احمد مبلّغى در نظرگاه بسيارى, وجدان فقهى در ساحل انديشه اصحاب آرام مى گيرد و بس. اين مجتهدان در نقد و جولان وقتى فرو نمى گذارند; امّا در انتهاى فرصت به اجماع و شهرت باز مى گردند, تا در سايه فقه سلف گرماى مسئووليت استنباط را از خويش بزدايند.خوانسارى از زمره اين دسته است, البتّه با مبانى و ديدگاههايى خاص.در انديشه خوانسارى, روايات امامان(ع) و اقوال فقيهان صفا و مروه فقه هستند, ميان اين دو سعى بايد كرد, تا بتوان به زمزم تشريع رسيد و عطش استنباط را از زلال آن فرد نشاند. صفحه صفحه جامع المدارك رفت و برگشتى مكرر ميان روايات و فتاوا را به نمايش مى گذارد او از بلنداى آگاهى از روايات به فتاوا نظر مى انداخت و به آن سمت مى شتافت, سپس از فراز شناخت به فتاوا, با ذهنيت و برداشتى خاصّ به سوى روايات بر مى گشت و اين عمل را, گاه چندين بار تكرار مى كرد تا با خاطرى آسوده حكم را استنباط كند.بدين سان منظرى كه انديشه خوانسارى را چهره اى متفاوت مى بخشد, ويژگى همزمانى برخورد با فقه سلف و روايات است. با دقت در اين روشِ استنباط مى توان بحثهاى جديدى را در مقوله اجماع و شهرت گشود و قواعدى تازه و بى پيشينه را شكل و سامان داد.به ديگر سخن, غور در قواعد ناگفته, امّا حاكم بر انديشه هاى خوانسارى, نقاب از چهره مكتبى خاص مى گشايد و مجالى تازه پيش روى سلف شناسى مى گستراند.در سلف شناسى خوانسارى شخصيتهايى همچون: ابن ادريس, ازجايگاهى والا برخوردارند. شايد دل سپردن به ابن ادريس, تا اين اندازه, نوظهور باشد هر چند مى توان رگه اى از اين اعتماد به ابن ادريس را در جواهر پى گرفت. پيش تر پاى بندان به فقه سلف, بر شخصيتهايى همچون صدوق و طوسى و… تكيه مى كردند, ولى خوانسارى گمشده خويش را بيش تر در ديدگاههاى ابن ادريس مى جويد راز اين موضوع را در آن بايد ديد كه ابن ادريس, نه روايت گرى دقت گريز و نه صاحب دقتى روايت گريز بود. او, گاه در برابر اقوال فقيهان سرفرود مى آورد و گاه با تكيه بر قطعى بودن روايت راه جسارت و مخالفت با فقيهان را در پيش مى گرفت و اين چنين خوانسارى خويش را هم انديش با ابن ادريس مى يابد.خوانسارى بارها از ابن ادريس به عنوان كسى كه به روايتهاى قطعى پاى بند بود, ياد كرده است به همين جهت هوشيارانه و با چشمانى باز به انديشه هاى او نظر دارد و بى درنگ و دقت از كنار انديشه هاى ابن ادريس نمى گذرد, هرچند كه اين انديشه ها رو در روى تمامى ديدگاههاى فقيهان قرار گيرد و گاه نيز در برخى از اين موارد به دفاع از ديدگاههاى او مى پردازد.1خوانسارى اهل دقت و با اين حال, اهل احتياط بود. نمى توان و نبايد همه احتياط گرايان را با يك چوب راند. ايشان را بايد از صف پاى بندان بى چون وچرا به احتياط جدا دانست. او بحقّ از انگشت شمار افرادى است كه مكتبى خاص را در استنباط پى افكنده اند, هر چند كه اين ويژگى پوشيده است.روش شناسى استنباط را نمى توان سرسرى گرفت و بى توجّه از مكتبهاى آن گذر كرد, هر چند در تار و پود مكتبى رگه هاى احتياط به چشم آيد.پرداختن به مكتبها, با شيوه علمى و برابرسازى, افقى جديد را به روى حوزه مى گشايد و انديشه هاى جديدى را باز مى تاباند.محقق خوانسارى, به بيان بسيارى از مبانى خويش نپرداخته است, تنها مى توان از دل فتاوا و استنباطهاى او, راهى به مبانى ايشان جست.آنچه پيش روى داريد, نگاهى به ديدگاههاى او در چگونگى برخورد و بهره گيرى از فقه سلف است. كوشيده ايم نگاهى تطبيقى به اين ديدگاهها داشته باشيم.بحث را در سه محور پى مى گيريم.1. شهرت عملى.2. شهرت فتوايى.3. اجماع.شهرت عملى: