ياد نمودن ناظر از بزم آشنايى و ناله كردن از اندوه جدايى و شكايت بخت نامساعد بر زبان آوردن و حكايت طالع نامناسب بيان كردن - ناظر و منظور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ناظر و منظور - نسخه متنی

وحشی بافقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ياد نمودن ناظر از بزم آشنايى و ناله كردن از اندوه جدايى و شكايت بخت نامساعد بر زبان آوردن و حكايت طالع نامناسب بيان كردن





  • حدا گوينده ى اين طرفه محمل
    كه ناظر بر سواد شهر مي ديد
    به خود مي گفت هر دم از سر درد
    به گورم كى توانست اين سخن گفت
    كه پيشم مي توانست اين ادا كرد
    كسى را كى رسيدى اين به خاطر
    ولى آنجا كه باشد دور گردون
    بسا كس را كه يارى همنشين بود
    كه بي هم يك نفس دم بر نيارند
    به رنگى چرخ دور از وى نمودش
    بود اين رنگ چرخ حيله پرداز
    گهى با بخت ساز جنگ مي كرد
    نبودى چون جرس بي ناله ى دل
    جرس را هر زمان گفتى به زارى
    كه هستت چون دل من اضطرابى
    ز آهن در دهان دارى زبانى
    نباشد يك زمان بي ناله ات زيست
    مرا گر ناله اى باشد عجب نيست
    به دل درديست از اندوه دورى صبورى با غم دوريست مشكل
    صبورى با غم دوريست مشكل



  • چنين محمل كشد منزل به منزل
    ز درد نااميدى مي خروشيد
    كه آخر دور كار خويشتن كرد
    كه در صحرا به گوران بايدم خفت
    كزو نتوان به شمشيرم جدا كرد
    كه گردد دور از منظور ناظر
    كه مي داند كه آخر چون شود چون
    هميشه در گمانش اينچنين بود
    دمى بي ديدن هم بر نيارند
    كه انگشت تعجب شد كبودش
    كند هر دم به رنگى حيله اى ساز
    سرود بيخودى آهنگ مي كرد
    شدى افغان كنان منزل به منزل
    بگو دلبستگى پيش كه دارى
    به خود دارى در افغان پيچ وتابى
    لب از افغان نمي بندى زمانى
    زبان دارى بگو كاين ناله از چيست
    چرا كاين ناله ى من بي سبب نيست
    كه با آن درد نتوانم صبورى صبورى چون توان سد درد بر دل
    صبورى چون توان سد درد بر دل


/ 97