بیشترلیست موضوعات طلاق، مردان و زنان طلاقهاي ظالمانه و غيرموجّه بررسي اختيار زن در طلاق طلاق خلع و مبارات اختيار طلاق براي زن عسر و حرج طلاق وكالتي وكالت عام يا خاص در طلاق؟! وكالت، قابل عزل يا غيرقابل عزل؟ ممانعت زن از طلاق طلاق و قاعده لاضرر ب ـ اختيارات ناشي از قرارداد اختيار دادگاه در طلاق ولايت دادگاه در امر طلاق توضیحاتافزودن یادداشت جدید «شكي نيست در اينكه چنانكه زوج را حقوقي چند بر زوجه هست كه در تخلّف از آنها زوجه، ناشزه است همچنين زوجه را بر زوج، حقوقي چند هست كه در تخلّف آن، زوج، ناشز ميشود و حقوق زوجه بر زوج، اين است كه نفقه و كسوه او را بموافق شريعت مقدسه بدهد و با او بدون وجه شرعي، كج خلقي نكند و او را اذيت نكند پس هر گاه زوج تخلّف كرد از حقوق زوجه و مطالبه زوجه، نفعي نكرد، بحاكم شرع رجوع ميكند و بعد از ثبوت در نزد حاكم، او را الزام و اجبار ميكنند بر وفاي حقوق و اگر تخلّف كرد، تعزير ميكند و هرگاه زوجه، راضي نميشود بر بقاي بر تحمل نشوز زوج، حاكم الزام ميكند زوج را بر وفاي حقوق يا بر طلاق دادن زوجه، و هرگاه براي حاكم، علم حاصل شود باينكه زوج، سلوك بمعروف نميكند و وفاي بحقوق زوجه نميكند او را اجبار ميكند بر طلاق و اين اجبار، منافي صحّة طلاق نيست ...»46راهحل ارائه شده در پاسخ، امكان سهلتري را براي طلاق ايجاد ميكند و زن ميتواند با استفاده از اين راه بدون اينكه در اثر نشوز مرد، مبتلا به عسر و حرج شده باشد و يا حتي بدون آنكه كوچكترين رنجي به دليل امتناع مرد تحمل كرده باشد، تقاضاي طلاق كند.يكي از فقهاي معاصر47 نيز مسألهاي را ذكر كرده است كه هر چند در بخشي از آن بر موضوع ترك انفاق تأكيد شده است ولي از آن چنين استنباط ميشود كه اگر زوج در غير مورد نفقه نيز از ايفاي وظايف زوجيت امتناع ورزد و الزام دادگاه مفيد واقع نشود حاكم ميتواند زوجه را طلاق دهد. اين مسإله كه در ذيل عنوان "نشوز" ذكر شده بيانگر آن است كه اگر زن و شوهر از يكديگر كراهت داشتند حاكم دو نفر داور تعيين ميكند. اگر نظر داوران بر اصلاح قرار گرفت بين زوجين سازش برقرار ميكنند و اگر نظرشان بر جدايي بود راه طلاق و بذل را پيش پاي زوجين مينهند. اگر داوران اتفاق نظر پيدا نكنند و نافرماني و سرپيچي از تكاليف از ناحيه زن يا هر دوي زوجين باشد زن چارهاي جز صبر ندارد ولي اگر تخلف صرفا از ناحيه مرد باشد زن ميتواند به حاكم شرع مراجعه كند. در اين صورت حاكم زوج را امر ميكند كه يا از تخلف و سرپيچي دست بردارد و نفقه زن را بدهد يا او را طلاق دهد و رها كند و هرگاه شوهر از اجراي اين امر خودداري كند حاكم خود همسر او را طلاق ميدهد. از امام خميني(ره) نيز علاوه بر اشاره اجتمالي به وجود راهحلي آسانتر از مفاد ماده 1130 قانوني مدني براي رهايي زن از وضعيت نامطلوب، كه در پاسخ نامه شوراي نگهبان آمده است، اين تصريح وجود دارد:«از شؤون فقيه هست كه اگر چنانچه يك مردي با زن خودش رفتارش بد باشد او را اولاً نصيحت كند و ثانيا تأديب كند و اگر ديد نميشود اجراء طلاق كند.»48شايد بتوان از اين اعتقاد دفاع كرد كه اگر زن بر ناتواني همسرش در انجام وظايف و ايفاي حقوق صبر نكند49، تكليف طلاق به طور متعين برعهده مرد باشد و او در صورت تقاضاي زن، از سوي حاكم وادار به طلاق شود و در صورت عدم امكان اجبار او حاكم بتواند خود مبادرت به طلاق كند.50 مرحوم حلّي در مورد اصلي كه در قالب «يا نگهداري به شايستگي و يا رها كردن به نيكي» ترسيم ميكند معتقد است كه بعيد نيست اين اصل، مفهوم اعمي داشته باشد و علاوه بر مواردي كه زوج عمدا و به تقصير زندگي را بر زن سخت و زيانآور ميكند، شامل مواردي نيز باشد كه هر چند زوج تقصير و عمدي ندارد ولي به هر حال نگهداري زن موجب ضرر و زيان اوست.51با توجه به مطالب گفته شده، قانونگذار از راههاي متعدّد ميتواند احكام تكليفي طلاق را مورد توجه قرار دهد و از آنها براي ايجاد اختيار طلاق براي زن و وادار كردن مرد به طلاق بهرهبرداري كند:1ـ حفظ مقررات مربوط به احكام تكليفي طلاق از قبيل قوانين مربوط به استنكاف مرد از انفاق و ...2ـ مقررات مربوط به اختيار زن براي تقاضاي طلاق در مواردي كه مرد به دليل اقدام به ظهار يا ايلاء از ايفاي حقوق واجبه زن در زمينه استمتاع خودداري ميكند با استفاده از نظر مشهور فقها.3ـ مقررات مربوط به اختيار زن براي تقاضاي طلاق در مورادي كه مرد نشوزا از ايفاي حقوق زاجبه زن در زمينه استمتاع يا ساير زمينهها امتناع ميكند (با استفاده از نظريه منقول از فقها در مورد نشوز مرد).