غرور و تكبر - نقش نماز در شخصیت جوانان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش نماز در شخصیت جوانان - نسخه متنی

مصطفی خلیلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نماز و جايگاه آن در دين است كه تصور مىكند نماز با ساير تعاليم دين يكسان بوده و با بقيه احكام اسلامى فرقى ندارد و يا به خاطر ايجاد بهانه در ترك آن است كه مىخواهد آن بهانه را بعنوان دليل نمايان سازد كه هر دو جهت مردود است. بطلان تصور اوّل به اين است كه نماز برترين جايگاه را در دين دارا بوده و هرگز در عرض ساير احكام دين نيست. در برخى از تعابير، معصومين(عليهم السلام) نماز را عصاره دين و بلكه تمام دين به شمار آوردهاند چون همه دين در نماز متجلى است. و بطلان تصور دوم به اين است كه طبيعى است هركس براى انجام عمل يا ترك آن سعى دارد كه دليلى داشته و انجام و ترك هركارى را بدون علت انجام ندهد چون هيچ كارى بدون علت نيست. البته اگر سئوال شود كه اقامه نماز كه جنبه ايجابى و عملى دارد نياز به دليل دارد ولى ترك نماز چيزى نيست كه جنبه عملى داشته باشد تا نيازمند دليل باشد؟ پاسخ ما اين است كه چون نماز حكمى است كه از بنده خواسته شده و جزء واجبات بحساب آمده اگر كسى آن را ترك نمايد بايد دليل اقامه كند نه كسى كه آن را انجام مىدهد. و امور زيادى در دين وجوددارد كه جنبه سلبى آنها و تركشان نيازمند دليل است مثل اينكه در قيامت از انسان سئوال مىشود تو كه سالم بودى چرا روزه نگرفتى؟ چرا تو كه مستطيع بودى به حج نرفتى؟ تو كه سرمايه داشتى چرا خمس و زكات ندادى؟ همه اينها جنبه سلبى دارند و تركشان محتاج دليل است نه انجام آنها. اينجاست كه افراد به بهانهها تمسك مىجويند و تلاش دارند كه آن بهانههاى واهى و خيالى را بعنوان دليل ترك عمل خود ارائه نمايند و حال آنكه خود مىدانند كه اينها بهانهاى بيش نيست. معمولاً عادت بشرى بر اين است كه بهانه تراشى كند و تنبلى و سستى در هر كارى را توجيه نموده و اعتذار بطلبد و اين عذر و بهانهها دليل و نشانه عدم تمايل يا سستى اراده اوست.

غرور و تكبر

اين وصف يكى از مذمومترين اوصاف بشرى است و در اعراض و روى گردانى خدا از بنده، وجود همين صفت در انسان كافى است. در چندين آيه از آيات الهى خداوند اين صفت را نكوهش نموده است. در آيهاى مىفرمايند:

ساصرف عن آياتى الذين يتكبرون فى الارض بغير الحقّ. «بزودى مردمى كه بدون علت در زمين تكبر مىورزند از آيات خود دور سازيم»(1).

و در آيه ديگر مىفرمايند:

كذلك يطبع الله على كلّ قلب متكبّر جبّار. «همچنين خداوند مهرزند بر دل هر متكبّر جبار»(2).

يعنى همه قلب و دل او را مهرزند كه هيچ شناخت و معرفت قلبى

1 ـ سوره مباركه اعراف، آيه 146.

2 ـ سوره مباركه غافر، آيه 35.

/ 200