يك سرى شواهد خارجى به طرح رابطهاى ممكن بين رگرسيونهاى (10) جدول شماره1 مىپردازند كه 132 كشور پوششيافته در «گزارش توسعه جهانى» در سال 1995 را نشان مىدهد. در هر رگرسيون، متغير وابسته، (11) لگاريتم درامد سرانه است كه از گزارش مذكور استخراج شده است. (12) تنها متغير مستقل رگرسيون اول (همان طور كه توسط كتاب «بريتانيكا» براى سال 1955 بيان شده (13) )، جمعيت كل مىباشد. (14) اين رگرسيون يك رابطه منفى معنىدار را، از لحاظ آمارى، بين دو متغير نشان مىدهد، اما مقدار آن بسيار كوچك است. (15) كادر شماره1: سهم مسلمانان جهان از درامد جهانى بسيار كمتر از سهم جمعيتى آنان است. جدول شماره1: ارتباط بين اسلام و درامد سرانه توجه: در رگرسيون 132 كشور قرار داشتهاند. ستارهها (تك ستاره تا 5ستاره) معنىدار بودن را به ترتيب در سطوح 03/0، 02/0، 01/0، 005/0 و 0000/0 نشان مىدهند. مقادر t داخل پرانتز نشان داده شدهاند. R2 ضريب همبستگى چندگانه تعديل شده نسبتبه درجات آزادى است. در هر يك از رگرسيونها متغير وابسته درامد سرانه است و در دومى دو متغير مستقل آخر، موهومى (16) هستند. اندازه متناسبترى از رگرسيون دوم به دست مىآيد كه متغيرهاى مستقل بيشترى در بر دارد. عضويت در اوپك (كارتل نفتى) را مىتوان يك شاخص مهم درامدى تلقى كرد و مناطق آفريقايى صحرا را نمونه بارزى از محروميت محسوب نمود. [باز هم] سهم مسلمانها از جمعيتبه صورت يك تعيينكننده منفى معنىدار از درامد باقى مىماند [اعداد 41/0 و 7/2 در جدول شماره1 را ملاحظه كنيد]. ضريب مثبت مربع سهم مسلمانان از جمعيت، از نظر آمارى معنىدار است و مىرساند كه تابع به شكل ج نسبتبه تابع خطى تناسب بيشترى با موضوع [مورد بحث] دارد. انحناى موجود [در تابع] اين واقعيت را منعكس مىكند كه كشورهاى آفريقايى، آسياى جنوبى و شرقى با وجود [داشتن] اقليتهاى زياد مسلمان، نسبتبه كشورهاى خاورميانه با اكثريت مسلمان، فقيرتر بودهاند. (17) با استفاده از سهم مسلمانان از درامد جهانى، يك شاخص تكميلكننده حاصل مىگردد. اگر مسلمانان در هر كشور ميانگين درامد سرانه را بطور متوسط بدست آورند، دادههاى بكار رفته در آزمون قبلى نشان خواهد داد كه سهم آنان از درامد جهانى 98/5 درصد است. همان طور كه در كادر شماره1 روشن شده است، اين رقم نسبتبه سهم مسلمانان از جمعيت جهانى (كه 22/19 درصد است) به مراتب كمتر است. اين فرض كه مسلمانان و غير مسلمانان در هر كشور داراى متوسط درامد يكسانى هستند، بطور واضح غير واقعبينانه است. در اغلب كشورهايى كه مسلمانها به ميزان قابل توجهى ساكن هستند، آنها عموما از غير مسلمانها فقيرترند. لذا احتمالا آن تقابل گزارش شده، انحراف واقعى را كمتر [از ميزان اصلى] نشان مىدهد. مىتوان با جمعآورى دادههاى بيشتر و ملاحظه متغيرهاى ديگر و ساختن يك مقياس دقيقتر در توسعه به اصلاح و تصحيح اين آزمايشهاى آمارى پرداخت. اما بعيد به نظر مىرسد كه اين قبيل اصلاحات، آن انگاره عمومى را تغيير دهد. و در هر حال هدف ما در اينجا نقد غير قابل بحث تلقى كردن اين ساز و كار على است كه مسلمانها بطور نسبى [نسبتبه غير مسلمانها] فقيرترند. افراد كمى منكر اين واقعيتند كه سطح توسعه اقتصادى در جهان اسلام (چه براساس درامد سرانه سنجيده شود و چه توسط متغيرهايى همچون تجارت، بيسوادى، علوم، روشنفكرى و تكنولوژى محاسبه گردد)، به ميزان قابل توجهى نسبتبه غرب پايينتر است. (18) اين تقابل توسط يك متفكر ترك بنام «ضيا پاشا» در قالب يك دو بيتى بيان شده است: (19)