اين دليل با توجه به سه نكته زير به دست مى آيد:1. فرض ناآگاهى مشهور از حال سند روايت پذيرفته نيست. در رجال شناسى, حلقه وصل ما با دوران امامان(ع) فقيهان پيشين هستند.بسيارى از دانشها و دانسته هاى رجالى موجود, برگرفته از دانش آنان است; از اين روى, بسيارى به آگاه تر و داناتر و خبره تر بودن آنان در زمينه رجال شناسى, به روشنى اعتراف كرده اند.امام خمينى, درباره شيخ صدوق مى نويسد:(الصدوق هو أخبر من متأخّرى اصحابنا بحال الرجال.)12صدوق به حال رجال سند, آگاه تر از متأخران بود.در علم رجال, آگاهيهاى رجالى پيشينيان, تا آن جا ژرفنا و پرمايگى يافته كه هرگاه اينان, بويژه كسانى چون: شيخ صدوق, شيخ مفيد و شيخ طوسى كسى را ستوده اند و از او به نيكى ياد كرده اند, از جمله توثيقات خاصّه شمرده مى شود و بسيارى بر آن اعتماد مى ورزند.2. بى گمان نمى توان منكر ورع و تقواى شديد پيشينيان شد, پس بايد عمل كردن يا نكردن مشهور را به روايت, به حساب وجود قرينه ها و نشانه هايى نزد اينان بر صادر شدن و صادر نشدن روايت گذاشت و نه سهل انگارى ناشى از نداشتن ورع.3. انبوهى و بسيارى فتواى هماهنگ و سازوار با روايت, يا ناسازوار با آن, به پيدايش حالت اطمينان در ما مى انجامد, اطمينان از وجود قرينه ها و نشانه هاى درخور اعتماد (= حجت قاطع) بر صادر شدن و نشدن روايت.به ديگر سخن, اگر در يك مسأله به فتواى چندين تن از كسانى برخورديم كه بدون تكيه بر قرينه ها و نشانه ها, به روايتى عمل يا پشت نمى كرده اند, اطمينان پيدا خواهيم كرد: آنچه آنان بر آن تكيه كرده اند, درست است. عالمان, بيش تر در مقام استدلال بر اعتبار شهرت به ذكر دوم بسنده مى كنند و گويا دو نكته ديگر را روشن و بى گمان گرفته اند.محقق خوانسارى نيز, به همين نكته تكيه مى كند. وى, در جايى, درگاهِ سخن از يك روايت و پس از نام بردن از ابن زهره و ابن ادريس, مى نويسد:(فعملهما بها اقوى قرينة على قيام قاطعٍ لهما على العمل بها.)13عمل اين دو به روايت, قوى ترين قرينه و نشانه اى است كه دلالت مى كند آنها حجّت قاطع بر عمل به آن داشته اند.در سخنان خوانسارى, به استدلال ديگرى نيز بر مى خوريم:او, بر اين باور است: معتبر ندانستن شهرت, به وانهادن بسيارى از احكام مسلّم و انكارناپذير فقهى مى انجامد; چه آن كه اين احكام, از رواياتى كه از سند ضعيف برخوردارند برگرفته شده اند كه جز با تكيه بر شهرت, به معتبر بودن آنها نمى توان حكم كرد.وى مى نويسد:(الخدشه فى الانجبار بعمل المشهور ملازم للخدشة فى كثيرٍ من الاحكام المسلمة الفقهيه.)14خدشه كردن در جبران پذيرى روايت به عمل مشهور, خدشه كردن در بسيارى از احكام مسلم فقهى است.وى در جاى ديگر, به يكى از اين احكام مسلّم فقهى اشاره مى كند:(ألا ترى عمل الاصحاب بالخبر المعروف (على اليد ما اخذت حتّى تؤدّى) مع ضعف السند, وحكى عن بعض الاكابر ان الرّاوى فيه ابوهريرة.)15آيا اصحاب را نمى بينى كه بر خبر معروفِ (على اليد ما اخذت) عمل كرده اند, با آن كه به ضعف سند دچار است. خبرى كه راوى آن, برابر نقل شمارى از بزرگان, ابوهريره است.ايشان فراز بالا را در پى اين عبارت ياد مى كند كه:(ان كان الخبر مع ضعف السند معمولا به فلا مانع من العمل.)16