طلاق، مردان و زنان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طلاق، مردان و زنان - نسخه متنی

سید صمد موسوی خوشدل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرض ديگر در مورد نظر حضرت امام (ره) اين است كه ايشان معتقد به امكان اجبار مرد به طلاق در موارد خودداري او از ايفاي حقوق واجبه زن به طور عام و بدون رسيدن به مرحله عسر و حرج بوده‏اند. هنگامي كه در موردي خاص بحث طلاق به استناد عسر و حرج مطرح شود و اين تصميم در معرض اتخاذ باشد كه حكم اولي به استناد ادله نفي عسر و حرج رفع شود و به حكم ثانوي تمسك شود جا دارد كه قلب متشرعين بلرزد: آيا واقعا سختي و مشقتي وجود دارد؟ آيا ميزان مشقت به حدي رسيده است كه مجوّز رفع حكم اوّلي باشد؟ چه ميزاني از سختي لازم است تا با بروز آن بتوان شوهر را وادار به طلاق كرد يا بدون تمايل او طلاق را واقع ساخت؟ آيا با جاري شدن صيغه طلاق با ميزان موجود از عسر و حرج، انحلال زوجيت حاصل مي‏شود؟ آيا مي‏توان پس از اين طلاق و بعد از ايام عدّه، با اين زن، ازدواج كرد؟ حقيقت اين است كه فقها در اين بحث تأمل بسياري كرده‏اند و آنها كه از لحاظ نظري چنين طلاقهايي را پذيرفته‏اند در عمل، احتياط پيش گرفته‏اند. به نظر مي‏رسد راهي بدون نياز به تمسك به قاعده نفي عسر و حرج وجود داشته باشد كه از طريق آن بتوان مرد را وادار به ايفاي حقوق واجبه زن كرد و در غيراين صورت او را اجبار به طلاق نمود، به نحوي كه اگر مرد از طلاق خودداري كند و اجبار او ميسر نشود حاكم بتواند به عنوان وليّ، اقدام به طلاق كند. در اين راه لازم نيست رنج حاصل از سوءرفتار مرد و خودداري او از ايفاي وظايف به حدي برسد كه غيرقابل تحمل باشد بلكه زن با طرح دعوي و درخواست ايفاي حقوق واجبه يا طلاق حتي در حالتي كه كمترين رنجي از عدم ايفاي حقوق خود متحمل نشود مي‏تواند كار را به طلاق منتهي كند. امام به امكان طلاق زن از سوي حاكم در صورت بدرفتاري مرد و عدم امكان تأديب او بدون موكول كردن به وجود عسر و حرج تصريح كرده‏اند. هرچند در قالب سخنراني و نه در طي يك بحث فقهي ـ حضرت امام(ره) فرموده‏اند:

«از شؤون فقيه هست كه اگر چنانچه يك مردي با زن خودش رفتارش بد باشد او را اولاً نصيحت كند و ثانيظ تأديب كند و اگر ديد نمي‏شود اجراء طلاق كند».41

دراين صورت‏آيانگراني‏حضرت‏امام(ره)، ازسوءاستفاده‏هاي‏احتمالي‏در صورت قانوني شدن اين نظريه بوده است؟ به بعضي مواردي كه زنان طبق مقررات قانوني معتبر مي‏توانند تقاضاي طلاق كنند، اشاره كرديم، همچون:

ـ عدم ايفاي حقوق واجبه زن از سوي شوهر و عدم امكان اجبار او بر ايفا.

ـ سوء معاشرت شوهر به حدي كه ادامه زندگي زن با او را غيرقابل تحمل سازد.

ـ مخاطره‏آميز بودن دوام زندگي زناشويي براي زن به واسطه امراض مسريه صعب‏العلاج.

اين قبيل اختيارات قانوني زنان در راه محقق ساختن طلاق، برگرفته از موازين شرعي بودند. اينك به تشريح برخي از اختيارات شرعي زنوان در امر طلاق مي‏پردازيم كه در قوانين مدون ذكر نشده‏اند. اختيارات مورد نظر مربوط به وضعيتهاي خاصي هستند كه در آن شرايط چنانچه زن به وضع موجود رضايت ندهد و تقاضاي طلاق كند، طلاق بر مرد واجب مي‏شود و چنانچه مرد از انجام تكليف خودداري كند توسط حاكم با استفاده از اهرم تعزير وادار به انجام آن مي‏گردد و بنا به برخي اقوال در صورت ميسر نشدن اجبار، حاكم رأسا اقدام به طلاق مي‏كند.

برخي از فقها در كتب خود به مصاديق طلاق واجب كه مجموعه محدودي را تشكيل مي‏دهند اشاره كرده‏اند. بعضي از اين موارد فاقد ضمانت اجراي حقوقي (اعم از مدني و كيفري) هستند. مثلاً فقها گفته‏اند هرگاه مردي به ديگري وكالت داده باشد كه زني را به عقد او درآورد و پس از مبادرت وكيل به نكاح، وكالت او را تكذيب كند و راهي براي اثبات وكالت وجود نداشته باشد، بر زن مزبور تكليفي وجود ندارد و او مي‏تواند با ديگري ازدواج كند لكن بر موكل واجب است كه زوجه معقوده توسط وكيل را طلاق دهد.

/ 25