موضوع درستى يا نادرستى تكيه بر فهم اصحاب در تفسير يك روايت, از پيچيده ترين مباحث روش شناسى استنباط است. با اين وصف, كه به آن پرداخته شده است.نسبت به فهم اصحاب, چهار انگاره را مى توان ترسيم كرد:1. فهم آنان از روايت نيز همانند فهم ما در چهارچوبهاى فكرى ـ اجتهادى شكل مى گرفته است.2. در برداشتهاى آنان, اجتهاد دخالت نداشته است, بلكه اين برداشتها را سينه به سينه از پيشينيان خود به ارث مى گرفته اند.3. آنان براى فهم خاص از يك روايت دليلى در اختيار داشته اند كه به ما نرسيده است.4. نمى توان به يكى از موارد فوق به تنهايى حكم كرد, زيرا در برخى جاها فهم و برداشت آنان اجتهادى و در جاهايى, ميراثى و يا متكى بر دليل بوده است.در انگار نخست, اتكاى بر فهم آنان درست نيست; فتواهايى كه شهرت را شكل داده اند, بايد به دور از انديشه و برداشت اجتهاد شكل گرفته باشند. اگر تكيه بر فهم اجتهادى را روا بداريم, اجتهاد امروز را بايد براى اين امر شايسته تر بدانيم; چه آن كه پخته تر و سنجيده تر است.در انگار دوّم و سوم, مى توان و بايد بر فهم آنان تكيه داد.در انگار چهارم, زمام هر مورد را بايد به دست قرينه ها و نشانه ها سپرد. گاه در يك مورد قرينه ها و نشانه ها به اجتهادى بودن فهم حكم مى كنند و گاه به ميراثى بودن يا متكى بودن آن بر دليل.واقعيت اين است كه تاكنون بحثى نظرى و كامل در اين زمينه: (وجه ضرورت تكيه بر فهم فقيهان و جبران دلالت روايت به عمل آنان) عرضه نشده است, بلكه تنها به بحثهايى جسته و گريخته بر مى خوريم. همين امر تكيه كردن بر فهم فقيهان را به گرداب سليقه ها و احتياطها انداخته است. جا دارد در بحثهاى شهرت شناسى, فصلى خاص به اين موضوع اختصاص يابد و با ديدگاهى عقلانى ـ تاريخى بررسى شود.در بيان چرايى اعتبار فهم مشهور, خوانسارى نكته اى را به روشنى نگفته, تنها مى توان گفت: چه بسا از سخن او در يك مورد, انگار سوم به دست مى آيد.او درباره برداشت پيشينيان از مصداق وليّ ميّت (كه وظيفه قضاى روزه ها را روايت به عهده او گذاشته است) مى نويسد:(وجوب القضاء على وليّ الميت المفسّر باكبر ولده فهو المعروف بين الاصحاب… واستشكل فى استفادته من الاخبار ومن المستبعد جدّاً اشتهار هذا التفسير بين الفقهاء و عدم عثورهم على دليل يستفاد منه….)33واجب بودن قضا بر ولى ميّت, كه تفسير به فرزند بزرگ تر شده, ميان اصحاب معروف است. در برداشتى اين چنين از روايات, اشكال شده است, ولى دور است شهرت اين تفسير ميان فقيهان, بدون دستيابى آنان به دليل انجام گرفته باشد.