گاه انس و گرايش ذهني عالمان اصول به دانشهاي ديگر، به طرح وقاعده هاي آن دانشها انجاميده است، بدون اين كه اين قاعده ها نقشي را در استنباط يا اثبات مسألؤ اصولي برعهده داشته باشند.درگذشته هاي دور طرح بسياري از قواعد كلامي يا نحوي در اصول، ازاين عامل نشأت ميگرفت. غزالي ميگويد:... ذلك مجاوزة لحدّ هذا العلم و خلط له بالكلام و انما اكثر فيه المتكلمون من الاصوليين لغلبة الكلام علي طبائعهم27؛طرح مسائل كلامي در اصول تجاوز كردن از مرز اين دانش و خلط كردن آن با كلام است. متكلمان اصولي به دليل چيرگي كلام بر طبيعتشان، بسيار مسائل كلامي را در اصول مطرح كرده اند.
دوم؛ قواعدي كه درماهيت اصولي هستند؛
اين قواعد به دو دسته تقسيم ميشود:قواعد كاربردي؛ طرح و بحث اين قواعد وظيفؤ اصلي اصول است. همؤ واژه ها، عنوان سازي ها، تقسيم سازي ها و... به منظور فراهم آوردن فضاي لازم براي بررسي و تأسيس قواعدي از اين دست است. بنا بر اين نه بررسي اين قواعد خاستگاه تورم است و نه افزايش آنها. مهم ترين وجه توسعؤ اصول تأسيس قواعد مورد نيازي است كه تا به حال اصول ارائه نداده است.ازاين قواعد اصطلاحاً به مسائل داراي ثمرؤ عملي ياد ميشود. گفتني است برخي از اين قواعد از ثمرؤ عملي ناچيز و كاربردي ضعيف برخوردار است. آيا طرح اين قواعد نيز ضروري است؟شايد از برخي جملات امام خميني بتوان استفاده كرد كه نبايد به طرح اين مباحث دست زد. وي بالحني انكار آميز ميگويد: برخي از متأخران مباحث، كم فائده را دراصول جاي داده اند.28و سخن آخر آين كه: از ديدگاه امام هرچند طرح قواعد پركاربرد ضروري است، امّا در بررسي آن نبايد به مباحث و استدلالهاي كم فائده دست زد. وي به همين جهت در بحث حجيّت خبرواحد، استدلال به ادلّؤ عقلي را به دليل كم فائده بودن وانهاده است و ميگويد:اني قد تركت البحث في هذه الدورة عن الادلّة العقليّة مطلقا لقلة فائدتها مع طول مباحثها؛من دراين دوره بحث از ادلّؤ عقلي را به صورت مطلق كنار نهادم، چه آن كه به رغم دراز بودن دامنؤ مباحث آن، كم فائده هستند.
* قواعد غير كاربردي؛
طرح اين مباحث بي گمان مضرّ و تورم زا است.امام خميني در بحثهاي اصولي خود گاه به قواعد فاقد ثمره اشاره ميكند. وي در بحث حقيقت شرعيه ميگويد: