رشته هوس
سياهكاري ما كم نشد ز موي سپيد
ز تيغ بازي گردون هواپرستان را
چو مفلسي كه به دنبال كيميا گردد
اگر نمي طلبي رنج نا اميدي را
طمع به خاك فرو مي برد حريصان را
درود بر دل مت باد كز ستم كيشان
ز گرد حادثه روشندلان چه غم دارند
كه تابناك تر از خود نمي تواند ديد
نه هر كه ساز كند نغمهاي بود ناهيد
شبي نرفت كه چون صبح جامه اي ندريد
شبي نرفت كه چون صبح جامه اي ندريد
به ترك خواب نگفتيم و صبحدم خنديد
نفس بريد ولي رشته هوس نبريد
جهان بگشتم ازاده اي نگشت پديد
ز دوستان و عزيزان مدار چشم اميد
ز حرص بر سر قارون رسيد آنچه رسيد
ستم كشيد ولي با منتي نكشيد
غبارتيره چه نقصان دهد به صبح سپيد ؟
نه هر كه نظم دهد دفتري نظير من است
ز چشمه گوهر غلطان كجا پديد آيد ؟
از آن شبي كه رهي ديد صبح روي تو را
شبي نرفت كه چون صبح جامه اي ندريد