مى گويند انسان خودش را بازيابد و باز
يافتن انسان خودش را به اين است كه همه چيز را طرد كند . پس همه چيز را طرد كند حتى خودش را ! خداوند
غايت كمال انسان است . يك موجود ( اگر ) آن غايت كمال خودش را بجويد خودش را جستجو كرده است نه اينكه يك
بيگانه از خودش را جستجو كرده است . يك رباعى به شيخ اشراق نسبت مى دهند
خيلى رباعى خوبى است :
هان تا سر رشته خرد گم نكنى
رهرو تويى و راه تويى منزل تو
هشدار كه راه ( خود ) به ( خود ) گم نكنى
خود را ز براى نيك و بد گم نكنى
هشدار كه راه ( خود ) به ( خود ) گم نكنى
هشدار كه راه ( خود ) به ( خود ) گم نكنى
در واقع
به يك معنا از ( ناخود ) به ( خود ) مى رود . آن خودى را كه بايد رها كند آن خود ( ناخود ) است
خود عوضى
است
انسان از آن خود موهوم خيالى به سوى خود واقعى خودش مى رود .آنگاه به اين متكبر على الله
به اين مدعى خدايى مى گويند :( ذق انك انت العزيز الكريم ) ( بچش ) اى كسى
كه مدعى خدايى بودى ( 2 ) . ( ان هذا ما كنتم به تمترون ) اين همان چيزى است كه شما در دنيا قبولش نداشتيد
آنهايى كه در دنيا قبول نداشتيد حالا واقعيتش را مى بينيد .
1 . زمر 15 .2 . يك مضمونى براى حاج محمد كريم خان رئيس شيخيها نقل مى كنند
مى گويند هميشه امضا كه مى كرد ( مى
نوشت ) ( الاثيم محمد كريم )
يك كسى آمد ( امضايى از او گرفت ) و بعد در ذيل امضايش نوشت :
( ان شجرت
الزقوم طعام الاثيم كالمهل يغلى فى البطون . . . انك انت العزيز الكريم ) .