نشستن شاهزاده بر تخت شهريارى و بلند آوازه گشتن در خطبه ى كامكارى و در اختصار قصه كوشيدن و لباس تمامى بر شاهد فسانه پوشيدن - ناظر و منظور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ناظر و منظور - نسخه متنی

وحشی بافقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نشستن شاهزاده بر تخت شهريارى و بلند آوازه گشتن در خطبه ى كامكارى و در اختصار قصه كوشيدن و لباس تمامى بر شاهد فسانه پوشيدن





  • به سوى اهل مجلس شاه چون ديد
    اشارت كرد تا دستور برخاست
    پس آنگه گفت تا شهزاده چين
    به سوى مصريان رو كرد آنگاه
    شه اكنون اوست خدمتكار باشيد
    چو بر تخت زر خويشش نشانيد
    بزرگانش مباركباد گفتند
    بلى اينست قانون زمانه
    نبندد تاكسى از تختگه رخت
    دو سر هرگز نگنجد در كلاهى
    چو روزى چند شد شه رخت بربست
    بزرگانش الف بر سر كشيدند
    الف قدان بسى با لعل چون نوش
    ز يكسو جامه كرده چاك منظور
    ز سوى ديگرش ناظر فغان ساز
    به سوى خاك بردندش به اعزاز
    همه در بر پلاس غم گرفتند
    بزرگان را به بهشتم روز دستور
    كه تا آورد بيرونشان ز ماتم جهان را شيوه آرى اينچنين است
    جهان را شيوه آرى اينچنين است



  • سرشك حسرتش در ديده گرديد
    به گوهر تخت عالى را بياراست
    برآيد بر فراز تخت زرين
    كه تا امروز بودم بر شما شاه
    به خدمتكاريش دركار باشيد
    به دست خود بر او گوهر فشانيد
    غبار راه او از چهره رفتند
    به عالم هست اكنون اين ترانه
    نيايد ديگرى بر پايه بخت
    دو شه را جا نباشد تختگاهى
    به جاى تخت بر تابوت بنشست
    سمند سركشش را دم بريدند
    چو شمعى پيش تابوتش سيه پوش
    فتاده از خروشش در جهان شور
    به عالم ناله اش افكنده آواز
    خروشان آمدند از تربتش باز
    به فوتش هفته اى ماتم گرفتند
    تمامى برد با خود سوى منظور
    به بزم عيش بنشستند با هم نشاط و محنتش با هم قرين است
    نشاط و محنتش با هم قرين است


/ 97