بیشترلیست موضوعات اسلام و توسعهنيافتگى: بازنگرى يك معماى ديرينه× چكيده: 1. مقدمه 2. آمار و فرايندى كه نيازمند توضيح است نقش مراكز آموزشي در ارتقأفرهنگ عمومي از ديدگاه امام خميني(ره) الف ـ جايگاه خاص مراكز آموزشي در رهنمودهاي حضرت امام(ره) ب ـ آموزش و پرورش به منزله يك فرآيند 3. سه قضيه اصلى (25) 4. خود اسلام به عنوان مانع دايمى توسعه 5. جهانبينىهاى ايستا به همراه اسلام 6. شكلگيرى تصورات و دانش مسلمين 7. جامعهگرايى 8. به سوى يك تركيب جامع [سنتز]; نقش كليدى بحث عمومى (68) توضیحاتافزودن یادداشت جدید
لذا از نظر لوئيس مقاومتساختارهاى با دوام، علامت [يا معلول] افت اقتصادى بوده و علت اساسى آن نبوده است. اين مساله ريشه در شكلگيرى برداشتها و تصورات مسلمانان دارد. بسيارى از محققان مسلمان حداقل برخى از محصولات مادى انتقال اروپا را درك كردند; آنها علاوه بر اسلحهسازى مقدار زيادى به فنون كشتىسازى و طب جديد علاقه نشان دادند. اما آنها نه به تصور اصلاحات اجتماعىاقتصادى پرداختند و نه به درك عواملى توجه كردند كه متكفل جريان يكنواخت [و با ثبات] خلاقيتهاى مفيد در خارج بودند. چه چيزى اين برداشت انعطافناپذير را توضيح مىدهد؟ بطور خاص، چرا قرنها طول كشيد تا مسلمانها به محدوديتها [و ضعفهاى] ساختار اجتماعى حاكم [بر جوامع خود] نسبتبه ساختارهاى متحول در اروپا پى ببرند؟ مانع اصلىاى كه لوئيس بيان مىكند به نظام آموزشىاى برمىگردد [كه در ميان مسلمانها وجود دارد و] مجموعه اطلاعات محدودى در اختيار آنان قرار مىدهد، نه اين كه [اين زمينه فراهم شود تا] چگونه آنها پيرامونش قضاوت كنند، نيروى عقلانى نقاد خود را به كار اندازند و در امور مربوط به خود اتخاذ تصميم نمايند. (52) [اين نظام آموزشى] دانشجويان را بيش از اروپا وادار به حفظ كردن مطالب و احترام گذاشتن به متون قديمى مىنمايد، لذا فارغالتحصيلهاى آنها به اين نتيجه مىرسند كه دانش چيزى است كه [صرفا] بايد آن را فراگرفت نه اين كه آن را اكتشاف كرد و يا به توسعه آن مبادرت نمود. روش علمىاى كه مبتنى بر مشاهده و آزمون باشد، اساسا وجود نداشت (53) [يعنى همان شيوهاى كه ادعا مىشد پيشكسوتهاى علوم اسلامى قبلا آن را مورد حمايت قرار مىدادهاند]. موضوع مهم ديگر فقدان كنجكاوى [مسلمانها] در مورد اروپا مى باشد كه درست عكس كنجكاوى اروپاييها در مورد خاورميانه بود. لوئيس مىنويسد كه تا پايان قرن هيجدهم اروپاييها، 95 كتاب در زمينه دستور زبان و ادبيات عربى، تركى و فارسى، به همراه 21 فرهنگ لغت منتشر كرده بودند. در حالى كه نزد مردم عرب، ايرانى و يا ترك، [حتى] يك كتاب دستور زبان و يا يك فرهنگ لغت چاپى و يا خطى پيرامون زبان و ادبيات غربى موجود نبود. تا قرن نوزدهم هيچ كوششى جهت چاپ كتابهاى دستور زبان و فرهنگ لغت مربوط به زبان و ادبيات غربى براى استفادهكنندگان خاورميانهاى، به عمل نيامد. آيا اسلام در شكل دادن نظام آموزشىاى كه كنجكاوى و خلاقيت را محدود مىكرد نقش داشته است؟ جواب لوئيس [به اين سؤال] مثبت است. (54) در صدر اسلام متفكران، فقها و متكلمان جوابهاى كم و بيش آزادانه و مدونى نسبتبه مسائلى كه متون مقدس و سنتها، حل نشده رها كرده بودند، ارائه نمودند. ابتكارات آنها به حفظ موتور داخلى رشد كمك مىكرد و در انعطافپذيرى جهانبينى مسلمانها نقش داشت. اما زمانى بين قرون نهم تا يازدهم، آزادى در ابتكار به پايان رسيد، و اين زمانى بود كه اعلام شد، ديگر قضاوت مستقل جايز نمىباشد زمانى كه در يك صورتبندى سنتى باب اجتهاد بسته شد. بسته بودن باب اجتهاد به اين معناست كه تمامى جوابها قبلا فراهم گرديده و لذا انسان بايستى صرفا تبعيت كند. (55) اين موضوع در برخورد با يادگيرى اسلامى به عنوان يك نظام كامل و خودكفا به ارزشها، گرايشها و اعمالى، مشروعيت مىبخشيد كه مشوق نوعى ايستايى و مخالف روحيه كنجكاوى بود. و آن كمك مىكرد كه نظام آموزشىاى استمرار يابد كه با فدا نمودن روش حل مساله [و شيوه نقادانه علمى]، بر يادگرفتن طوطىوار و حفظ كردن تاكيد بنمايد. (56) آثار لوئيس نيز همانند اولگنر و اينال سيك انباشته از شواهد تاريخى است كه نوعى بررسى انتقادى درباره نيروها [و عوامل] را نشان مىدهد كه فراتر از افول اقتصادى جهان اسلام قرار دارند. آنها همچنين نظريه مشهور رودنسون را، كه افول مذكور را به ساختارهاى سياسى مرتبط مىداند، رد مىكنند. آنها، در مقابل، معتقدند كه ترجيحات فردى و دانش خصوصى نه فقط نمود عمومى شكل يافته سياسى آنها در پديده مزبور نقش داشتهاند. در عين حال، يافتههاى لوئيس، با وجود آن كه متناسب و باارزش است، مدلى را ترسيم نمىكند كه مطلوب طبع دانشمندان علوم اجتماعى باشد. چرا بسته شدن باب اجتهاد پذيرفته شد؟ چرا مخالفان [اين جريانها] در جوامع مسلمان كه بدون شك در هر جامعهاى هستند و در اين جوامع هم زياد بودهاند آن را مشكل خود تلقى نكردند؟ دقيقا چه چيزى مسلمانان را در استفاده و بهرهمندى از نوآورى و ابداع بىانگيزه ساخته است؟ با فرض اين كه نظام آموزشى حاكم، زمينههاى نوآورى و كنجكاوى محدودى داشته، نمىتوانسته است ايدههاى جديد را سركوب نموده، تمايل به تغيير و تحول را از بين ببرد. [در هر حال] يك الگوى كامل از موانع موجود براى بهبود سريع اقتصادى جهان اسلام، بايد توضيح دهد كه چرا مبتكران بالقوه، قادر نيستند بر نظامى كه باعث تضعيف بلند همتى آنان گشته است، غلبه كنند. آن [الگو] همچنين بايد سازوكارى ارائه كند كه براساس آن مسلمانانى كه با غرب سر مخالفت دارند، از درك تحولات عظيم در شرف وقوع محروم مانده باشند. من در بخش پايانى مقاله به برخى حلقههاى مفقود اشاره خواهم كرد. اين همچنين تلاشى محسوب مىشود كه ملاحظات گوناگون توصيف شده در بخشهاى قبلى را به هم نزديك كند. اما ابتدا تفسير ديگرى از نظريه «عدم مزيت اقتصادى» را بيان مىكنيم كه ريشه افول نسبى اقتصاد جهان اسلام را در فرهنگ «جامعهگرايانه» آن جستجو مىكند.