گاه تحليل، پوستؤ ظاهري اقوال را ميشكند و به جوهر و لُب آنها دست مييابد. بدين سان آشكار ميگردد اقوال گرچه بظاهر متعدد و مختلف مينمايند، امّا درواقع به يك قول يا دو يا چند قولِ كمتر برمي گردند. دستيابي به اين نتيجه بحث را منقبض و سردرگمي ناشي از پردامنگي اقوال را كم و يا برطرف ميكند و با از بين رفتن سردرگمي نقدهاي بي حاصل، پوچ و توزم زا از ميان ميرود.شهيد صدر از آن روي كه اهل مقايسه بود، اهل تقسيم نيز بود.19او بانگاه هاي مقايسه اي و تقسيم سازِ خود به اقوال، تشتّت و گستردگي و اختلاف اقوال را به صورتي عالمانه جمع، و درنهايت ساز و كاري براي نظريه پردازي قرارداد. نقدهاي او بحق از ظاهر گرايي(= پرداختن به قشر اقوال) به صورتي چشمگير دور شده است.
گونه دوم: تقسيم اقوال به چند رويكرد؛
گاه اقوال با يكديگر اختلاف واقعي دارند و برگرداندن آنها به چند قول واقعاً بي معنا و غير ممكن است، امّا از زوايؤ ديگر آنها را ميتوان به علت اشتراك داشتن هرچند قول درجهت گيري، به يك حالت به دو يا چند رويكرد تقسيم كرد؛ دراين صورت پس از تقسيم، هررويكرد را با اقوال زير مجموعه بايد ارائه كرد.رويكرد شناسي نوعي عمق نگري و انديشه پروري است.دراين بستر نقد بهتر ميشكفد و نظريّه پردازي بيشتر تحقق ميپذيرد.شهيد صدر از اين تقسيم بندي نيز غافل نمانده است. نگاهي به كتب يا تقريرات او اين حقيقت را آشكار ميكند.203. مطالب درحاشيه را كمتر نقد كنيم؛بايد پرسيد چه چيزي را نقد ميكنيم؟ قلم فرسايي درمطالب حاشيه اي و موضوعات كم اهميت آفتي است كه به پوكي نقد اصولي ميانجامد.نقدي كه درموضوعات كليشه اي و صدبار مرور شدؤ كم اهميّت محدود ميشود، به پژمردگي روح مشتاق نقد ميانجامد، بويژه اگر درچنين مواردي دامنؤ بحث را بگستريم.