تيمور كوران×× يداله دادگر اشاره مترجم××× چون مقاله حاضر پيرامون اسلام و توسعه اقتصادى است، لازم دانستيم قبل از شروع، به توضيحى مختصر حداقل براى روشن كردن چارچوب مفهومى بحث مذكور اقدام نماييم. توسعه اقتصادى يكى از جديدترين و بحثانگيزترين شعبههاى اقتصاد مىباشد. يك نكته كه در اين قبيل بحثها لازم به ذكر است اين است كه معمولا بين دو واژه رشد و توسعه، نوعى خلط مضر صورت مىگيرد كه خود منشا پارهاى سوءبرداشتها مىگردد. رشد معمولا دلالتبر تغييرات كمى دارد، در صورتى كه توسعه، فرايندى كيفى است. به عنوان مثال، افزايش محصولات توليدى در يك كشور، رشد محسوب مىگردد اما توسعه نيست. همچنين رشد تعداد دانشجو در يك كشور لزوما به مفهوم توسعه علم و معرفت نمىباشد. توسعه اقتصادى علاوه بر رشد كمى در بر گيرنده بهبود كيفيت در محصولات و تنوع كيفى آنان است، و علاوه بر اينها در بر گيرنده تحولاتى در ترتيبات فنى و نهادىاى است كه محصولات مذكور توليد و يا توزيع مىشوند. (1) پس توسعه اقتصادى بسيار عميقتر و وسيعتر از رشد مىباشد. البته تا دهه 1970 تصور، اين بود كه در صورت رشد بيشتر مىتوان انتظار داشت كه وضع اشتغال بهبود پيدا كرده، مشكل فقر و توزيع درامد حل شود و اينها خود زمينههاى توسعه را فراهم آورند. توصيه بانك جهانى و صندوق بينالمللى پول به كشورهاى جهان سوم نيز همين بود. اما تجربه آن دهه و پس از آن نتوانست اين فرضيه را ثابت كند. زيرا در اكثر آن كشورها توليد تا حد هدفگذارى بانك جهانى بالا رفت اما حتى شاخصهاى مادى توسعه نيز فراهم نگرديد. مثلا سطح زندگى مردمان فقير بدون تغيير باقى ماند و در مواردى حتى بدتر شد بيكارى و توزيع درامدها و ثروتها نيز اگر وخيمتر نشده باشد، بهتر نشد. اين امر باعثشد كه بسيارى از اقتصاددانان و بويژه صاحبنظران توسعه خواستار نوعى تجديدنظر در تعريف مذكور از توسعه گرديدند. نكته دوم اين است كه توسعه، فراگيرتر از تحولات مادى و فنى صرف بوده، بهبود روابط انسانى و حتى توسعه ارزشهاى اصيل جوامع را نيز از نظر دور نمىدارد. ادگار اونز يكى از متفكران برجسته در توسعه مىگويد: «توسعه در تصور عدهاى چنان بيان شده كه گويى صرفا يك مجموعه اقتصادى كاربردى [مادى] بوده، هيچ ارتباطى با عقايد سياسى و نقش مردم در جامعه ندارد. ما تئورى اقتصادى و سياسى را تركيب مىكنيم تا دچار پارهاى از ملاحظات تكبعدى نشده، صرفا به محصول بيشتر توجه نكنيم. بلكه بايد براى كيفيتخود مردمى كه محصول را ايجاد مىكنند نيز ارزش قايل شويم». (2) صاحبنظر مشهور توسعه، مايكل تودارو، ضمن همه بعدى توصيف كردن توسعه اقتصادى، يك هدف [از اهداف سهگانه مورد نظر] آن را علاوه بر ايجاد شغل مناسب، درامد كافى و آموزش بهتر، توجه به ارزشهاى والاى انسانى بيان مىكند و تاكيد مىنمايد كه «توسعه نبايد صرفا رفاه مادى را در بر گيرد، بلكه بايد باعث رشد عزت نفس فردى و اجتماعى گردد». (3) نكته سوم پيرامون ارتباط توسعه اقتصادى و دين بطور عام و اسلام بطور خاص مىباشد. ملاحظه شد كه حتى در يك نگرش عادى هم صاحبنظران توسعه، آن را پديده مادى صرف ندانستهاند. اين امر زمانى كه بحث دين و توسعه مطرح مىشود بسيار معنىدار مىگردد. زيرا زمانى كه «توسعه» در تفكرات غير دينى بار ارزشى دارد، دين كه مدعى احياى ارزشهاستبا اولويت ويژهاى بايد به آن بها دهد. بنابراين در باره توسعه اقتصادى نبايد راه افراط و تفريط پيمود. بلكه بايد ضمن استفاده از آثار مادى توسعه، آن را به مثابه ابزارى در خدمت مبانى عقيدتى و ارزشى دين دانست. با توجه به اين مقدمه، حال به ترجمه اصل مقاله مىپردازيم. مقاله مذكور داراى يك چكيده و هشتبند در بررسى چند ديدگاه درباره پيوند اسلام و توسعه است.