نشانه هاى خرد
5 / 1لشكريان خرد و نادانى
272 . سماعه بن مهران : نزد امام صادق عليه السّلام بودم و گروهى از دوستداران حضرت در آنجا حضور داشتند . سخن از خرد و نادانى به ميان آمد . امام صادق عليه السّلام فرمود : «خرد و لشكريانش و نادانى و لشكريانش را بشناسيد تا هدايت يابيد[1]» . سماعه گويد كه عرض كردم : «جانم به فدايت! نمى دانيم جز آنچه شما ما را بر آن آگاه ساختيد» .آن گاه امام صادق عليه السّلام فرمود : «خداوند ، خرد را كه نخستين آفريده روحانى است ، از سمتِ راست عرش از نور خود بيافريد» . آن گاه بدو فرمود : «باز گرد» .پس برگشت. سپس به او گفت: «روى آور». پس روى آورد[2] . سپس خداوند تبارك و تعالى فرمود : «آفريدم تو را آفريدنى بزرگ و بر همه مخلوقاتم، تو را گرامى داشتم» .سپس [خداوند] نادانى را از درياى شور و ظلمانى بيافريد و به او گفت: «باز گرد». پس برگشت. سپس بدان فرمود : «روى آور». پس رو نياورد. خداوند به او فرمود : «بزرگى فروختى» ، پس بر او لعنت فرستاد . آن گاه براى خرد ، هفتادوپنج سرباز قرار داد . وقتى نادانى ، كرامتى را كه خداوند به عقل داد ، مشاهده كرد ، كينه او را به دل گرفت و گفت : «اى پروردگار ! اين آفريده اى است مانند من. او را آفريدى ، كرامت بخشيدى، نيرومند ساختى و من برخلاف اويم و نيرويى ندارم . به من هم سربازانى مانند عقل ببخشاى» . خداوند پذيرفت و فرمود : «اگر پس از آن نافرمانى كردى، تو و سربازانت را از رحمت خويش بيرون سازم» . جهل، رضايت داد. آنگاه خداوند به وى هفتادوپنج سرباز بخشيد. سربازانى كه خداوند به خرد بخشيد، عبارت اند از: خير كه او ياور عقل است و ضدّ آن شرّ است كه وزير جهل است ؛ ايمان كه ضدّش كفر است؛ تصديق و گواهى دادن كه ضدّ آن انكار و پنهان سازى است ؛ اميد كه ضدّ آن يأس و نااميدى است ؛ عدالت كه ضدّ آن ستم است ؛ خوشنودى كه ضدّ آن خشم است ؛ سپاسگزارى كه ضدّ آن ناسپاسى است ؛ طمع كه ضدّ آن نااميدى [از ديگران] است ؛ توكّل كه ضدّ آن آز است ؛ رأفت و مهربانى كه ضدّ آن قساوت و سنگدلى است ؛ رحمت كه ضدّ آن غضب است ؛ دانش كه ضدّ آن نادانى است ؛ فهم كه ضدّ آن حماقت است ؛ عفّت كه ضدّ آن پرده درى است ؛ زهد و بى ميلى كه ضدّ آن رغبت و ميل است ؛ رفق و مدارا كه ضدّ آن برهم زنى و بد رفتارى است ؛ هراس كه ضدّ آن جرأت داشتن و بى باكى است ؛ فروتنى كه ضدّ آن تكبّر است؛ و آرامى كه ضدّ آن شتابزدگى است؛ شكيبايى كه ضدّ آن نابردبارى است؛ خاموشى كه ضدّ آن پُرگويى است ؛ رام بودن كه ضدّ آن گردنكشى است؛ تسليم شدن كه ضدّ آن ترديد است ؛ صبر كه ضدّ آن بى تابى است ؛ چشم پوشى كه ضدّ آن كينه توزى است ؛ بى نيازى كه ضدّ آن تنگدستى است ؛ بياد آوردن كه ضدّ آن بى خبرى است؛ در خاطر نگه داشتن كه ضدّ آن فراموشى است ؛ مهرورزى كه ضدّ آن بريدن و جدايى است ؛ قناعت كه ضدّ آن حرص و آز است ؛ همدردى كه ضدّ آن دريغ داشتن است ؛ دوستى كه ضدّ آن دشمنى است ؛ پيمان دارى كه ضدّ آن خيانت است ؛ فرمانبردارى كه ضدّ آن نافرمانى است ؛ فروتنى كه ضدّ آن گردنكشى است ؛ سلامت كه ضدّ آن مبتلا بودن است ؛ دوستى كه ضدّ آن كينه ورزى است . راستگويى كه ضدّ آن دروغگويى است ؛ درستى كه ضدّ آن باطل است ؛ امانت كه ضدّ آن خيانت است ؛ پاكدلى كه ضدّ آن ناپاكدلى است ؛ دلاورى كه ضدّ آن درجا زدن است ؛ فهم كه ضدّ آن كودنى است ؛ معرفت كه ضدّ آن انكار است ؛ مدارا و رازدارى كه ضدّ آن فاش كردن راز است ؛ يكرويى كه ضدّ آن دغلى است ؛ پرده پوشى كه ضدّ آن فاش كردن است ؛ نماز گزاردن كه ضدّ آن تباه كردن است ؛ روزه گرفتن كه ضدّ آن روزه خوردن است ؛ جهاد كه ضدّ آن باز ايستادن از جنگ است ؛ حج گزاردن كه ضدّ آن پيمان شكستن است ؛ سخن نگه داشتن كه ضدّ آن سخن چينى است ؛ نيكى به پدر و مادر كه ضدّ آن آزردن آنان است ؛ حقيقت كه ضدّ آن رياكارى است ؛ نيكى كه ضدّ آن بدى است ؛ پوشيدگى كه ضدّ آن خودنمايى است ؛ تقيّه كه ضدّ آن بى پروايى است ؛ انصاف كه ضدّ آن جانبدارى باطل است ؛ پايدارى در امور كه ضدّ آن تجاوز است ؛ پاكيزگى كه ضدّ آن پليدى است ؛ حيا و آزرم كه ضدّ آن بى حيايى است ؛ ميانه روى كه ضدّ آن تجاوز از حدّ است ؛ آسودگى كه ضدّ آن خود را به رنج انداختن است ؛ آسان گيرى كه ضدّ آن سختگيرى است ؛ بركت داشتن كه ضدّ آن بى بركتى است ؛ تندرستى كه ضدّ آن بلا و گرفتارى است ؛ اعتدال كه ضدّ آن افزون طلبى است ؛ حكمت كه ضدّ آن پيروى از هواست ؛ سنگينى و متانت كه ضدّ آن سَبُكى است ؛ خوشبختى كه ضدّ آن نگونبختى است ؛ توبه كه ضدّ آن پافشارى بر گناه است ؛ آمرزش خواستن كه ضدّ آن طمع بيهوده بستن است ؛ مراقبت كه ضدّ آن سهل انگارى است ؛ دعا كه ضدّ آن خوددارى از دعاست ؛ شادابى كه ضدّ آن كسالت است ؛ خوشدلى كه ضدّ آن اندوهگينى است ؛ انس گرفتن كه ضدّ آن جدايى است ؛ سخاوت كه ضدّ آن بخيل بودن است .همه اين سربازان عقل ، جز در پيامبر يا جانشين وى يا مؤمنى كه خداوند دلش را به ايمان آزموده جمع نخواهد شد ؛ امّا در ديگر دوستداران ما برخى از سربازان عقل جاى دارد، تا آنكه به كمال رسيده ، از جنود جهلْ پاك گردند . در اين هنگام، رتبه اى عالى نزد پيامبران و جانشينانشان خواهند يافت . دستيابى به اين مقام بلند ، به كمك عقل و سربازانش و دورى از جهل و سربازانش حاصل خواهد شد . خداوند ما و شما را براى پيروى و خوشنودى خويش، موفّق بدارد !5 / 2نشانه هاى خرد
الف : دانش و حكمتقرآن[خدا] به هر كس كه بخواهد، حكمت مى بخشد ، و به هر كس حكمت داده شود ، به يقين ، خيرى فراوان داده شده است ، و جز خردمندان ، كسى پند نمى گيرد .قطعاً در اين [عقوبتها] براى هر صاحبدل و حق نيوشى كه خود به گواهى ايستد، عبرتى است.ر . ك : آل عمران : 7 ، رعد : 19 ، ابراهيم : 52 ، ص : 29 و 43 ، زمر : 9 و 21 ، غافر : 54 . حديث273 . سليمان بن خالد : از امام صادق عليه السّلام درباره آيه «هر كه به او حكمت عطا شود ، خير فراوان نصيبش شده است»، سؤال كردم. فرمود: «حكمت، همان شناخت و فقيه شدن در دين است . هر كس از شما كه فقيه گردد ، او حكيم است» .274 . امام كاظم عليه السّلام ـ در سفارش به هشام بن حكم ـ : اى هشام ! خداوند متعال در كتابش فرموده است : «قطعاً در اين [عقوبتها] براى هر صاحبدل و حق نيوشى كه خود به گواهى ايستد، عبرتى است» ؛ يعنى [براى] كسى كه خرد دارد؛ و فرموده است : «و به راستى ، لقمان را حكمت داديم» . فرمود : «يعنى فهم و خرد [داديم]» .اى هشام ! خداوند، پيامبران و رسولانش را مبعوث نكرد؛ مگر بدان جهت كه از خداوند دركى پيدا كنند. بهترين كسانى كه دعوتِ پيامبران را پاسخ گفتند ، آنانى هستند كه از معرفت و شناختِ نيكويى برخوردارند ؛ و كسانى داناتر به دستوراها و شئون الهى اند كه از خردى نيكوتر بهره مندند ؛ و آنانى كه از خردى كاملتر برخوردار باشند ، به جايگاهى برجسته تر در دنيا و آخرت دست خواهند يافت .اى هشام ! چگونه كارهايت نزد خداوند پاكيزه باشد و رشد كند، با آنكه دلت از شئون الهى، دورى جُسته و با پيروى از هواها او را بر عقلت پيروز كرده اى . . .اى هشام! حق براى فرمانبرى از خداوند است و رستگارى ، تنها در گرو پيروى است ، و پيروى، جز با دانش حاصل نگردد، و دانش با آموختن به دست آيد ، و آموختن، به عقل گره مى خورد . دانش را بايد از عالم ربّانى آموخت و شناخت آن با عقل است . كسى كه از خداوند دركى ندارد، از او نخواهد ترسيد ؛ و آنكه از خداوند، معرفت و شناختى به دست نياورد ، دلش در گرو معرفتى استوار كه حقيقتِ آن را بيابد ، نخواهد شد و از چنين معرفتى بهره مند نخواهد گشت؛ مگر آنكه سخنش كارش را تصديق كند و درونش با آشكارش موافق باشد ؛ چرا كه خداوند مبارك نام ، ظاهر را نشانه باطن پنهان و سخنگوى آن قرار داد .275 . امام كاظم عليه السّلام ـ در سفارشى به هشام ـ : اى هشام! به درستى كه خرد، همراه دانش است؛ [چنانكه] خداوند فرمود: «اين مَثَلها را براى مردم مى زنيم و جز دانشوران، آن را در نيابند» .276 . امام على عليه السّلام : خرد و دانش، همپاى يكديگرند و به يك رَسَن بسته اند ؛ از هم جدا نشوند و ستيز نكنند .277 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : خرد، بازدارنده از نادانى است و نفس به سان پليدترين چهارپاست كه اگر مهار نگردد، سرگردان شود . پس خرد، مهار نادانى است .278 . امام على عليه السّلام : آنكه خردمند شود ، آگاه گردد .279 . امام على عليه السّلام : خرد، پايه دانش و دعوت كننده به فهم است .280 . امام على عليه السّلام : با عقلها قله دانشها به دست آيد .281 . امام على عليه السّلام : خرد، وسيله حركت دانش و دانش، وسيله حركت بردبارى است .282 . امام على عليه السّلام : دانش، نشانه خرد است .283 . امام على عليه السّلام : دانش بر خرد دلالت دارد . هر آن كس كه دانست، خردمند است .284 . امام على عليه السّلام : با خرد، كُنه حكمت بدست آيد و با حكمت، كُنه خرد .285 . امام على عليه السّلام : حكمت، بُستان خردمندان و تفريحگاه فاضلان است .286 . امام على عليه السّلام : آنكه مالك خردِ خويش شود، حكيم است .287 . امام صادق عليه السّلام : از خردْ زيركى ، فهم ، حفظ و دانشْ سرچشمه گيرد . با خردْ آدمى به كمال رسد . خرد، راهنماى انسان ، بينا كننده و گشاينده كارهاى اوست . اگر بنيان خرد از روشنى باشد، آدمى دانشمند ، حافظ ، اهل ذكر ، زيرك و فهيم خواهد بود و پاسخ چگونه ، چرا و كجا را بداند و خيرخواهان را از دغل كاران، بازشناسد . اگر اينها را دانست ، مسير حركت و وصل و فصلش را نيز خواهد شناخت و به توحيد خالص رسد، و به طاعت خداوندى اقرار كند . اگر چنين شد، از دستْ رفته ها را جبران كند و بر آينده سوار باشد ؛ موقعيت خويش را درك كند و بداند چرا در دنيا زندگى مى كند و از كجا آمده و به كجا خواهد رفت و اين همه در پرتو خرد است .288 . امام صادق عليه السّلام ـ در توصيف سربازان عقل و جهل ـ : [يكى از سربازان خرد] ، حكمت است و ضدّ آن، هوا و ميل نفسانى است . ر . ك : ص 67 «نياز دانش به خرد »/ ص 103 «دانش » / ص 289 «دشمنى با دانش و دانشمند ». ب : شناخت خدا289 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : خداوند، خرد را بر سه پاره قسمت كرد. هركه اين سه پاره را دارا باشد ، عقلش كامل است و آنكه از آن بى بهره باشد، از خرد؛ بى بهره است:شناختِ نيكو از خداوند، نيكْ فرمانبردارى و پايدارى شايسته [در پيروى] از دستورهاى خداوندِ عزّوجل .290 . تحف العقول : مردى مسيحى از اهل نجران، وارد مدينه شد . وى مردى سخنور و با وقار و هيبت بود . گفته شد: «اى رسول خدا ! چه چيزى اين مسيحى را خردمند كرده است ؟» . رسول خدا، گوينده را از سخن بازداشت و فرمود : «ساكت ! خردمند كسى است كه خدا را به يگانگى باور كند و به پيروى از او پايبند باشد» .291 . امام على عليه السّلام : با خردْ شناخت خداوند، پايدار شود و با انديشه، حجّتهايش به اثبات رسد .292 . امام على عليه السّلام : ستايشْ خداى را سزاست . . . آن خدايى كه از امور نهانى ، پنهان است و در خردها آشكار است ، بدانچه در آفرينش، از نشانه هاى تدبير، عيان كرده است . آن خدايى كه از پيغمبرانش پرسيدند و او را به حدّ و جزو داشتن نستودند؛ بلكه به افعالش وى را ستودند و به آياتش بدو رهنمايى نمودند . خردِ انديشمندان، انكارش نكند ؛ زيرا كسى كه آسمان و زمين و آنچه را در آن است ، آفريده اوست و او سازنده همه آنهاست . قدرتش انكار ناپذير است .293 . امام صادق عليه السّلام : آغاز و شروع هر كار و نيرو و آبادانى آن ـ كه هر سودى بدان بسته است ـ خرد است ؛ آنچه كه خدا زيور خلق خود و روشنى بخش آنان ساخت و به وسيله خردْ بندگان ، آفريننده خود را بشناسند و دانند كه مخلوق اند و او مدبّر آنهاست ؛ و آنها در زير تدبير اويند ؛ هم او پاينده است و آنها راه فنا روند ؛ از پرتو خردشان دليل جويند ؛ بر هر آفريده اى كه بينند از آسمان و زمين ، خورشيد و ماه ، و شب و روز ، دريابند كه براى آن آفريدگان و خردشان ، آفريننده و سرپرستى است كه هميشه بوده و خواهد بود ، و به وسيله خرد ، زيبا را از زشت بشناسند و بدانند كه تاريكى در نادانى است و روشنى در دانش. اين است آنچه كه خرد بدان رهنمايى كرده است .گفته شد : «آيا بندگان به همان عقل مى توانند اكتفا كنند ؟». فرمود :«خردمندْ به دليلِ عقلى كه خداوند پايه زندگى و زيور برازندگى و رهيابى وى ساخته، بداند كه خدا حقّ است و اوست پرورنده وى ، و بداند كه آفريدگار وى را خوشامد و بدآمدى است ؛ طاعتى دارد و معصيتى ، و تنها خردش نتواند آنها را دريابد و بداند كه بدان نرسد، جز به علم و طلب آن ، و از عقل خود بهره نبرد ، اگر به علم خداپرستى نرسد. پس بر خردمند است كه طلب علم كند وادبى آموزد كه بى آن ، پايدار نتواند بود» .294 . امام كاظم عليه السّلام ـ در سفارش به هشام ـ : اى هشام ! روشنايى بدن در چشم است . اگر چشم نورانى باشد، بدنْ روشنايى خواهد داشت و روشنى روح به عقل است . اگر بنده اى خردمند باشد ، آگاه به پروردگار خواهد بود، و آنكه به پروردگار، عالم باشد، در دينش بينا شود ؛ و هر كس به خداوند جاهل باشد، دينش استوار نخواهد بود . همان گونه كه قوام بدن ، به جانِ زنده است ، قوام دين نيز به نيّتهاى پاك است و نيّت پاك هم، جز با خرد حاصل نخواهد شد .295 . امام رضا عليه السّلام : به وسيله خرد ، تصديق خداوند، حاصل مى شود .ج : دين296 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : آنكه عقل ندارد ، دين ندارد .297 . امام على عليه السّلام : جبرئيل بر آدم عليه السّلام فرود آمد و گفت : «اى آدم ! من مأمور شده ام كه تو را ميان سه چيز مخيّر سازم ، يكى را برگزين و دو تا را رها كن» . آدم گفت : «اى جبرئيل! آن سه چيست ؟». گفت : «خرد ، آزرم و دين» . آدم گفت : «خرد را برگزيدم» . آن گاه جبرئيل به آزرم و دين رو كرد و گفت: «برويد و او را رها كنيد» . [ولى] آن دو گفتند : «اى جبرئيل ! ما مأموريم هميشه با خرد باشيم» . گفت : «خود دانيد»، و بالا رفت .298 . امام على عليه السّلام : مؤمن ايمان نياورد ، پيش از آنكه خردمند باشد .299 . امام على عليه السّلام : ديندارى و ادب ، نتيجه خردورزى است .300 . امام صادق عليه السّلام : هر كه خردمند باشد ، ديندار است و آنكه ديندار است ، وارد بهشت شود .301 . ارشاد القلوب : در تورات موسى عليه السّلام چنين نقل شده كه هيچ خردى مانند ديندارى نيست. ر . ك : ص 85 «زنهار از كنار نهادن خردورزى ». د : كمال دين302 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : ديندارى آدمى به كمال نرسد؛ مگر آنكه عقلش كامل شود .303 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : شيفته مسلمانى كسى مشو ، تا آنكه ببينى خردورزى او چگونه است .304 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : شيفته مسلمانى كسى نشويد، مگر آنكه ميزان خردش را بدانيد .305 . امام على عليه السّلام : هر كه سه خصلت در او باشد، ايمانش كامل است : خرد ، بردبارى و دانش .306 . امام على عليه السّلام : ديندارى به اندازه خرد است و ميزان يقين، به ديندارى بسته است.307 . امام كاظم عليه السّلام : همان گونه كه قوام تن به جانِ زنده است ، قوام ديندارى هم به نيّت پاك است ، و نيّت پاك، جز با خرد، حاصل نشود .هـ : مكارم اخلاق308 . پيامبر صلّى الله عليه و آله ـ در پاسخ كسى كه پرسيد : عقل چيست و چگونه است ؟ چه چيزهايى از خرد پيدا شود و انواع عقل كدام اند ؟ ـ : خرد ، بازدارنده از نادانى است . نفْس ، به سان پليدترين چارپايان است و اگر مهار نشود ، حيران گردد . پس عقل ، بازدارنده از نادانى است . همانا خداوند، عقل را بيافريد و بدو فرمود: «روى آور». پس روى آورد ، و بدو گفت: «باز گرد». پس بازگشت . آن گاه خداوند به عزّت و جلال خويش سوگند ياد كرد كه : آفريده اى بزرگتر از تو و فرمانبرتر از تو نيافريدم . با تو شروع مى كنم و با تو باز مى گردانم؛ پاداش و كيفر ، از آنِ توست .پسْ از خرد، بردبارى سرچشمه مى گيرد و از بردبارىْ دانش ؛ از دانش، رُشد، و از رشد، پاكدامنى، و از پاكدامنىْ امنيّت ، و از امنيّت ، آزرم ، و از آزرم ، متانت و سنگينى، و از متانت، تداوم بر خوبى ها و از تداوم بر خوبى ها پرهيز از بدى، و از پرهيز از بدى، پيروى از خيرخواه حاصل گردد .309 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : مهربانى به مردم ، نيمى از خردمندى است .310 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : ادب نيكو، نشانه سلامت عقل است .311 . امام على عليه السّلام : همنشينى با ابلهان، اخلاق را فاسد كند و همنشينى با خردمندان، به نيكو شدن اخلاق انجامد .312 . امام على عليه السّلام : ادب در آدمى ، درختى است كه ريشه آنْ خرد است .313 . امام على عليه السّلام : ادب، دليلِ عقل و دانش، دليلِ دل است .314 . امام على عليه السّلام : برترين خرد ، ادب است .315 . امام على عليه السّلام : مرز خردمندى، عاقبت انديشى و خشنودى به قضاى الهى است .316 . امام على عليه السّلام : دور انديش ، برپايه خردمندى اش از هر پستى يى، بازدارنده اى دارد .317 . امام على عليه السّلام : خوار نگردد، آنكه نيك بينديشد .318 . امام على عليه السّلام : كمالِ نفس به خردورزى است .319 . امام على عليه السّلام : اخلاق نيكو، از ميوه هاى خردورزى است .320 . امام على عليه السّلام : هيچ چيز به سان خرد، فضيلتها را زيبا نگرداند .321 . امام على عليه السّلام : آنكه پرواى الهى پيشه سازد، خردمند است .322 . امام على عليه السّلام : خرد، درختى است كه ميوه اش سخاوت و آزرم است .323 . امام على عليه السّلام : خرد، درختى است كه ريشه آن پارسايى ، شاخه هايشْ آزرم و ميوه آن، ورع است . بر اين پايه ، تقوا به سه خصلت فرا مى خواند : فهم دين ، بى رغبتى به دنيا و دلبستگى به خداوند ؛ و آزرم به سه خصلت دعوت مى كند : يقين ، خوش خُلقى و فروتنى ؛ و ورع به سه خصلت فرا خواند : راستگويى ، پيشى گرفتن در نيكى و كنار نهادن امر شبهه ناك .324 . امام على عليه السّلام : دستاورد خرد ، كسب آبرو و پشتگرمى است و دستاورد نادانى ، غفلت و خودبينى است .325 . امام على عليه السّلام : خرد آدمى از آراستگى اش به پاكدامنى و قناعت شناخته گردد .326 . امام على عليه السّلام : بر تو باد بخشندگى، كه نتيجه خرد است .327 . امام على عليه السّلام : براى خردورزى كافى است كوتاه كردن خواسته ها .328 . امام على عليه السّلام : خوش رفتارى با مردم، نتيجه خردمندى است .329 . امام على عليه السّلام : نشانه خردمندى، مدارا كردن با مردم است .330 . امام على عليه السّلام : هيچ خردمندى يى ، به سان خود را به نادانى زدنْ نيست .331 . امام على عليه السّلام : خردمندى هرجا باشد، انس و الفت به همراه دارد .332 . امام على عليه السّلام : بردبارى، دليل خردمندى و نشانه فضيلت است .333 . امام على عليه السّلام : خردمند شناخته نشود، جز با بردبارى ، كوتاه كردن خواسته و نيكى كردن .334 . امام على عليه السّلام : هر چيزى زكاتى دارد و زكات خردمندى ، تحمّل نادانهاست .335 . امام على عليه السّلام : جوانمردى آدمى به اندازه خردمندى اوست .336 . امام على عليه السّلام : جهاد نفس با دانش ، نشانِ خرد است .337 . امام على عليه السّلام : خردمندى، دورى جستن از گناه ، عاقبت انديشى و احتياط است .338 . امام على عليه السّلام : خردمندى، موجب هشيارى است .339 . امام على عليه السّلام : از نشانه هاى خردمندى مؤمن ، انصاف با خود ، كنار نهادن خشم، هنگام مخالفت با او، و پذيرش حقيقت است ، آن گاه كه بر او آشكار شود .340 . امام على عليه السّلام : بردبارى، نورى است كه اساس آن، خردمندى است .341 . امام على عليه السّلام : با خردمندى، بردبارى افزايش يابد .342 . امام على عليه السّلام : با افزايش خردمندى، بردبارى افزايش مى يابد .343 . امام على عليه السّلام : خردمندى يعنى ميانه روى؛ پس اسراف مكن ، يعنى به وعده هايت وفا كن . پس خلف وعده منما و چون خشمگين شدى ، بردبار باش .344 . امام على عليه السّلام : آرامش، نشانه خردمندى است .345 . امام على عليه السّلام : ميوه خردمندى، همراهى با حقّ است .346 . امام على عليه السّلام : ميوه خردمندى، راستگويى است .347 . امام على عليه السّلام : ميوه خردمندى ، بيزارى از دنيا و سركوب هواهاست .348 . امام على عليه السّلام : ميوه خردمندى ، پايدارى است .349 . امام على عليه السّلام : آنكه خردمند باشد ، بخشنده شود .350 . امام على عليه السّلام : ريشه خردمندى پاكدامنى است و ميوه آن ، دورى جستن از گناهان .351 . امام على عليه السّلام : آنكه خردمند شود، بفهمد و آنكه خردمند شود، پاكدامن گردد .352 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : از سخن كسى خشنود مباش، مگر آنكه از كارش خشنود گردى ، و از كار كسى خشنود مباش ، مگر آنكه از خرد او راضى شوى ، و از خرد كسى راضى مباش مگر آنكه آزرم او را بپسندى ؛ چرا كه آدمى از بزرگوارى و پستى تركيب شده است . هرگاه آزرم قوى شود ، بزرگوارى تقويت شود و اگر حيا ضعيف شود ، پستى قوى گردد .353 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : ميزان خردمندى و مكارم اخلاقى ، عبارت است از : آبرودارى ، پاداش در برابر انجام واجبات ، انجام مستحبّات ، پايبندى به تعهّدات، و وفاى به عهد .354 . امام حسن عليه السّلام : آنكه خردمند نيست، با ادب نخواهد بود .355 . امام حسن عليه السّلام ـ هنگامى كه درباره خردمندى از ايشان پرسيده شد ـ : [يعنى] غمها را جرعه جرعه نوشيدن تا به فرصتها دست يافتن .356 . امام حسين عليه السّلام ـ هنگامى كه از ايشان درباره خردمندى پرسيده شد ـ : غمها را جرعه جرعه نوشيدن و با دشمنانْ مدارا كردن .357 . امام صادق عليه السّلام : نيكْ مردم دارى، دو سوم خردمندى است .358 . امام صادق عليه السّلام : خردمند ، خردمند نيست تا آنكه سه خصلت را در حد كمال، دارا شود : داد از خود ستاندن به گاه خشنودى و خشم ، خواستنِ براى ديگران، آنچه براى خود مى خواهد ، و بردبارى به خرج دادن، هنگام لغزش ديگران .359 . امام صادق عليه السّلام : كمترين خصلتهايى كه ميان بندگان تقسيم شده، عبارت است از : يقين ، قناعت ، شكيبايى و سپاسگزارى ، و آنچه همه اينها را براى آدمى كامل كند ، عقل است .ر . ك : ص 241 «آنچه سزاوارست براى خردمند » / ص 179 «ويژگى هاى خردمندان» ص 195 / ويژگى هاى خردمندان ؛ ص 197 / ويژگى هاى خردمندان ؛ ص 291 / اخلاق زشت .و : كارهاى نيكقرآنپس ، آيا كسى كه مى داند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده ، حقّ است ، مانند كسى است كه كوردل است ؟ تنها خردمندان اند كه عبرت مى گيرند . همانان كه به پيمان خدا وفادارند و عهد [او] را نمى شكنند .و آنان كه به آنچه خدا به پيوستنش فرمان داده، مى پيوندند و از پروردگارشان مى ترسند و از سختى حساب، بيم دارند .حديث360 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : فرشتگان باخرد ، در پيروى از خداوند، تلاش و كوشش كردند و مؤمنان به اندازه عقلشان در پيروى از خداوند، تلاش و كوشش كردند. همانا آنان كه از خردى بيشتر برخوردارند، بيشتر از خداوند پيروى كنند .361 . پيامبر صلّى الله عليه و آله ـ هنگامى كه از خردمندى از ايشان سؤال شد ـ : [خردمندى] انجام دادن دستورهاى خداوندى است. همانا خردمندان كسانى اند كه به دستورهاى الهى پايبندند .362 . جابر بن عبدالله : پيامبر اسلام ، اين آيه را تلاوت كرد: «و اين مَثَلها را براى مردم مى زنيم. و جز دانشوران، آن را در نيابند». آن گاه فرمود: «دانشور، كسى است كه از خداوند، دريافتى دارد و از او پيروى كند و از خشمش بپرهيزد» .363 . سويد پسر غفله : روزى ابوبكر خارج مى شد . رسول خدا به استقبال وى رفت . ابوبكر عرض كرد : «اى رسول خدا! با چه چيزى برانگيخته شدى ؟». فرمود : «با عقل» . ابوبكر گفت : «چگونه مى توانيم به عقل دست يابيم ؟». پيامبر صلّى الله عليه و آله فرمود : «خرد را نهايتى نيست ؛ ليك آنكه حلال خدا را حلال داند و حرام او را حرام بشمارد ، خردمند ناميده شود ؛ اگر پس از اين نيز تلاش كرد، عابد ناميده شود، و اگر بيش از اين كوشش كرد، جواد ناميده شود . همانا آن كس كه در عبادت بكوشد و سختى هاى نيكى را پذيرا شود ، بدون بهره مندى از خردى كه او را بر پيروى از فرمان خداوند و پرهيز از نواهى او رهنما باشد ، اينان كسانى اند كه كارهايشان زيانبار است و تلاش آنها در زندگى دنيايى تباه است، با آنكه گمان مى كنند كه كار نيكو انجام مى دهند» .364 . امام على عليه السّلام : عقلها پيشوايان انديشه اند، و انديشه ها پيشوايان دلها ، و دلها پيشوايان حواس اند، و حواسها پيشوايان اعضا .365 . امام على عليه السّلام : اطاعت، به اندازه خردمندى است .366 . امام على عليه السّلام : آنكه عقلش كمال يابد ، رفتارش نيكو گردد .367 . امام على عليه السّلام : آن كس كه عقلش را بر ميلهايش مقدّم بدارد ، تلاشهايش پسنديده شود .368 . امام على عليه السّلام : از نشانه هاى خردمندى ، به روش عادلانه رفتار كردن است .369 . امام على عليه السّلام : نيروى خرد، [آدمى را] بر به كارگيرى عدالت وا دارد .370 . امام على عليه السّلام : خردمندى آن است كه بر زبان آرى آنچه مى دانى و به آنچه مى گويى، عمل كنى .371 . امام على عليه السّلام : كسى كه زبانش را استوار كند ، عقلش آراسته گردد .372 . امام على عليه السّلام : عذرخواهى ، دليل خردمندى است .373 . امام على عليه السّلام : ميوه خردمندى ، همنشينى با خوبان است .374 . امام صادق عليه السّلام : بهترين سرشتِ خردمندى ، عبادت است ؛ محكم ترين سخن برايش دانش است ؛ بزرگترين بهره مندى اشْ حكمت، و برترين ذخيره هايش خوبى هاست .ر . ك : ص 169 «عمل » / ص 179 «ويژگى هاى خردمندان » / ص 195 «ويژگى هاى خردمندان» / ص 197 «ويژگى هاى خردمندان ».ز : گذاشتن هر چيزى بر جاى خود375 . امام على عليه السّلام : خردمند آن است كه هر چيز را بر جاى خود نهد و نادان، برخلاف اين است .376 . نهج البلاغه : به اميرمؤمنان گفته شد كه خردمند را براى ما وصف كن ، حضرت فرمود : «خردمند، كسى است كه هر چيز را بر جاى خود نهد» . گفته شد : «نادان را براى ما وصف كن» . فرمود : «وصف كردم» .377 . امام على عليه السّلام : خردمند، آن است كه كارهايش را نيكو به انجام رساند و هر كارى را بر جاى خود قرار دهد .378 . امام على عليه السّلام : بر خردمند روا نيست از حدود بگذرد ؛ بلكه بر اوست تا هر چيز را در جاى خود نهد .فايده:چنانكه مى بينيم، يكى از آثار عقل، «هرچيزى را بر جاى خود نهادن» است. از سوى ديگر، همين مطلب در تعريف عدل نيز بيان شده است .[3] نتيجه اى كه از مقايسه اين دو دسته احاديث مى توان گرفت، اين است كه از آثار عقل، رعايت عدل است و عاقل، بر طبق عدل عمل مى كند. اين نتيجه، در برخى احاديث، مورد تصريح قرار گرفته است.[4]ح : گزينش بهتر379 . امام على عليه السّلام : خرد، تو را به سودمندتر فرمان دهد و جوانمردىْ به زيباتر .380 . امام على عليه السّلام : آنكه خوبى را از بدى باز نشناسد، به سان چارپايان است .381 . امام على عليه السّلام : خردمند، آن نيست كه خوبى را از بدى بازشناسد ؛ بلكه آن است كه از ميان بدى ها مناسب تر را تشخيص دهد .ط : بهره ورى از عمر382 . امام على عليه السّلام : خردمند آن است كه دمى را در كارهاى بى سود صرف نكند و آنچه براى هميشه همراه او نماند ، ذخيره نسازد .383 . امام على عليه السّلام : اگر عقل سالم باشد، هر انسانى از فرصتهايش بهره مند گردد . ر . ك : ص 159 «ترك بيهودگى ها». ى : گفتار درست384 . امام على عليه السّلام : از نشانه هاى خردمندىْ به درستى سخن گفتن است .385 . امام على عليه السّلام : سخن زيبا، نشانه زيادتى عقل است .386 . امام على عليه السّلام : عقل آدمى از گفتار نيكويش استنباط شود و پاكى ريشه اش از كارهاى زيبايش شناخته گردد .387 . امام صادق عليه السّلام : انسانها بر سه گروه اند : خردمند ، احمق و بدكار . خردمند، كسى است كه اگر از او بپرسند ، پاسخ دهد ، و اگر سخن گويد، به درستى سخن گويد، و اگر گوش كند، استفاده برد . احمق آن است كه اگر تكلّم كند، شتاب كند ؛ اگر سخن گويد، سراسيمه شود، و اگر بر كار زشت وا داشته شود، آن را انجام دهد . بدكار ، كسى است كه اگر او را امين شمارى ، خيانت ورزد، و اگر با او سخن گويى، تو را بيالايد . ر . ك : ص 169 و 171 «سخن ، سكوت » / ص 179 «ويژگى هاى خردمندان» . ك : تجربه اندوزى388 . امام على عليه السّلام : خردمندى ، تجربه اندوزى است و بهترين تجربه آن است كه تو را پند دهد .389 . امام على عليه السّلام : تجربه اندوزى، قلّه خردمندى است .390 . امام حسن عليه السّلام ـ هنگامى كه پدرش از او درباره خردمندى پرسيد ـ : [خردمندى] آن است كه آنچه را به دل سپارى، نگه دارد .391 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه تجربه ها او را پند دهد . ر . ك : ص 107 «تجربه ». ل : تدبير نيك و 392 . پيامبر صلّى الله عليه و آله ـ در سفارش به اميرمؤمنان ـ : هيچ خردورزى يى مانند دورانديشى نيست .393 . امام على عليه السّلام : بهترين دليل بر زيادتىِ خرد ، نيكْ دورانديشى است .394 . امام على عليه السّلام : نشانه خردمندى ، دورى جستن از بيهودگى و نيكْ دور انديشى است .م : گمانه زنى درست395 . امام على عليه السّلام : گمانه زنى خردمندان ، پيشگويى است .396 . امام على عليه السّلام : گمانه زنى درست ، روشِ خردمندان است .397 . امام على عليه السّلام : گمانِ خردمند، درست تر است از يقين نادان .398 . امام على عليه السّلام : گمانِ صاحبان عقل و خرد ، نزديك ترين چيز به واقع و حقيقت است .399 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : خردمندى ، گمانه زنى درست و شناخت آينده بر اساس گذشته است . ر . ك : حديث 466 و 467 «رأى و نظر» . ن : بى رغبتى به دنيا400 . امام على عليه السّلام : مرز خردمندى، جدايى از ناپايدار و پيوستن به پايدار است .401 . امام على عليه السّلام : برجستگى خرد، در بى رغبتى به دنياست .402 . امام على عليه السّلام : ميوه خردمندى ، جان را از زرق و برق دنيا رهانيدن است .403 . امام على عليه السّلام : آنكه خردمند شود، قناعت پيشه كند .404 . امام على عليه السّلام : خردمند، آن است كه دل از دنياى ناپايدارِ پست، بكَنَد و به بهشتِ زيباىِ جاودان و بلند مرتبه رغبت كند . ر . ك : ص 225 «دنيا دوستى ». س : ترك بيهودگى ها405 . امام كاظم عليه السّلام : خردمندان از زيادى دنيا گذشتند، چه رسد به گناهان . از دنيا گذشتن، مستحب است و از گناه گذشتن، واجب و فريضه .406 . امام على عليه السّلام : هنگامى كه از عقل كاسته شود ، بيهودگى ها بسيار شود .407 . امام على عليه السّلام : آنكه خود را از زيادتى هاى [بيجا] باز دارد ، خردها رأيش را درست گرداند .408 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه باطل را كنار نهد . ر . ك : ص 155 «بهره ورى از عمر ». ع : توشه گيرى براى آخرت409 . پيامبر صلّى الله عليه و آله ـ در يكى از خطبه هاى روز جمعه ـ : بدانيد كه يكى از نشانه هاى عقل ، كندن از خانه فريبنده و رو كردن به سراى جاودانه ، توشه گيرى براى خانه قبر و آمادگى براى روز رستاخيز است .410 . امام على عليه السّلام : از نشانه هاى خردمندى ، توشه برداشتن براى روز قيامت است .411 . امام على عليه السّلام : آنكه سراى جاودانه اش را آباد كند ، خردمند است .412 . امام على عليه السّلام : خردمند آن است كه با شهوتها قهر كند و دنيا را به آخرت بفروشد .413 . امام على عليه السّلام : خردمند نيست ، مگر آنكه از خداوند دركى داشته باشد و براى سراى باقىْ كار كند .414 . امام على عليه السّلام : خردمند آن است كه بر ميلهايش پيروز باشد و آخرتش را به دنيا نفروشد .415 . امام على عليه السّلام : آنكه خردمند است، از غفلتها بيدار شود و براى سفر مهيّا گردد .416 . امام كاظم عليه السّلام : خردمندان، در دنيا زهد پيشه اند و به آخرت ميل دارند [و سراى جاودانه شان را آباد سازند]؛ زيرا مى دانند كه دنيا خود، جوينده اى است كه او را جويند و آخرت، هم خواهان است و هم خواهان دارد . پس هر كه خواهان آخرت شود، دنيا خود به دنبال او رود تا روزى اش را از آن ستاند، و هركه دنيا را طلب كند ، آخرت، حقِّ خود را از او مطالبه كند و ناگهان مرگش فرا رسد و دنيا و آخرتش را تباه سازد .417 . امام كاظم عليه السّلام : خردمند به دنيا و آنچه در آن است نظر افكند . پس دانست كه جز با مشقّت و سختى بدان نرسد ؛ و به آخرت نظر افكند ، پس دانست كه جز با سختى و مشقّت به دست نيايد . از اين رو، با سختى و مشقّت، پايدارتر را جستجو كرد و برگزيد .418 . سويد بن غفله : بر اميرمؤمنان وارد شدم پس از آنكه به خلافت رسيده بود. بر حصيرى كوچك نشسته بود و در خانه، جز آن ، چيزى نبود . عرض كردم : «اى اميرمؤمنان! بيت المال در دست توست و خانه ات را از نيازمندى ها تهى مى بينم». فرمود : «اى پسرِ غفله ! خردمند براى خانه گذرى ، اثاث جمع نكند . ما را خانه امنى است كه بهترين وسيله ها را بدان جا منتقل كرده ايم و خود نيز به زودى به سوى آن سفر خواهيم كرد» . ر . ك : ص 159 «بى رغبتى به دنيا ». ف : رستگارى419 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : خداوند به كسى خرد را به امانت نسپرد ، مگر آنكه روزىِ او را بدان رهايى بخشد .420 . تاريخ كبير : قرة بن هبيره نزد پيامبراكرم آمد و گفت : «ما را خدايانى بود كه به جاى خداوند، پرستيده مى شدند . خداوند، تو را برانگيخت . از آن پس، هرچه آنها را خوانديم، اجابت نكردند و هرچه از آنان خواستيم، چيزى نبخشيدند . به سوى تو آمديم و خداوند ما را هدايت كرد . رسول خدا صلّى الله عليه و آله فرمود : «آن كس كه از خردْ برخوردار باشد، رستگار شده است» . قرّه گفت : «اى رسول خدا ! دو قطعه از لباسهايى كه خود پيشتر پوشيده اى به من بپوشان». پيامبر صلّى الله عليه و آله چنين كرد . پس هنگامى كه در عرفات بود، رسول خدا صلّى الله عليه و آله به وى فرمود : «سخنت را تكرار كن» او تكرار كرد . آن گاه رسول خدا صلّى الله عليه و آله فرمود : «آن كس كه از خرد برخوردار باشد ، رستگار شده است» .421 . امام على عليه السّلام : خرد ، هدايت كند و رهايى بخشد ، و نادانى، گمراه سازد و پست گرداند .422 . امام على عليه السّلام : زيادتى خرد ، رهايى بخشد .423 . امام على عليه السّلام : ميوه خردمندى ، عمل براى رستگارى است .424 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : اگر زمام خرد، رها شود و در حبسِ هواهاى نفس يا عادتهاى دينى و يا تعصّب گذشتگان نباشد ، صاحبش را به رستگارى رساند .425 . امام على عليه السّلام : رأى خردمند، نجاتْ بخش است .426 . امام على عليه السّلام : ريشه خردمندى، انديشه است و ميوه آنْ سلامتى .ص : فرجام بهشتى427 . پيامبر صلّى الله عليه و آله ـ در سفارش به حضرت على عليه السّلام ـ : عقل، آن است كه بهشت با آن به دست آيد و خشنودى خداوند با آن طلب گردد .428 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : چه بسيار خردمندانى كه دركى از خداوند دارند؛ گرچه نزد مردم، خوار و بد چهره اند ؛ ولى در آينده رستگارند . چه بسيار خوشْ سخنورانى كه نزد مردم، خوش چهره اند؛ ولى در قيامت، هلاك مى شوند .429 . انس : سؤال شد: «اى رسول خدا ممكن است مردى از خردى نيكو برخوردار باشد و گناهان بسيار داشته باشد ؟» . پيامبر صلّى الله عليه و آله فرمود : «هيچ انسانى نيست، مگر اينكه گناهان و لغزشهايى را مرتكب شده است . پس هر كس سرشتش خردمندى و نهادش يقين باشد ، گناهانْ بدو آسيبى نرساند» . گفته شد : «اى رسول خدا! چگونه است اين ؟». فرمود : «زيرا [خردمند] هرگاه مرتكب لغزشى گردد ، آن را با توبه و پشيمانى جبران كند و از اين رو، گناهانش پاك گردد و تنها خوبى ها باقى مى ماند كه با آن وارد بهشت گردد» .430 . امام على عليه السّلام : گروههايى به سوى بهشت برين [از ديگران] پيشى گرفتند كه بيش از ديگران اهل روزه ، نماز ، حج و عمره نبودند ؛ بلكه آنان پندهاى الهى را دريافتند .431 . امام صادق عليه السّلام : آنكه خردمند باشد ـ اگر خدا خواهد ـ پايانش به بهشت ختم گردد .432 . محمّد بن عبدالجبّار از يكى از ياران امام صادق عليه السّلام نقل مى كند كه عرض كردم : «خرد چيست ؟» فرمود : «آن چيزى كه با آن خداوند پرستش شود و بهشت با آن به دست آيد» . گفتم : «آنچه در معاويه بود ، [چه بود] ؟» فرمود : آن تيزهوشى و شيطنت است . آن شبيه عقل است ؛ ولى عقل نيست .ق : درستى هر كار433 . امام على عليه السّلام : با خرد، هر كارى درست گردد .434 . امام على عليه السّلام : خرد ، اصلاح كننده هر كار است .ر : خوبى دنيا و آخرت435 . امام على عليه السّلام : خرد ، سرچشمه خوبى هاست .436 . امام على عليه السّلام : با خردْ خوبى ها به دست آيد .437 . امام على عليه السّلام : هر دليرى، به خرد نيازمند است .438 . امام على عليه السّلام : خرد، سود رساند ، دانش، بالا برد و شكيبايى، دفاع كننده است .439 . امام على عليه السّلام : خردورزى كن تا [به مقصود] رسى .440 . امام حسن عليه السّلام : با خردْ دنيا و آخرت به دست آيد و آنكه از خرد محروم باشد ، از دنيا و آخرت محروم گردد .441 . امام سجاد عليه السّلام : خرد ، رهبر خوبى هاست .442 . عبدالله بن عجلان سكّونى : به امام باقر عليه السّلام عرض كردم : «گاه مى خواهم مالى به عنوان صله رحم ميان دوستان و يارانم قسمت كنم ، [بر چه معيارى به آنان ببخشم» . فرمود : «برپايه هجرت در راهِ دين ، خرد و دانايى» .443 . امام صادق عليه السّلام : آغاز و شروع كارها و استحكام و آبادانى آن ـ كه جز آن سود نبخشد ـ به عقل است ؛ عقلى كه خداوند ، آن را آرايش بندگان و مايه روشنايى آنان قرار داد .444 . امام كاظم عليه السّلام : اى هشام ! آنكه بى نيازى بدون ثروت ، آسايش قلب از حسادت ، و سلامتى در ديندارى خواهد ، بايد به درگاه الهى زارى كند و از او كمال عقل بخواهد . آنكه خردمند باشد ، به آنچه او را بس است ، قناعت كند و آن كس كه به آنچه او را بس است ، قناعت كند ، بى نياز گردد .5 / 3آنچه خرد با آن آزموده شودالف : عمل445 . امام على عليه السّلام : چگونگى عمل، بر ميزان خرد دلالت دارد . پس فعل نيكو انتخاب كن و آن را قوى و محكم ساز .446 . امام على عليه السّلام : نيكو گفتار و زيبا رفتار باش ؛ زيرا گفتار آدمى، نشانِ فضل اوست و رفتار او، دليل خردمندى اش .447 . امام على عليه السّلام : آنكه كارهايش را نيكو به انجام رساند ، از زيادى عقل خود خبر دهد .448 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه رفتار او ، گفتارش را تصديق نمايد . ر . ك : ص 149 «كارهاى نيك »/ ص 175 «بنيادهاى سنجش خرد ». ب : سخن449 . امام على عليه السّلام : سخن گفتنِ آدمى، ميزان خردمندى است .450 . امام على عليه السّلام : به هنگام بديهه گويى ، خردمندى آدميان آزموده گردد .451 . امام على عليه السّلام : آنچه آدمى بر زبان آورد ، از خردمندى وى خبر دهد .452 . امام على عليه السّلام : از خردمندى هر كس ، زبانش خبر دهد و سخن او بر فضل و دانشورىْ دلالت كند .453 . امام على عليه السّلام : زبان، ترازويى است كه خرد، آن را سنگين كند و نادانى، آن را سبك گرداند .454 . امام على عليه السّلام : بپرهيز از سخنى كه روش آن را نمى شناسى و از حقيقتش آگاه نيستى ؛ زيرا سخن تو بر عقل تو دلالت دارد و گفتارت از ميزان معرفت تو خبر مى دهد .455 . امام على عليه السّلام : بر خرد آدمى از آنچه بر زبان آورد ، استدلال شود .456 . امام على عليه السّلام : نشانه خرد آدمى، سخن اوست و دليلِ ريشه آدمىْ رفتار او .457 . امام على عليه السّلام : آنكه زبانش را رها سازد، سَبُك عقلى خود را آشكار كند .458 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : خدا به موسى عليه السّلام وحى كرد : بسيار سخن مگو و آن را هدر مده ؛ زيرا سخن گفتن بسيار ، چهره عالمان را زشت گرداند و بدى هاى سبكْ عقلان را آشكار سازد . ليك بر تو باد ميانه روى؛ زيرا از توفيق و محكمى سرچشمه مى گيرد . ر . ك : ص 155 حديث 484 «گفتار درست »، «بنيادهاى سنجش خرد» / حديث 601 «نشانه هاى كمال عقل» ج : سكوت459 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : سكوت، نشانه بزرگوارى و ميوه خردمندى است .460 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : آنكه خردمند گردد ، ساكت شود .461 . امام على عليه السّلام : آنكه از سخن زيادى خوددارى ورزد ، بزرگان به خردمندى وى گواهى دهند .462 . امام على عليه السّلام : نشانه خردمندى آدمى ، آن است كه تمام آنچه را كه مى داند، بر زبان نياورد .463 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه زبانش را جز از ياد خدا باز دارد .464 . امام على عليه السّلام : خردمند سخن نگويد، مگر از روى نياز يا بر اساس دليل و برهان . ر . ك : ص 155 «گفتار درست » / حديث 505 «ويژگى هاى خردمندان». نشانه هاى كمال عقل حديث 601 . د : رأى و نظر465 . امام على عليه السّلام : رأى آدمى، ميزان خردمندى اوست .466 . امام على عليه السّلام : گمانه زنى انسان، ميزان خردمندى اوست و رفتار او، بهترين گواه بر ريشه اوست .467 . امام على عليه السّلام : گمانه زنى آدمى ، به اندازه خرد اوست .468 . امام على عليه السّلام : به راستى كه خردمند ، برپايه خردش در رشد و صواب است ، و برپايه رأى و نظرش در افزايش است . از اين رو ، رأى او محكم و رفتارش پسنديده است . ر . ك : ص 157 «گمانه زنى درست » / حديث 484 «بنيادهاى سنجش خرد». هـ : پيام رسان469 . امام على عليه السّلام : فرستاده تو ، ترجمه كننده خرد توست، و نوشته ات رساترين سخنگويت .470 . امام على عليه السّلام : فرستاده تو ، ترجمه كننده خرد توست و تحمّل تو، نشانه بردبارى ات .471 . امام على عليه السّلام : از خرد و ادبِ فرستاده بر خرد فرستنده استدلال شود . ر . ك : حديث 477 و 483 «بنيادهاى سنجش خرد». و : نوشتن472 . امام على عليه السّلام : نوشته آدمى، نشانه خردمندى و دليل فضل اوست .473 . امام على عليه السّلام : هنگامى كه چيزى نوشتى ، پيش از مُهر زدنْ آن را مرور كن؛ زيرا برخرد خويش مُهر مى زنى .474 . امام صادق عليه السّلام : از نوشته آدمى بر خرد و بينش او استدلال مى شود ، و از فرستاده اش بر فهم و زيركى او . ر . ك :حديث 477 و 483 «بنيادهاى سنجش خرد». ز : تصديق و انكار475 . امام صادق عليه السّلام : هرگاه خواستى عقل انسانى را در يك نشست بيازمايى ، در لابه لاى سخنت به امرى محال اشاره كن . اگر انكار كرد ، خردمند است و اگر تصديق كرد، احمق است .ح : دوست476 . امام على عليه السّلام : دوست آدمى، نشانه خردمندى اوست و سخن او، دليل فضلش . ر . ك :حديث 479 «بنيادهاى سنجش خرد». 5 / 4بنيادهاى سنجش خرد
477 . امام على عليه السّلام : هفت چيز بر خردمندى صاحبان خرد، دلالت دارد : ثروت از ميزان خردمندى صاحب مال پرده برمى دارد ؛ نيازمندىْ بر خردِ نيازمند دلالت دارد ؛ بلا و مصيبت بر خرد بلا ديده ، دلالت دارد ؛ خشم بر خردِ خشمگين دلالت دارد ؛ نوشته بر خرد نويسنده راهنمايى مى كند ؛ فرستاده بر خرد فرستنده دلالت دارد ؛ و هديه و چشمْ روشنى بر اندازه عقل هديه دهنده دلالت دارد .478 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : عقل مرد را با سه چيز بيازماييد : بلندى ريش، كنيه و نوشته نگين انگشترى اش .479 . امام على عليه السّلام : با شش چيز خرد مردان آزموده شود : همنشينى ، رفتار ، منصب ، كناره گيرى از مقام ، ثروت و تنگدستى .480 . امام على عليه السّلام : با شش چيز، عقل آدميان سنجيده شود : بردبارى به هنگام خشم ، شكيبايى به هنگام ترس ، ميانه روى به هنگام ميل و رغبت ، تقواى خداوند در همه حالات ، نرمخويى با مردم و كم جدال كردن .481 . امام على عليه السّلام : با سه چيز، عقل مردان سنجيده شود : ثروت ، مقام و حوادث ناگوار .482 . امام على عليه السّلام : آدمى در سه جا دگرگون شود : نزديكى به پادشاهان ، رسيدن به مقام و منصب و رهيدن از تنگدستى . هركه در اين سه حالت دگرگون نشود ، داراى خردى استوار و خُلق و خويى درست است .483 . امام على عليه السّلام : سه چيز بر خرد صاحبانش دلالت دارد : فرستاده ، نوشته و هديه .484 . امام على عليه السّلام : از نشانه هاى خردمند آن است كه در او سه فضيلت باشد : چون از او بپرسند ، پاسخ دهد ؛ هنگامى كه ديگرى از سخن گفتن بازماند ، سخن گويد ؛ و رأيى را ابراز دارد كه صلاحِ اهلش در آن باشد . پس هر كس كه اين برترى هاى سه گانه در او نباشد ، نادان است .485 . امام على عليه السّلام : از متانت بسيار و پايدارى نيكو، بر خرد آدمى استدلال شود و از رفتارِ زيبايش بر بزرگوارى اصل و نسبش .486 . امام على عليه السّلام : هنگام فريب آزمندى و آرزوها ، عقل نادانْ فريب خورد و خرد مردانْ سنجيده شود .487 . امام على عليه السّلام : متانت عقل، در خوشى و غم سنجيده شود .488 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : خرد، با رفتار آشكار شود و خلق و خوى مردان، با مقامشان شناخته گردد .5 / 5و يژگى هاى خردمندان[5]
489 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : ويژگى خردمند، آن است كه در برابر حماقت نادان بردبارى كند ؛ از آنكه بر او ستم كرده بگذرد ؛ نسبت به زيردستان فروتنى كند ؛ با بالادستان در جستجوى خوبى ، رقابت ورزد ، هر گاه خواست سخن گويد ، بينديشد ؛ اگر خوبى بود، بر زبان آورد و بهره جويد، و اگر بدى بود ، سكوت كند و سالم بماند ؛ و اگر لغزشگاهى برايش پيش آمد ، از خداوند سلامت جويد و دست و زبان خود را نگه دارد ؛ و اگر فضيلتى ديد ، به سرعت از آن بهره گيرد ؛ حيا و آزرم را هيچ گاه از خود جدا نكند، و آزمندى از او سر نزند؛ اينها خصلتهاى دهگانه اى است كه خردمند با آنها شناخته مى شود .490 . پيامبر صلّى الله عليه و آله ـ در توضيح آنچه از عقل سرچشمه گيرد ـ : امّا متانت و سنگينى ، پس از آن سرچشمه گيرد : مهربانى ، دور انديشى ، بازگرداندن امانت ، ترك خيانت ، راستگويى ، پاكدامنى ، ثروت ، آمادگى در برابر دشمن ، بازداشتن از زشتى و كنار نهادن ابلهى . اينها خصلتهايى است كه از متانت و سنگينى نصيب خردمند شود . پس خوشا به حال كسى كه وقار و سنگينى جويد و سَبُكسَر و نادان نباشد، ببخشايد و بگذرد .491 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : همانا خردمند، كسى است كه امر و نهى الهى را درك كند .492 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : خردمند، در تنهايى با عقل خويش راضى است و نادانْ از خويشتن وحشت دارد؛ چرا كه دوست هر انسانى، خرد اوست و دشمنشْ نادانى او .493 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : خردمند، هميشه از خوبى ها پرده برمى دارد ، گرچه عيبهايى بزرگتر در ميان مردم باشد .494 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : خردمند ، بسيار در هراس است و آمال و آرزوهايش كم است .495 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : خردمند، هرگاه سخنى گويد، آن را با سخنى حكيمانه و ضرب المثلى همراه سازد ، و نادان هرگاه سخن گويد، آن را با سوگند همراه كند .496 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : خردمند، به نيكان غبطه مى خورد تا به آنان ملحق شود و آنان را دوست مى دارد تا با دوستى اش با آنان شريك شود، گرچه در عمل، مانند آنان نباشد .497 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : خردمند، با زندگى سخت، همراه خردمندان، مأنوس تر است تا زندگى خوش، همراه ابلهان .498 . امام على عليه السّلام : خردمند آن است كه از ديگران عبرت گيرد .499 . امام على عليه السّلام : خردمند، در جستجوى كمال است و نادانْ در جستجوى ثروت .500 . امام على عليه السّلام : خردمند، آن است كه در آن جا كه فهميد، مى ايستد .501 . امام على عليه السّلام : خردمند ، هرگاه بداند، عمل كند و هرگاه عمل كند، آن را خالص سازد، و هرگاه [عمل خود را خالص كند ، كناره گيرد .502 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه رأى خويش را متّهم سازد و به آنچه نفس او برايش بيارايد، اعتماد نكند .503 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه نفْس خويش را در خشم ، رغبت و ترسْ در اختيار خود بگيرد .504 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه زبانش را از بدگويى پشت سر ديگران، نگه دارد .505 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه هرگاه سكوت كند، بينديشد و هرگاه سخن گويد، [خدا را] به ياد داشته باشد، و هرگاه بنگرد ، عبرت گيرد .506 . امام على عليه السّلام : خردمند، دشمن خوشى هاى خويش است و نادان، بنده شهوت خويش .507 . امام على عليه السّلام : خردمند، آن است كه شهوتش را بميراند .508 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه بر اسباب هواهاى نفسانى پيروز گردد .509 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه با خرد، هواى نفس خود را ريشه كن سازد .510 . امام على عليه السّلام : خردمند، بر تلاش خود تكيه مى كند و نادانْ بر آرزوهايش .511 . امام على عليه السّلام : خردمند، با خردمندْ الفت گيرد و نادانْ با نادان .512 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه در آنچه نادان بدان ميل كند ، بى رغبت است .513 . امام على عليه السّلام : خردمند را زور به زياده روى وا ندارد و ناتوانى، او را از كار نيندازد .514 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه كارش را محكم سازد .515 . امام على عليه السّلام : خردمند، در كار تلاش مى كند و از آرزوهايش مى كاهد .516 . امام على عليه السّلام : خردمند، از خودْ بازخواست كند درباره آنچه بر او واجب است ، و از خود، در آنچه به سود اوست ، بازخواست نكند .517 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه گناهان را به آمرزش بپوشاند .518 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه تسليم قضاى [الهى] شود و با دورانديشى رفتار كند .519 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه جود و بخشش كند .520 . امام على عليه السّلام : خردمند، خود را كوچك شمارد؛ پس بزرگ شود .521 . امام على عليه السّلام : خردمند، از آداب و رسوم، پند گيرد و چارپايان، جز با كتك پند نگيرند .522 . امام على عليه السّلام : خردمند، كسى است كه در امروزش براى فرداى خود بنگرد و در رهايى خويش، تلاش كند و براى آنچه از آن بى نياز نيست و راه فرار ندارد ، عمل كند .523 . امام على عليه السّلام : خردمند، فريفته آزمندى نشود .524 . امام على عليه السّلام : هر خردمندى غمگين است .525 . امام على عليه السّلام : خردمند، غمين و حزين است .526 . امام على عليه السّلام : هر خردمندى، غمگين است .527 . امام على عليه السّلام : خردمند، در هر كارى نيكى كند و نادان، هميشه در زيان است .528 . امام على عليه السّلام : طرد هواى نفس، روش خردمندان است .529 . امام على عليه السّلام : خصلتِ خردمندان، كمىِ شهوت و غفلت است .530 . امام على عليه السّلام : سرمايه خردمند، در دانش و رفتار اوست و سرمايه نادانْ در ثروت و آرزوى او .531 . امام على عليه السّلام : حكمت، گمشده خردمند است ؛ پس بدان سزاوارتر است، هرجا كه باشد .532 . امام على عليه السّلام : ميلِ خردمند؛ در حكمت است و قصدِ نادانْ در حماقت .533 . امام على عليه السّلام : بى نيازى خردمند به حكمت اوست و عزّتش به قناعت .534 . امام على عليه السّلام : بى نيازى خردمند ، به دانش اوست .535 . امام على عليه السّلام : سينه خردمند ، صندوق اسرار اوست .536 . امام على عليه السّلام : زبان خردمند در پسِ قلب اوست و قلب نادانْ در پسِ زبانش .537 . امام على عليه السّلام : قلب نادانْ در دهان اوست و زبان خردمند، در قلب او .538 . امام على عليه السّلام : سخن خردمند ، خوراك است و پاسخ نادان، سكوت .539 . امام على عليه السّلام : خشم نادانْ در سخن او آشكار شود و خشم خردمند در كارهايش .540 . امام على عليه السّلام : بريدن خردمند از تو ، پس از تأثير چاره ها در توست .541 . امام على عليه السّلام : جوانمردى خردمند ، ديندارى اوست و تبار او، ادب اوست .542 . امام على عليه السّلام : سلطنت خردمند ، خوبى هايش را پراكنده سازد .543 . امام على عليه السّلام : جز خردمند ، كسى در برابر ابلهانْ بردبارى نكند .544 . امام على عليه السّلام : نيمى از خردمندى، بردبارى است و نيمه ديگرشْ خود را به غفلت زدن .545 . امام على عليه السّلام : در برابر آنچه بر تو مى گذرد ، بردبار باش ؛ زيرا بردبارى ، عيبها را مى پوشاند . به راستى كه نيمى از خردمندى بردبارى است و نيمه ديگرشْ خود را به غفلت زدن .546 . امام على عليه السّلام : جز خردمند، كسى خود را كوچك نشمارد ؛ جز كمال يافتگان، كسى خود را ناقص نبيند ، و جز نادان، كسى شيفته رأى خود نشود .547 . امام على عليه السّلام : نادان را سرزنش منما كه تو را دشمن دارد ، و خردمند را سرزنش كن، تا تو را دوست بدارد .548 . امام على عليه السّلام : بر دشمن خردمندت بيشتر اعتماد كن تا دوستِ نادان .549 . امام على عليه السّلام : دشمنى خردمند، بهتر است از دوستى نادان .550 . امام على عليه السّلام : خردمندِ خوشرفتار، بهتر از ديگران به خواسته هايش رسد .551 . امام على عليه السّلام : بر تو باد شكيبايى؛ چرا كه خردمند، بدان چنگ مى زند و نادانْ بدان بازمى گردد .552 . امام على عليه السّلام : دردناك ترين سرزنش براى خردمند، اشاره كردن به لغزشهاى اوست .553 . امام على عليه السّلام : اگر به خردمند ، كنايه زنى ، او را به صورتى دردناك، سرزنش كرده اى .554 . امام على عليه السّلام : كيفر خردمندان ، كنايه زدن است .555 . امام على عليه السّلام : كنايه زدن به خردمند ، بدترين سرزنش براى اوست .556 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : از نشانه هاى خردمند آن است، سخنى كه ممكن است در آن تكذيب شود، بر زبان نياورد .557 . امام على عليه السّلام : خستگى دنيا بر خردمند است و نادان، سبكبار است .558 . امام على عليه السّلام : مردمان سه گروه اند ، خردمند ، نادان و بدكار . آيين خردمند، ديندارى است، و سرشت او بردبارى ، و انديشه كردن، طبيعت اوست ؛ اگر مورد پرسش واقع شود ، پاسخ دهد ؛ اگر تكلّم كند، به درستى سخن گويد ؛ اگر گوش كند ، هشيار باشد ؛ اگر سخن گويد، راست گويد ؛ اگر كسى به وى اعتماد كند ، خواسته اش را روا سازد .نادان اگر به امر نيكويى آگاه شود ، غفلت ورزد، و اگر از جايگاه نيكويى فرو آورده شود ، فرود آيد ، و اگر او را به نادانى وا دارند ، نادان شود ، و اگر سخن گويند، دروغ گويد . وى ، آگاه نيست و اگر او را آگاه سازند ، آگاه نشود .بدكار را اگر امين شمرى، خيانت ورزد، و اگر او را همراهى كنى ، رسوايت سازد، و اگر بدو اعتماد ورزى، خيرخواهى ات نكند .559 . امام حسن عليه السّلام : خردمند ، كسى را كه از او خيرخواهى كند ، فريب ندهد .560 . امام حسن عليه السّلام : به شما خبر دهم از برادرى كه بزرگترين مردمان در چشم من بود . اساس آنچه او را در چشم من بزرگ كرده بود ، كوچكى دنيا در چشم او بود . او از سيطره نادانى رهيده بود ؛ پس دستش را دراز نمى كرد، مگر به سوى منفعت مطمئن .561 . امام حسين عليه السّلام : اگر بر خردمند مصيبتى وارد شود ، اندوه را با دورانديشى از ميان بردارد و خرد را به چاره انديشى وا دارد .562 . امام صادق عليه السّلام : خردمند ، بخشاينده است و نادان، فريبكار .563 . امام صادق عليه السّلام : انسان فهميده و خردمند ، دردمند و غمگين و شب زنده دار است .564 . امام صادق عليه السّلام : خردمند، از يك سوراخ، دو بار گزيده نشود .565 . امام صادق عليه السّلام ـ در سخنى منسوب به ايشان در مصباح الشريعة ـ : خردمند در برابر حق ، فروتن است و در سخن، انصاف را رعايت كند و بر باطل، سركش است و با سخن خود، حجّت مى آورد ؛ دنيا را رها مى كند، ولى از دينش دست برنمى دارد .566 . امام صادق عليه السّلام : خردمند، كسى را سبك مشمارد .567 . امام صادق عليه السّلام ـ در سخنى منسوب به ايشان در مصباح الشريعة ـ : خردمند، آنچه را عقلها نپذيرند، بر زبان جارى نكند و خود را در معرض اتّهام قرار ندهد و از مدارا با آنكه گرفتارش شده، فروگذارى نكند .568 . امام كاظم عليه السّلام ـ به هشام بن حكم ـ : اى هشام ! خردمند، حكمت را با كمىِ دنيا پذير است؛ امّا دنيا را با كمىِ حكمت نمى خواهد . از اين رو، تجارتش سودمند است .اى هشام ! خردمندان، زيادتى دنيا را رها كردند، چه رسد به گناهان ، با اينكه ترك دنيا مستحب است و ترك گناهان، واجب . اى هشام ! خردمند، دروغ نگويد، گرچه ميلش در آن باشد .اى هشام ! خردمند با كسى كه مى ترسد او را تكذيب كند ، سخن نمى گويد ، و از كسى كه مى ترسد منعش كند، چيزى خواهش ننمايد و آنچه را در توانش نيست، وعده ندهد و چيزى را كه به سبب آرزو كردنش توبيخ شود، آرزو نكند ، و بر كارى كه مى ترسد به جهت ناتوانى از دست برود ، اقدام نكند .569 . امام كاظم عليه السّلام ـ به هشام بن حكم ـ : اى هشام ! هر چيزى را نشانه اى است و نشانه خردمند ، انديشه كردن است . براى نادانى تو همين بس كه كارى را كه از آن نهى شدى ، انجام دهى .اى هشام ! اگر در دست تو گردويى بود و مردم گفتند كه در دست تو درّى است و تو مى دانى گردوست، تو را سودى نبخشد، و اگر در دست تو درّى بود و مردم گفتند گردوست ، آسيبى به تو نرسد تا زمانى كه تو مى دانى كه درّ است .اى هشام ! خداوند، پيامبران و رسولان را به سوى مردم مبعوث نكرد، مگر بدان جهت كه از خداوند، دركى پيدا كنند . پس بهترين كسانى كه پيامبران را اجابت مى كنند ، كسانى اند كه بهتر خدا را بشناسند و عالم ترين كسان به دستورهاى الهى ، آنانى هستند كه از خردى نيكوتر برخوردار باشند و برترين جايگاه در دنيا و آخرت، ويژه چنين كسانى است .اى هشام ! بنده اى نيست، جز آنكه فرشته اى موى جلو سرش را گرفته است ؛ فروتنى نكند، مگر آنكه خداوند او را بزرگى بخشد و بزرگى نكند، جز آنكه خداوند او را پست گرداند .اى هشام ! خداوند دو حجّت بر مردم دارد: حجّتى آشكار و حجّتى پنهان . حجّت ظاهر، رسولان ، انبيا و امامان اند و حجّت پنهان، عقلهاست .اى هشام ! خردمند كسى است كه انجام كارهاى حلال، او را از شكرگذارى باز ندارد و حرام بر صبر و شكيبايى اش غالب نشود .اى هشام ! هر كس سه چيز را بر سه چيز مسلّط گرداند، گويا هواى نفسش را بر نابودى عقلش يارى داده است : آنكه روشنى انديشه را با آروزهاى دراز، تاريك سازد ؛ با سخن گفتن بسيار، حكمتهاى نغز خود را محو سازد، و چراغ عبرتش را با شهوات نفسانى اش خاموش كند . چنين كسى، گويى هواى نفس را بر نابودى عقلش يارى داده است و آنكه عقل خويش را تباه كند، دين و دنيايش تباه گردد .اى هشام ! چگونه كردارت نزد خدا شايسته باشد ، با آنكه عقلت را از دستورهاى پروردگار، بازداشتى و هواى نفست را در پيروزى بر خرد ، اطاعت كردى .اى هشام ! بر تنهايى شكيبا بودن ، نشانه توانمندى خرد است . پس هر كس نسبت به خداوند شناختى داشته باشد، از دنياطلبان و اهل دنيا كناره گيرد و به آنچه نزد پروردگار است، رغبت كند ؛ و خداوند، مونس او در وحشت، و يار او در تنهايى، و سرمايه او در تنگدستى، و عزيز كننده او با نبودِ ايل و تبار ، خواهد بود .اى هشام ! خلق براى اطاعت خدا آفريده شده اند و هيچ نجاتى جز در طاعت نيست. طاعتْ به دانش، و دانش به آموزش، و آموزش به عقل، گره ورده است و دانش، جز از عالم ربّانى [به دست نيايد] و شناخت عالم [ربّانى] با خرد به دست آيد .اى هشام ! كار كَم از خردمند پذيرفته است و چند برابر شود و كار بسيار، از جاهلان و هواپرستانْ پذيرفته نيست .5 / 6و يژگى هاى خردمندان
قرآنهمان كسى كه زمين را برايتان آرامگاه ساخت ، و براى شما در آن راهها پديد آورد، و از آسمانْ آبى فرود آورد . پس به وسيله آن، رُستنى هاى گوناگون ، جفت، جفتْ بيرون آورديم ؛ بخوريد و دامهايتان را بچرانيد كه قطعاً در اينها براى خردمندان نشانه هايى است .آيا براى هدايتشان كافى نبود كه [ببينند] چه نسلها را پيش از آنان نابود كرديم كه [اينك آنها] در سراهايشان راه مى روند ؟ به راستى براى خردمندان در اين [امر] ، نشانه هايى [عبرت انگيز] است .حديث570 . امام باقر عليه السّلام : رسول خدا فرمود : «بهترين شما خردمندان هستند» . گفته شد : «اى رسول خدا! خردمندان كيستند ؟». فرمود: «آنان، كسانى اند كه از خردهاى سنگين برخوردارند ؛ بردبار و باوقارند ؛ به خويشان رسيدگى كنند و به پدران و مادران، نيكى روا دارند ؛ از تهيدستان و همسايگان و يتيمان سركشى كنند؛ اطعام مى كنند ؛ سلامتى را در جهان مى افشانند و هنگامى كه خوابْ مردمان را ربوده و در غفلت اند، آنان نماز مى گذارند» .571 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : بهترين شما ، خردمندان هستند . گفته شد : «اى رسول خدا ! خردمندان كيستند ؟». فرمود : «خردمندان كسانى اند كه خردهاى درست و اخلاقىْ خوش دارند ؛ اطعام مى كنند ؛ سلامتى مى افشانند و هنگامى كه مردمان خوابند، به شب زنده دارى مشغول اند» .572 . امام على عليه السّلام : در دگرگونى حوادث ، پندهايى است براى خردمندان .573 . امام على عليه السّلام : صفت خردمندان، رو آوردن به زندگى پايدار و دورى جُستن از زندگى فانى و دلدادگى به اقامتگاه بهشتى است .574 . امام على عليه السّلام : دانش دوستى ، بردبارى و در پى ثواب بودن، از فضيلتهاى خردمندان است .575 . امام على عليه السّلام : خردمندان، براى خالص كردن كارها رقابت مى كنند .576 . امام على عليه السّلام : ضرب المثل ها براى خردمندان آورده مى شود .577 . امام على عليه السّلام : آنكه با خردمندان مشورت كند، به دورانديشى و محكم كارى دست يابد .578 . امام على عليه السّلام : آن كس كه با خردمندان مشورت كند ، به پيروزى و درستى دست يابد .5 / 7و يژگى هاى خردمندانقرآنمسلّماً در آفرينش آسمانها و زمين ، و در پى يكديگر آمدن شب و روز ، براى خردمندان ، نشانه هايى [قانع كننده] است .همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى كنند، و در آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند [كه:] پروردگارا ! اينها را بيهود نيافريده اى ؛ منزّهى تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار .به سخن گوش فرا مى دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند . اينان اند كه خدايشان راه نموده و اينان اند همان خردمندان .به راستى در سرگذشت آنان ، براى خردمندانْ عبرتى است .حديث579 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : خردمند آن است كه به دين خود چندان بپردازد كه از ديگران فارغ باشد .580 . امام على عليه السّلام : نرمى، كليد دستيابى به درستى و خوى خردمندان است .581 . امام على عليه السّلام : از خردمندْ شجاع تر وجود ندارد .582 . امام على عليه السّلام : جوانمردى، جز براى خردمندانْ به كمال نرسد .583 . امام على عليه السّلام : چشم دل خردمند، پايان خويش را مى بيند و فراز و نشيب آن را مى شناسد .584 . امام على عليه السّلام : آنكه از خردمندان كمك جويد، راه رشد را پيمايد .585 . امام على عليه السّلام : آگاه باشيدْ خردمند، كسى است كه با انديشه درست ، به استقبال آراى گوناگون رود و در عواقب بنگرد .586 . امام على عليه السّلام : همانا خردمند كسى است كه كينه ها را به نرمى ، بَر كَند .587 . امام على عليه السّلام : عجب دارم از كسى كه دنبال ياران بسيار است؛ امّا با دانشمندانِ صاحبْ خرد و پارسا مصاحبت نمى كند؛ كسانى كه از خصلتهايشان سود مى برد ، دانش آنها هدايتش مى كند و همنشينى با آنان، او را مى آرايد .588 . امام على عليه السّلام : همنشينى با دوستِ خردمند ، حيات جان است .589 . امام باقر عليه السّلام : اى جابر! دنيا را به سان منزلگاهى بدان كه در آن فرود مى آيى و از آن كوچ مى كنى ؛ زيرا دنيا نزدِ خردمندان، مانند جابه جايى سايه است .590 . امام صادق عليه السّلام : همانا خردمندان، كسانى اند كه به انديشه پرداختند تا آنكه از آن، دوستى خدا را به دست آوردند .591 . امام كاظم عليه السّلام : اى هشام! خردمندِ آگاه، كسى است كه كارى را كه ياراى آن را ندارد، رها سازد .5 / 8نشانه هاى كمال عقل
592 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : خرد، سه قسمت شده است . هر كس كه اين سه جزء در او باشد، عقلش كامل است و هر كه در او هيچ نباشد، خردمند نيست : شناختى نيكو از خداوند عزّوجلّ ، پيروى نيكو از او، و پايدارى شايسته بر فرمانش .593 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : خداوند با چيزى شايسته تر از عقل، عبادت نشد و مؤمن خردمند نيست، مگر آنكه ده فضيلت در او جمع شود : خوبى از او اميد رود و بدى از او انتظار نرود ؛ خوبى كم ديگران را زياد شمرد و خوبى هاى بسيار خود را كم شمرد ؛ در سراسر زندگى اش از دانش طلبى خسته نگردد ؛ از رفت و آمد نيازمندان نزد خود، دلتنگ نشود؛ خوارى نزد او دوست داشتنى تر از عزّت است و فقر را بهتر از ثروتمندى دوست مى دارد ؛ بهره او از دنيا تنها اندكى غذاست ؛ و امّا دهم و چيست دهم ؟ كسى را نبيند، جز آنكه گويد : او از من بهتر و پارساتر است .همانا مردمان دو دسته اند : دسته اى كه از او بهتر و پارساترند و دسته اى ديگر، بدتر از او و پايين تر از وى اند . پس هنگامى كه بهتر و پارساتر از خود را ديده باشد، در برابر او فروتنى كند تا به او برسد و هنگامى كه بدتر و پايين تر از خود را ديده باشد، گويد : شايد خوبى اش پنهان است و بدى اش آشكار ، و شايد پايان كارش به خير و خوبى ختم شود . هرگاه چنين كند، عظمتش افزايش يابد و سرور مردمان زمانش شود .594 . امام على عليه السّلام : خداوند با چيزى برتر از خرد عبادت نشد ، و عقل كسى كامل نشود، مگر در او خصلتهايى باشد : گمراهى و بدى از او انتظار نمى رود ، و رشد و خوبى در او اميد مى رود ؛ زيادى ثروتش را مى بخشد و زيادى سخن خود را نگه مى دارد ؛ بهره او از دنيا تنها اندكى غذاست ؛ در طول زندگى از دانش سير نشود ؛ خوارى با خداوند بودن را از عزّت با ديگران بودن، بيشتر دوست مى دارد ؛ فروتنى نزد او دوست داشتنى تر از شرف و بزرگى است ؛ خوبىِ كم ديگران را بسيار شمرد و خوبى بسيار خود را كم مى شمرد ؛ همه مردم را از خودش بهتر داند و خود را بدتر از همه مى داند، و اين، مهمترين خصلت است .595 . امام على عليه السّلام : از كمال خردمندى ات آن است كه با خردتْ خود را استوار دارى .596 . امام على عليه السّلام : آنكه عقلش نيرومند باشد ، بسيار عبرت آموزد .597 . امام على عليه السّلام : آنكه عقلش كامل باشد ، رفتار و نگاهش به دين ، نيكو شود .598 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : انسان خردمند، مانند جسم سخت و پُر است، به كُندى داغ شود و حرارتش در زمانى طولانى تر از ميان رود .599 . امام على عليه السّلام : آنكه عقلش كامل باشد ، شهوتها را سبك شمارد .600 . امام على عليه السّلام : هنگامى كه عقل كامل شود ، شهوت كم گردد .601 . امام على عليه السّلام : هنگامى كه عقل كامل شود ، سخن كم شود .602 . امام على عليه السّلام : خردِ كامل، بر سرشت بد پيروز گردد .603 . امام على عليه السّلام : هرچه خرد آدمى نيرومند شود ، ايمان وى به قضا و قدر افزايش يابد و حوادث روزگار را سبك شمرد .604 . امام على عليه السّلام : خود را كم شمردن ، نشانه متانت و سنگينى خرد است و علامتِ فراوانى فضيلت .605 . امام على عليه السّلام : نهايتِ خردمندى، اعتراف به نادانى است .606 . امام على عليه السّلام : كمالِ عقل ، در تلاشْ براى كامل كردن آنْ حاصل آيد .607 . امام على عليه السّلام : با كنار نهادن كارهاى بى سود ، خردت كمال يابد .608 . امام على عليه السّلام ـ در وصف سالك به سوى خداى سبحان ـ : [سالك] عقلش را زنده داشته و نفسش را كشته است ؛ تا آنجا كه درشتى هايش خُرد، و خشونتهايش نرم شده است و نورى پر فروغ، برايش درخشيدن گرفته است كه شاهراه توحيد را روشن سازد و در پرتو اشْ راه پيموده شود . بدين سان، درها يكى پس از ديگرى او را به آستان سلامت مطلق و براى اقامت جاويد، مى راند و ثابتْ قدم و استوار در جايگاه امنيت و آسايشْ ثُبات مى يابد؛ زيرا او قلب خود را به كار گرفته ، و پروردگارش را خشنود كرده است .609 . امام سجاد عليه السّلام : از نشانه هاى خردمندى ، آزار نرساندن است .610 . امام صادق عليه السّلام : كمال عقل به سه چيز است : فروتنى براى خدا، يقين خوب و خاموشى گزيدن، جز براى كارهاى نيك .611 . امام كاظم عليه السّلام : اى هشام! بر تنهايى شكيبا بودن ، نشانه نيرومندى خرد است . آنكه از خداوند شناخت پيدا كند، از دنيا طلبان و دنيا دوستانْ كناره گيرد و به آنچه نزد خداوند است، ميل نمايد ، و خداوند، مونس او باشد در وحشت ، و همراهش در تنهايى، و سرمايه اش در تنگدستى، و عزيز كننده او در نبودِ تبار و قبيله .5 / 9خردمندترين انسان
612 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : كامل ترين مردم در خرد ، مطيع ترين آنان در برابر خداوند و عامل ترين آنان به دستورهاى اوست .613 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : كامل ترين مردم در خرد ، كسانى اند كه بيشتر از خداوند هراس دارند و از او بيشتر اطاعت مى كنند .614 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : نيكوترين شما در خردمندى ، كسانى اند كه بيشتر از محرّمات الهى اجتناب كنند و به دستورهاى الهى داناتر باشند .615 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : خداوند، بندگان برگزيده اى دارد كه آنان را در برترين جاى بهشت اسكان مى دهد ؛ زيرا آنان در دنيا خردمندتر از ديگران بودند. گفته شد : «آنان چگونه بودند ؟». فرمود : همّت آنان، سبقت جستن به سوى چيزهايى بود كه خدا را خشنود مى كرد ، از اين رو، دنيا نزد آنان سبك بود و به زيادتى دنيا رغبتى نداشتند . آنان مدتى اندك، شكيبايى ورزيدند و زمانى دراز در راحتى به سر مى برند .616 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : آگاه باشيد كه خردمندترين انسان، كسى است كه خداوند را بشناسد و از او پيروى كند ؛ دشمنانِ خدا را بشناسد و آنان را نافرمانى كند ؛ جايگاه اقامت خود را بشناسد و آن را آباد سازد؛ و بداند كه به زودى سفر خواهد كرد ، پس توشه بردارد .617 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : خردمندترينِ مردم، نيكوكارِ ترسان است و نادان ترينِ مردم، بدكارِ ايمن .618 . پيامبر صلّى الله عليه و آله : خردمندترين مردم ، كسى است كه بيشتر با مردم مدارا كند .619 . امام على عليه السّلام : خردمندترين مردم ، باحياترين آنهاست .620 . امام على عليه السّلام : خردمندترين مردم ، مطيع ترين آنان در برابر خداوند است .621 . امام على عليه السّلام : خردمندترين شما ، مطيع ترين شماست .622 . امام على عليه السّلام : خردمندترين مردم ، كسى است كه از خردمندان پيروى كند .623 . امام على عليه السّلام : خردمندترين مردم ، نزديك ترين آنها به خداوند است .624 . امام على عليه السّلام : خردمندترين مردم، كسى است كه در برابر حق فروتن باشد؛ پس حق آن را ادا كند [گرچه به زيانش باشد] و با حقيقت به عزّت رسد و از اين رو، اقامه حق و عمل به آن را سبك نشمارد .625 . امام على عليه السّلام : خردمندترين مردم ، كسانى اند كه از پستى ها بيشتر دورى گزينند .626 . امام على عليه السّلام : خردمندترين مردم ، كسى است كه جدّى اش بر شوخى اش غالب شود و به كمك خرد، بر هواى نفسانى پيروز گردد .627 . امام على عليه السّلام : خردمندترين مردم، كسى است كه در عقوبت نادانانْ از سكوت فراتر نرود .628 . امام على عليه السّلام : خردمندترين مردم، دورانديش ترين آنها در عواقب كارهاست .629 . امام على عليه السّلام : خردمندترين مردم، كسى است كه به عيبهاى خويش، بينا و از عيوب ديگران، نابينا باشد .630 . امام على عليه السّلام : خردمندترين مردم، كسى است كه عذر مردم را بيشتر بپذيرد .631 . امام على عليه السّلام : برترين خردمندى ، شناخت حق با حق است .632 . امام على عليه السّلام : برترين خردمندى ، دورى جستن از بيهودگى است .633 . امام على عليه السّلام : برترين مردم در خردمندى ، كسى است كه براى معاش خود برنامه ريزى كند و اهتمام بسيار به اصلاح آخرت داشته باشد .634 . امام على عليه السّلام : برترين خردمندى ، هدايت يافتن است .635 . امام على عليه السّلام : برترين خرد ، خودشناسى است . آنكه خويشتن را بشناسد، خردمند گردد و هر كه خود را نشناسد، گمراه شود .636 . امام على عليه السّلام : برترين خردمندى ، پندآموزى است ، برترين دورانديشى، يارى جُستن است ، و بزرگ ترين حماقت، غرور است .637 . امام على عليه السّلام ـ در حكمتهاى منسوب به ايشان ـ : شايسته ترين مردم در خردمندى و كامل ترين آنان در فضائل، كسى است كه روزگار را به آشتى و مسالمت همراهى كند و با دوستانْ در صلح و صفا زندگى كند و بخشش زمان را بپذيرد .638 . امام صادق عليه السّلام : كامل ترين مردم در خردمندى ، خوش خُلق ترين آنهاست .639 . امام صادق عليه السّلام : برترين سرشت خرد ، بندگى است، و محكم ترين سخن برايشْ دانش و برترين بهره اشْ حكمت و بيشترين ذخيره اش خوبى هاست .640 . وهب بن منبه : لقمان به فرزندش فرمود : «پسرم ! از خداوند، شناخت كسب كن ، زيرا كسى كه بيشتر از خداوند، شناخت كسب كند ، خردمندترين مردم است و شيطان، از خردمند فرار مى كند و توان فريب وى را ندارد» . ر . ك : ص 201 «نشانه هاى كمال عقل ».1 . امام خمينى (ره) ، كتابى با عنوان «شرح حديث جنود عقل و جهل» نگاشته كه از سوى مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (ره) به چاپ رسيده است .2 . ملّا صالح مازندرانى در شرح اين حديث نوشته است : خداوند خرد را فرمان داد از عالَم ملكوت و نورانى به دنياى تاريكى ها و شرور فرود آيد و به خواستنى هايى كه سازگار با او است ، توجه كند و در لذتهاى مطابق ميلش ، درنگ نمايد سپس عقل ، از آن رو كه مصلحتش در آن بود ، فرود آمد آن مصلحت عبارت است از آزمودن بندگان ، سامان بخشى به شهرها و آبادانى زمين .اگر چنين نبود مردم بسان فرشتگان از ازدواج و تكثير نسل ، كشاورزى و آبادى زمين ، دست مى شُستند . و انگيزه آفرينش اين دسته از موجودات از ميان مى رفت ، چنانكه جانشينى زمين زائل مى شد . و نظام پاداش و كيفر نيز به هم مى ريخت و صفات خداوندى و حقيقت و آغازش چون عدالت ، انتقام ، جباريّت ، قهاريّت ، عفو و بخشش و مانند آن آشكار نمى گشت .[وى در تفسير «پس بدو گفت رو آور پس رو نياورد» ، فرموده است :] خداوند او را پس از ادبار به روآوران و بازگشت به مقامات برتر و كرامت هاى بلند كه دست يابى بدان جز با تحول و دگرگونى از صورت پست به صورت برتر و حالت پست به حالت برتر و دنياى فانى به دنياى پايدار ممكن نيست ، فرمان داد .چنانكه او را به سير و سلوك و پيمودن راه كمال تا مشاهده جلال خداوندى و ديدن انوار الهى و گشت و گذار در بهشت برين فرمان داد .ليك او از پيمودن راه توشه و گردن نهادن به بندگى و استفاده از پند و نصيحت و دورى جُستن از رفتار زشت ، سر باز زد . زير كه در حجابهاى ظلمانى پنهان بود و در درياى بديها فرو رفته بود با اين گمان كه اين لذت هاى ظاهرى و خصلت هاى زشت كمال اوست .از اينرو بدان مغرور شد و فخر فروشى كرد و آن را دستمايه بزرگى طلبى قرار داد .شرح اصول كافى ، كتاب العقل و الجهل ، ص 268 .3 . نهج البلاغة، حكمت 437: «العدل يضع الاُمور مواضعها؛ عدالت، هر چيز را بر جاى خود مى نهد».4 . محاسن الأعمال، ح 368 و 369؛ غرر الحكم، ح 9430 و 6392 .5 . واژه هاى «عقل» ، «نُهى» و «لُبّ» در فارسى نزديك به هم معنا مى شوند . از اين رو در ترجمه عنوانها ، به يكسان به فارسى برگردانده شده اند .