وظايف نادان - خردگرایی در قرآن و حدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خردگرایی در قرآن و حدیث - نسخه متنی

محمد محمدی ری شهری؛ نویسنده همکار: رضا برنجکار، عبدالهادی مسعودی‌؛ ترجمه: مهدی مهریزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وظايف نادان

5 / 1

آنچه بر نادان واجب است

الف : آموزش

1034 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : آنكه ساعتى خوارى آموختن را تحمّل نكند ، هميشه در خوارىِ نادانىْ خواهد ماند .

1035 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : سزاوار نيست كه عالم بر دانش خويش، سكوت كند و نادان بر نادانى اش . خداوند بزرگ ياد مى فرمايد: «پس از دانايان بپرسيد، اگر نمى دانيد» .

1036 . امام على عليه السّلام : مردى گفت : «اى رسول خدا! چه چيزى حجّت نادانى را از من دور مى كند ؟». فرمود : «دانش» . گفت : «چه چيز حجّت دانش را دور مى سازد ؟». فرمود : «عمل كردن» .

1037 . امام على عليه السّلام : اى مردم! بدانيد هركه زبانش را كنترل نكند ، پشيمان شود، و هركه نياموزد ، نادان شود ، و هركه خود را به حلم وا ندارد ، بردبار نشود .

1038 . امام على عليه السّلام : آنكه نياموزد ، نداند .

1039 . امام على عليه السّلام : نادان حيا نمى كند كه اگر نمى داند ، بياموزد.

1040 . امام على عليه السّلام : آنكه نمى داند، از آموختن سرباز نزد .

1041 . امام على عليه السّلام : بيمارى نادانى بر دانا عرضه مى شود .

1042 . امام على عليه السّلام : اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند : قانع بودن به نادانى ، آزمندى به دنيا ، بخل ورزى به زيادى ، رياكارى در عمل، و خود رأيى .

1043 . ابن جريج : محمّد بن حنفيه در جنگ جمل، پرچم پدر [حضرت على عليه السّلام ] را بر دوش داشت. پدر، چون كمى سستى از او ديد ، پرچم را گرفت . محمّد مى گويد : خود را به پدر رساندم و تقاضا كردم. آن را به من بازگرداند زمانى طولانى از بازگرداندن ابا كرد ؛ پس بازگرداند و فرمود : «آن را بگير و خوبْ حمل كن ؛ در ميان يارانت قرار گير و بالاى پرچم را پايين مياور و آن را به گونه اى برافراز كه همراهانت آن را ببينند» . [محمّد گويد: آنچه را گفت ، انجام دادم . پس عمّار ياسر فرمود : «اى ابوالقاسم ! امروز چه نيكو پرچم را حمل كردى» . اميرمؤمنان فرمود : «پس از چه ؟». عمّار گفت : «دانش، جز با آموختن به دست نيايد» .

1044 . امام سجاد عليه السّلام : خداوند به دانيال وحى فرستاد : «بنده من، دانيال! . . . به راستى ، دوست داشتنى ترين بندگان نزد من ، پارساى جوينده ثواب بيشتر است ؛ آنكه هميشه همراه عالمان باشد و از خردمندان پيروى كند و از آنان بپذيرد. به درستى كه بيشتر مردم را از نادانى و جهل آفريدم» .

1045 . امام باقر عليه السّلام ـ در خطبه ابوذر ـ : اى نادان، بياموز ! به درستى جانى كه در آن دانش نيست، مانند سراى خرابى است كه آباد كننده ندارد .

1046 . منية المريد : در انجيل آمده كه خداوند متعال در هفدهمين سوره آن فرمود : «واى بر كسى كه دانش به گوشش رسد و آن را نجويد! چگونه همراه نادانان به سوى آتش محشور گردد ؟ دانش بجوييد و آن را بياموزيد ؛ زيرا دانش، اگر شما را خوشبخت نكند ، بدبخت نخواهد كرد ؛ اگر شما را بلند نگرداند ، پست نكند ؛ اگر شما را بى نياز نكند ، تنگدست نخواهد ساخت ؛ و اگر به شما سود نرساند ، زيان نرساند» .

ب : توبه و بازگشت

1047 . امام على عليه السّلام : هركه [از گناهان] باز نايستد، نادانى مى كند .

1048 . امام سجاد عليه السّلام ـ در دعايش ـ : بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و ما را از كسانى قرار ده كه به جاى شهوات به ياد تو مشغول اند ، و با انگيزه هاى نخوت و تكبر با معرفت روشن به مخالفت برخاستند و پرده هاى آتش شهوت را با پاشيدن آب توبه ، پاره كردند و ظرفهاى نادانى را با آب خالص زندگى، شستشو دادند .

ج : تقوا

1049 . امام باقر عليه السّلام : خداوند بزرگ به سببِ تقوا ، آنچه را از چشمِ خِرد بنده دور ماند ، نگه دارد و با تقوا ، كورى و نادانى را از او دور گرداند .

د : توقّف به هنگام شبهه

1050 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : اى على ! از ويژگى هاى مؤمن، آن است كه . . . از محرّمات به دور باشد و در امور شبهه ناك، درنگ كند .

1051 . امام على عليه السّلام : پايه دورانديشى ، درنگ در برابر امور شبهه ناك است .

1052 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : برترين عبادت ، خود نگه دارى از گناه و ايستادن ، هنگام برخورد با امور شبهه ناك است .

1053 . امام على عليه السّلام : هيچ تقوايى، مانند درنگ در امور شبهه ناك نيست .

1054 . امام على عليه السّلام : بالاترين حقّ ، ايستادن آدمى در همان جايى است كه بدان علم دارد.

1055 . امام على عليه السّلام ـ در سفارش به فرزندش حسن هنگام مرگ ـ : پسرم ! تو را به گزاردن نماز در وقتش ، دادن زكات به اهلش و در جايش، و به سكوت در امور شبهه ناك، سفارش مى كنم .

1056 . امام على عليه السّلام : اگر بندگان به هنگام ندانستن ، درنگ مى كردند ، نه كافر مى شدند و نه گمراه .

1057 . امام صادق عليه السّلام : اگر بندگان به هنگام ندانستن ، درنگ مى كردند و منكر نمى شدند ، كفر نمى ورزيدند .

1058 . امام سجاد عليه السّلام : اگر امرى برايت آشكار شد ، آن را بپذير، و گرنه سكوت كن تا سالم بمانى و دانش آن را به خداوند بسپار ؛ زيرا تو در وسعتى بيش از ميان آسمان و زمينى .

1059 . امام باقر عليه السّلام : درنگ به هنگام شبهه، از فرو غلتيدن در هلاكت بهتر است و رها كردن حديثى كه خودْ آن را روايت نكرده اى، بهتر است از روايت حديثى كه حدود آن را احصا نكرده اى .

1060 . امام باقر عليه السّلام : به راستى كه خداوندِ عزّوجلّ ، امورى را حلال و امورى ديگر را حرام كرد ؛ كارهايى را واجب ساخت و مَثَلهايى را بيان نمود و سنّتهايى را پايه گذارى كرد . . . اگر بيّنه اى از سوى خداوند دارى و به كارت يقين دارى ، و امورت روشن است، [دنبال كن]، و گرنه دنبال امر شبهه ناك مرو .

1061 . زرارة بن اعين : از امام باقر عليه السّلام پرسيدم : «حقّ خداوند بر بندگان چيست ؟». فرمود : «بر زبان آورند، آنچه مى دانند و آنجا كه نمى دانند، درنگ كنند» .

1062 . هشام بن سالم : به امام صادق عليه السّلام گفتم : «حقّ خداوند بر بندگان چيست ؟».

فرمود : آنچه را كه مى دانند، بر زبان آورند ، و از آنچه نمى دانند باز ايستند . اگر چنين كنند ، حقّ خداوند را ادا كرده اند .

1063 . امام صادق عليه السّلام : سكوت ، گنجى فراوان است و [باعث] آرايش بردبار و پوشش نادان .

هـ : اعتراف به نادانى

1064 . امام على عليه السّلام : نهايت خردمندى ، اعتراف به نادانى است .

1065 . امام على عليه السّلام : دنيا پابرجا نمانده، مگر بر آنچه خدا مقرّر داشته ، از نعمتها و آزمايش و پاداش در روز رستاخيز يا بر آنچه او خواسته از آنچه نمى دانى . پس اگر فهم چيزى از اين امور بر تو مشكل شد ، آن را بر نادانى خود به آن پندار ؛ زيرا تو در نخستين بار كه آفريده شدى ، نادان بودى و سپس دانا شدى؛ وچه بسيار است چيزى كه تو بدان نادانى و انديشه ات در آن سرگردان بوده ، و بينايى ات در آن سرگردان است و سپس، در آن بينا مى شوى .

1066 . امام على عليه السّلام : بدان، استواران در دانش، كسانى اند كه اقرار و اعتراف به نادانى از تفسير آنچه كه پوشيده و در پرده است، از داخل شدن به درهايى كه جلوى پوشيده ها نصب شده ، بى نيازشان كرده است . پس خداوند متعال، اعتراف ايشان را به ناتوانى از رسيدن به آنچه در علم بدان احاطه ندارند ، ستوده و انديشه نكردن آنان را در چيزى كه بحث از كُنه آن تكليفشان نيست ، رسوخ و استوارى ناميده است .

1067 . امام باقر عليه السّلام : آنچه مى دانيد، بگوييد و آنچه را نمى دانيد ، بگوييد : «خداوند، داناتر است» .و : عذرخواهى از نادانى

1068 . امام سجاد عليه السّلام : بار خدايا! از تو به سبب نادانى ام ، عذر مى خواهم و نسبت به كارهاى زشتم، طلب بخشش دارم .

ز : به خدا پناه بردن از نادانى

1069 . ام سلمه : هر گاه رسول خدا از خانه بيرون مى رفت ، مى گفت : «به نام خدا ؛ پروردگارا! به تو پناه مى برم، از اينكه بلغزم يا گمراه شوم ، ستم كنم يا مورد ستم واقع شوم ، نادان باشم يا چيزى از من پوشيده شود» .

1070 . امام على عليه السّلام ـ در جنگ صفين در دعايى در يوم الهرير [يكى از روزهاى جنگ كه در آن نبرد سختى درگرفت و به يوم الهرير (روز پاس سگها) ناميده شد] ـ : بارخدايا! به درستى كه من . . . پناه مى برم به تو از نادانى و ياوگى، و از سخن و رفتار زشت .

1071 . امام على عليه السّلام : خدايا! . . . به تو پناه مى برم از توانايى ام، و به تو پناهنده مى شوم از جسارتم، و از تو پناه مى جويم به سبب نادانى ام ، و به ريسمان هاى سببهايت چنگ مى زنم، از گناهم .

1072 . امام على عليه السّلام : پروردگارا! به تو پناه مى برم از اينكه نادانى را به دانش خريدارى كنم، چنانكه ديگران كردند، يا اينكه ابلهى را به بردبارى بخرم .

1073 . امام صادق عليه السّلام ـ در دعاى صبح و شام ـ : بارخدايا! با كمك تو صبح و شام مى كنيم ، با كمك تو زنده مى شويم و مى ميريم و به سوى تو بازمى گرديم ؛ و به تو پناه مى برم از اينكه خوار شوم يا خوار گردانم ، گمراه شوم يا گمراه سازم ، ستم كنم يا مورد ستم واقع شوم، ندانم يا از من پوشيده گردد .

1074 . عبدالرحمن بن سيابه : امام صادق عليه السّلام اين دعا را به من [تعليم] داد : «ستايش، سزاوار خدايى است كه صاحبِ ستايش و اهل آن است و نهايت و جايگاه ستايش . . . و به تو پناه مى برم از آنكه نادانى را به دانش ، خشونت را به بردبارى ، ستم را به عدل و انصاف ، قطع دوستى را به نيكى به دوستان و بى صبرى را به شكيبايى خريدارى كنم» .

ح : طلب آمرزش از نادانى

1075 . پيامبر صلّى الله عليه و آله ـ چنين دعا مى كرد ـ : بارخدايا! خطاها و نادانى و زياده روى در كارهايم و آنچه را تو بدان از من داناترى، بر من ببخشاى. بارخدايا! بر من ببخشاى ، شوخى و جِدّم ، خطا و عمدم و تمام اينهايى را كه مرتكب شده ام .

5 / 2

آنچه بر نادان حرام است

الف : سخن ندانسته

قرآن

با زبانهايتان مى گوييد ، چيزى را كه بدان علم نداشتيد .

حديث

1076 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : آنكه ندانسته به مردم فتوا دهد ، آنچه را از دين تباه مى كند، بيش از آن است كه اصلاح مى كند .

1077 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : آنكه ندانسته به مردم فتوا دهد ، در حالى كه ناسخ و منسوخ ، و محكم و متشابه را نمى داند ، هلاك شود و هلاك گرداند .

1078 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : آنكه ندانسته به مردم فتوا دهد، فرشتگان آسمانها و زمين او را نفرين كنند .

1079 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : آنكه فتوايى تحقيق نشده به وى داده شود ، همانا گناهش بر كسى است كه فتوا داده است .

1080 . امام على عليه السّلام : از آنچه بر آن آگاه نيستى ، خبر مده .

1081 . امام على عليه السّلام : آنچه را نمى شناسيد ، بر زبان مرانيد ؛ زيرا بيشترين حقيقت، در چيزى است كه انكار مى كنيد .

1082 . امام سجاد عليه السّلام : بارخدايا! به تو پناه مى برم از اينكه ... به ستمگرى يارى رسانم ... يا سخنى ندانسته بر زبان آورم .

1083 . امام باقر عليه السّلام : آنكه به مردم از روى ناآگاهى و بدون هدايتى الهى ، فتوا دهد ، فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب، او را نفرين كنند ، و عقوبت كسانى كه بدان فتوا عمل كنند، به او رسد .

ب : انكار آنچه نمى داند

قرآن

بلكه چيزى را دروغ شمردند كه به علمِ آن احاطه نداشتند .

حديث

1084 . امام على عليه السّلام ـ در سفارش به فرزندش حسن عليه السّلام ـ : به راستى كه نادان، كسى است كه خود را در آنچه نمى داند ، دانا شمرد و به انديشه و رأى خويش، اكتفا ورزد ؛ هميشه از عالمان دورى گزيند و آنان را نكوهش كند ؛ آنكه را با او مخالفت ورزد ، خطاكار قلمداد كند و آنچه را از امور نشناسد ، گمراه كند ؛ پس هر زمان كه بر او كارى عرضه شد كه آن را نمى شناسد، انكار كند و دروغ شمرَد و از روى نادانى گويد : اين را نمى شناسم و گمان نكنم در گذشته وجود داشته يا اينكه در آينده محقّق گردد ؛ اين همه برپايه اعتماد به انديشه و شناخت اندكش به نادانى خويش است، از آنچه بر آن اعتقاد دارد ؛ و بر اثر ندانستن به اشتباه عقيده مند شده ، جدا نگردد ؛ از نادانى اش استفاده كند و منكر حقيقت گردد؛ در نادانى خويش سرگردان شود و از طلب دانش، سر باز زند .

1085 . امام على عليه السّلام : هر كس چيزى را نداند، با آن دشمنى ورزد .

1086 . امام على عليه السّلام : چهار چيز گفتم كه خداوند در كتابش مرا تصديق كرد . گفتم : «آدمى به زير زبانش پنهان است و هرگاه سخن گويد، آشكار شود»؛ پس خداوند اين آيه را نازل كرد «آنان را از چگونگى سخن گفتن بشناسى». گفتم : «آنكه به چيزى جاهل است، با آن دشمنى كند» . خداوند فرمود : «بلكه دروغ شمردند، آنچه را به علم او احاطه پيدا نكردند و هنوز تأويلش به آنان نرسيده است». گفتم : «ارزش هر كسى ، به كارى است كه به نيكى از عهده اش برمى آيد» . خداوند در داستان طالوت فرمود : «خداوند او را برگزيد و او را زيادتى در دانش و جسم بخشيد». گفتم : «كُشتن ، كُشتن را كَم مى كند» . خداوند فرمود : «براى شما در قصاص كردن، زندگى است اى خردمندان!» .

1087 . امام على عليه السّلام : اگر آنچه را از زبان پيامبر صلّى الله عليه و آله شنيدم ، برايتان بگويم ، از نزد من خارج شويد، در حالى كه مى گوييد : به راستى كه على، دروغگوترين دروغگويان و بدكارترين بدكاران است . خداوند متعال فرمود : «بلكه دروغ شمرند، آنچه را به علمش احاطه نداشتند» .

1088 . امام صادق عليه السّلام : خداوند، بندگانش را به دو آيه از كتابش اختصاص داده است : بر زبان نياورند، آنچه نمى دانند و انكار نكنند، آنچه را نمى دانند؛ و خداوند عزّوجلّ فرمود : «آيا از آنان، پيمان كتاب [آسمانى] گرفته نشده كه جز به حقّ، نسبت به خدا سخن نگويند» ؛ و فرمود : «بلكه دروغ شمردند آنچه را كه به علمش احاطه پيدا نكردند و تأويلش به آنان نرسيد» .

ر . ك : ص 289 «دشمنى با دانش و دانشمند ».

5 / 3

نادانىِ پسنديده

1089 . امام على عليه السّلام : چه بسا نادانى كه نجاتش در نادانى اوست .

1090 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : دو گروه، هر چيزى بر آنان آسان است : دانايى كه پايان كارها را بداند و نادانى كه موقعيت خويش را درك نكند .

1091 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : اگر خرد، نُه قسمت باشد ، به يك قسمت نادانى نياز دارد تا خردمند به كارها اقدام كند ؛ زيرا خردمند، هميشه سهل انگار و مراقب و ترسان است .

1092 . امام على عليه السّلام : چه بسا نادانى يى كه از بردبارى سودمندتر است .

1093 . ابراهيم بن محمّد بن عرفه : احمد بن يحيى ثعلب اين شعر را برايم خواند و يادآور شد كه از على بن ابى طالب عليه السّلام است :

اگر به بردبارى نياز داشته باشم ، به درستى كه در پاره اى وقتها به نادانى نيازمندترم . من نادانى را به عنوان دوست و همنشين نمى پسندم؛ ليكن براى هنگام نيازمندى آن را مى پسندم . مرا مَركبى است براى بردبارى كه با بردبارى، افسار شده و مَركبى است براى نادانى كه با نادانى، زين شده است .

1094 . امام حسين عليه السّلام : اگر مردم تعقّل مى كردند و مرگ را تصوّر مى كردند ، دنيا ويرانه مى شد.

1095 . امام عسكرى عليه السّلام : اگر همه اهل دنيا خردمند مى شدند ، دنيا ويران مى گشت .

1096 . امام صادق عليه السّلام : اى مفضّل ! بينديش در آنچه آگاهى اش از آدمى پوشيده شده، از مدت زندگانى اش؛ زيرا اگر انسانى از اندازه عمرش باخبر مى شد و زندگى كوتاهى داشت، با ترس از مرگ كه زمانش را مى دانست، زندگى ناگوارا بود؛ بلكه مانند كسى مى شد كه سرمايه اش از كف رفته يا رو به فناست . چنين شخصى، تنگدستى و ترس از كف دادن سرمايه و هراس از تنگدستى را احساس مى كرد ، با آنكه ناگوارى يى كه از پايان يافتن عمر به آدمى رسد، بيش از ناگوارى نابودى سرمايه است ؛ چرا كه انسانى كه ثروتش كم شود، اميد جايگزين شدن آن را دارد و با اين آرزو، آرامش يابد ؛ امّا كسى كه به نابودى عمر يقين دارد ، يأس و نابودى بر او مستولى شود . امّا اگر عمرش طولانى مى بود و بدان آگاه مى گشت ، اعتماد به بقا پيدا مى كرد و غرق در لذّتها و گناهان مى شد و بر اين ديدگاه عمل مى كرد كه به لذّتهايش مى رسد، آن گاه در پايان عمر توبه مى كند ؛ و اين روشى است كه خداوند، آن را بر بندگان نمى پسندد و نمى پذيرد .

اگر بگويى : آيا چنين نيست كه گاه انسان، مدتى معصيت مى كند و سپس توبه مى كند و توبه اش مقبول مى شود ؟ گوييم : اين، از آن روست كه شهوت بر انسان غالب شده است، بدون آنكه با برنامه ريزى انجام دهد و كارش را بر آن بنا كند . از اين رو، خداوند گذشت مى كند و با آمرزش بر او تفضّل مى كند .

امّا كسى كه زندگى را بر اين بنا نهاده كه معصيت كند و در پايان عمر توبه كند ؛ در پى فريفتنِ كسى است كه فريفته نمى شود و تلاش مى كند از لذّتهاى نقد بهره برد و به خود وعده مى دهد كه در آينده، توبه خواهد كرد ؛ علاوه بر آنكه به وعده وفا نخواهد كرد . زيرا رها شدن از رفاه و لذت و انجام توبه، بويژه در پيرى و ناتوانى بدن ، امرى بس دشوار است. انسان در امان نيست كه با پس انداختن توبه ، مرگش فرا رسد و بدون توبه از دنيا خارج شود . [اين شخص مانند كسى است كه بدهكارى مدت دار بر عهده اوست و قدرت بر اداى دين دارد ؛ امّا هميشه آن را به تأخير مى اندازد تا زمان پرداخت فرا رسد ؛ اما سرمايه، از دست رفته و قرض بر گردنش باقى است .

پس براى انسان ، بهتر آن است كه اندازه عمر خود را نداند و در تمام مدت، از مرگ هراس داشته باشد تا از گناهان بپرهيزد و عمل صالح را برگزيند .

اگر گويى : اينك نيز كه از مقدار عمر باخبر نيست و از مرگ مى هراسد ، هر ساعت مرتكب فحشا مى شود و دست به گناه مى زند ؛ گوييم : تدبير درست، همان است كه الان جريان دارد . اگر انسان با اين تدبير از گناهان و بدى ها سر باز نمى زند ، اين از خوشگذرانى و قساوت قلب اوست، نه از خطاى در تدبير ؛ همان گونه كه گاه پزشك، دوايى را براى بيمار تجويز مى كند كه سودمند است ؛ اگر بيمار برخلاف دستور پزشك رفتار كند و به امر و نهى او اعتنايى نداشته باشد ، از تجويز پزشك، سود نخواهد برد و زيان آن به پزشك برنمى گردد ؛ بلكه متوجّه بيمارى است كه سخن او را نپذيرفته است .

اگر آدمى كه هر ساعت در انتظار مرگ به سر مى برد ، از گناهان دست برندارد ، در صورتى كه به طول زندگانى اطمينان داشته باشد ، سزاوارتر است كه مرتكب گناهان بزرگ شود . [به هر حال] در انتظار مرگ بودن، برايش بهتر است از اطمينان به بقا در دنيا . از آن گذشته، اگر انتظار مرگ براى دسته اى از مردم، سودمند نباشد و به لهو و لعب مشغول شوند و از آن پند نگيرند ، گروهى ديگر پند گيرند و از معاصى، كناره گيرى كنند و رفتار صالح را ترجيح دهند و از اموال و اجناس گرانبهاى خود، در صدقه بر فقرا و مساكين مصرف كنند . از اين رو، عادلانه نيست كه اين گروه از اين فضيلت بهره مند نشوند چون گروهى ديگر بهره مند نمى شوند .

5 / 4

آنچه در رفتار با نادان شايسته است

الف : سلام گفتن به هنگام گفتگ و قرآنو بندگان خداى رحمان كسانى اند كه روى زمين به نرمى گام برمى دارند ، و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند، به ملايمت پاسخ مى دهند .و چون لغوى بشنوند، از آن روى برنمى تابند و مى گويند : كردارهاى ما از آنِ ما و كردارهاى شما از آنِ شماست. سلام بر شما ! جوياى [مصاحبت] نادانان نيستيم .

حديث

1097 . نعمان بن مقرِّن : مردى ، شخصى را نزد پيامبر صلّى الله عليه و آله دشنام مى داد و او در جواب مى گفت: «بر تو سلام!» . پيامبر صلّى الله عليه و آله فرمود : «آگاه باشيد! فرشته اى در ميان شما دو نفر است كه از تو دفاع مى كند. هرگاه او تو را دشنام مى دهد و مى گويد : «تو چنينى، بلكه تو سزاوارترى»، و وقتى تو در پاسخ مى گويى : «برتو سلام !»، [آن فرشته] مى گويد: «نه، بلكه تو سزاوار [سلام و درود هستى».

1098 . امام على عليه السّلام ـ در وصف يارانش ـ : اگر در روز، آنان را ببينى، آنها را گروهى خواهى يافت كه «به نرمى بر زمين راه مى روند» و به نيكى با مردم سخن مى گويند «و اگر نادانان با آنان در گفتگو شوند، به ملايمت پاسخ دهند» و «اگر به كارى لغو و بيهوده برخورد كنند به بزرگوارى از آن بگذرند» .

1099 . امام صادق عليه السّلام ـ در وصف شيعيان ـ : اگر فرد نادانى، آنان را طرف خطاب قرار دهد، به نرمى پاسخ دهند، و اگر نيازمندى به آنان پناه برد، بر او ترحّم كنند، و در هنگام مرگ، غمگين نباشند .

1100 . الاغانى : ابراهيم، فرزند خليفه عباسى، بسيار با اميرمؤمنان دشمن بود . روزى به مأمون گفت كه على عليه السّلام را در خواب ديده است و از او پرسيده: «كيستى ؟» . جواب داده است كه على بن ابى طالب است .

[ابراهيم گفت:] مقدارى راه رفتيم تا به پلى رسيديم . خواست زودتر از من عبور كند ، او را گرفتم و گفتم : «تو ادّعاى فرمانروايى دارى با آنكه ما شايسته تر بدان هستيم . او در جواب، پاسخى بليغانه ، آن گونه كه او را وصف مى كنند ، نداد» . مأمون گفت : «مگر چه پاسخ داد ؟». ابراهيم گفت : «چيزى جز سلاماً سلاماً [درود ، درود نگفت» .

مأمون گفت: «به خدا سوگند، بليغ ترين پاسخ را داده است». ابراهيم گفت: «چطور ؟». مأمون گفت : «به تو فهمانده كه نادانى و درخور گفتگو نيستى . خداوند عزّوجلّ فرموده است : «هنگامى كه نادانى با آنان گفتگو كند ، گويند : سلام» . ابراهيم، شرمنده گشت و گفت : «كاش اين قصه را برايت نمى گفتم» .

ب : سكوت هنگام نزاع و درگيرى

1101 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : موسى عليه السّلام ، خضر عليه السّلام را ملاقات كرد و گفت : «مرا پند ده» . خضر فرمود : «اى جوينده دانش . . . اى موسى ! اگر دانش مى خواهى خودت را وقف آن ساز ؛ زيرا دانش، از آنِ كسى است كه خود را وقف آن سازد ؛ ازنادانان كناره گيرى كن و در برابر ابلهان، بردبار باش؛ زيرا اين براى بردباران، فضيلت و براى آگاهان، زينت است ؛ اگر نادانى تو را دشنام داد، به ملايمت سكوت كن و با دورانديشى از او دورى كن ، زيرا آنچه از نادانى و دشنام برايت باقى مانده، بيشتر است .

1102 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : با نادان، نزاع مكن .

1103 . امام على عليه السّلام : با ابلهان، نزاع مكن و دلباخته زنان مشو ؛ زيرا اين خصلتها ، خردمندان را خوار گرداند .

1104 . امام باقر عليه السّلام : مردمان دو گروه اند : مؤمن و نادان؛ به مؤمن، آزار مرسان و نادان را جاهل مشمار، كه مانند او باشى .

ج : بردبارى

1105 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : سه خصلت است كه اگر در كسى نباشد ، كارى [درست] از او به انجام نرسد : پرهيزكارى كه او را از نافرمانى خداوند ، بازدارد ؛ اخلاق كه با مردم، مدارا كند ؛ و بردبارى كه با آن، نادانىِ جاهل را پاسخ دهد .

1106 . امام على عليه السّلام : خود را رسوا مسازيد، بدان جهت كه خشم خود را فرو نشانيد . اگر نادانى با شما نادانى كرد، بردبارى شما بايد آن را درپوشاند .

1107 . امام على عليه السّلام ـ در سفارش به امام حسن عليه السّلام ـ : سفارش مى كنم تو را به بخشيدن گناهِ [ديگران]، فرو خوردن خشم ، ارتباط با خويشاوندان، و بردبارى، هنگام برخورد با نادان .

1108 . امام على عليه السّلام : تحمّل نادان ، صدقه است .

1109 . امام على عليه السّلام : مؤمن، بردبار است و نادانى نكند ، و اگر با نادانى با او رفتار شود، بردبارى به خرج دهد .

1110 . موسى بن محمّد محاربى از مردى نقل مى كند : مأمون به امام رضا عليه السّلام گفت : «آيا شعر نقل مى كنى؟» . فرمود : «بسيار در خاطر دارم» . گفت : «بهترين شعرى كه در باره بردبارى، در خاطر دارى، بيان كن» . امام رضا عليه السّلام فرمود : «اگر به نادانىِ انسانى پايين تر از خود، گرفتار گردم ، مانع از آن مى شوم كه نفسم با نادانى پاسخ دهد ؛ و اگر با همتاى خود در خردمندى من برخورد كنم ، بردبارى پيشه سازم ، تا از همانندم برتر باشم ؛ واگر با بالاتر از خويش، در دانش و خرد، مواجه گردم ، براى او حقّ پيشتازى و فضيلت قائل ام» . مأمون گفت : «چه زيباست اين شعر ؛ چه كسى آن را سروده است ؟». امام عليه السّلام فرمود : «برخى جوانان ما» .

د : تعليم

1111 . امام كاظم عليه السّلام ـ به هشام بن حكم فرمود ـ : اى هشام ! آنچه را نمى دانى، بياموز ؛ از آنچه آموختى، به نادان بياموز ؛ عالم را براى علمش بزرگْ شمار و با او درگير مشو، و نادان را براى نادانى اش كوچك شمار و او را طرد مكن ، بلكه به خود، نزديك ساز و تعليم ده .

1112 . امام صادق عليه السّلام : در كتاب على عليه السّلام خواندم كه خداوند، بر نادانان پيمان نگرفته كه دانش بياموزند، تا آنكه از عالمان پيمان گرفته كه به نادانان بياموزند ؛ زيرا دانش، پيش از نادانى بود .

هـ : عدم اطمينان

1113 . امام على عليه السّلام : به دشمنِ خردمند، بيش از دوست نادان اعتماد كن .

1114 . امام على عليه السّلام : به پيمان كسى كه خردمند نباشد ، اعتماد نشود .و : نافرمانى

1115 . امام على عليه السّلام : نافرمانىِ نادان كن، تا سالم بمانى .

ز : روگردانى

قرآن

گذشتْ پيشه كن ، و به [كار] پسنديده، فرمان ده ، و از نادان، رُخ برتاب .

حديث

1116 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : حكيم ترين انسان ، كسى است كه از مردم نادان بگريزد .

1117 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : مردمان دو گروه اند ، مؤمن و نادان ؛ مؤمن را ميازار و با نادان، همنشينى مكن .

1118 . امام على عليه السّلام ـ در وصيّتش به امام حسن عليه السّلام ـ : ناسپاسى نعمت، پستى است و همنشينى با نادان، بد يُمن است .

1119 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : نزديكى به نادان و همسايگى با او، تو را از شرّش ايمن ندارد ؛ زيرا هرچه به آتش نزديك تر باشى ، خطر سوختن برايت بيشتر است .

1120 . امام على عليه السّلام : با آنكه از خرد بى بهره است ، مصاحبت مكن، و كسى را كه بى ريشه است، ويژه خود مگردان؛ زيرا آنكه خردمند نيست، به تو آسيب رساند از جايى كه گمان مى كند كه سود مى رساند، و آنكه بى ريشه است، بد مى كند به هركه به او خوبى كند .

1121 . امام على عليه السّلام : از كسى كه از خرد بى بهره است، خيرخواهى مكن و به كسى كه بى ريشه است، اعتماد منما ؛ زيرا آنكه خرد ندارد، ضرر مى زند از جايى كه گمان مى كند كه خيرخواهى مى كند و كسى كه بى ريشه است، به جاى درست كردن ، ويران مى سازد .

1122 . امام على عليه السّلام : بدترين كسى كه با او همنشين شوى ، نادان است .

1123 . امام على عليه السّلام : بدترين ياران ، نادان است .

1124 . امام على عليه السّلام : بريدن از نادان ، برابرِ با پيوستن به خردمند است .

1125 . امام على عليه السّلام : برحذر باش از خردمند، هنگامى كه او را به خشم آوردى ، و از فرد بزرگوار، هنگامى كه به او اهانت كردى، و از فرومايه، هنگامى كه او را گرامى داشتى، و از نادان، هنگامى كه با او همنشين شدى .

1126 . امام على عليه السّلام : دوستِ نادان ، در رنج و سركوبى است .

1127 . امام على عليه السّلام : دوستِ نادان ، در معرض نابودى است .

1128 . امام عسكرى عليه السّلام : دوستِ نادان ، رنجه است .

1129 . امام كاظم عليه السّلام : گفتگو با عالم در مزبله ها، بهتر از گفتگو با نادان بر فرشهاى گرانبهاست.

1130 . امام رضا عليه السّلام ـ در نامه اى به محمّد بن سنان ـ : خداوند متعال، تعرّب پس از هجرت را حرام كرد، تا كسى از دين برنگردد و كمك به پيامبران و پيشوايان، رها نشود ؛ و براى آنكه اين، سبب تباهى و فساد و از ميان رفتن حقوق صاحبان حقّ است ، نه از آن رو كه باديه نشينى نارواست . بدين جهت، اگر مردى دين را به كمال بشناسد، روا نيست كه در ميان نادانان، سكنا گزيند و ترس از آن است كه دانش را رها كند و در جرگه نادانان قرار گيرد و در اين راه، پيش رود .

ر . ك :حديث 1101 «سكوت هنگام نزاع و درگيرى».

/ 19