آن چـيـزى كه محل حرف است ، محل صحبت است ، قضيه جهاد اوّلى ^(1218) است ، آن بر زن واجـب نـيـسـت امـا دفـاع از حـريـم خـودش ، از كـشـور خـودش ، از زنـدگـى خـودش ، از مـال خـودش و از اسـلام ، دفـاع بـر همه واجب است . اگر دفاع بر همه واجب شد، مقدمات دفاع هم بايد عمل بشود، از آن جمله قضيه اين كه ترتيب نظامى بودن ، يادگرفتن انواع نظامى بودن را بـراى آنـهـايى كه ممكن است ، اين طور نيست كه واجب باشد بر ما كه دفاع كنيم و ندانيم چه جور دفاع كنيم . بايد بدانيم چه جور دفاع مى كنيم .البـتـه در آن مـحـيـطى كه شما تعليم نظامى مى بينيد بايد محيط صحيح باشد. محيط اسلامى باشد، هم جهات عفاف محفوظ باشد، همه جهات اسلامى محفوظ باشد.^(1219) آن چـه مـى تـوانـم قطعاً بگويم اين است كه به خواهران در ميدان جنگ و سلاح به دست گرفتن نـيـازى نـيست . اين به معناى اين نيست كه هرگز نيازى نخواهد بود؛ شايد يك روزى نياز شد و به خاطر اين ((شايد)) است كه امام فرمودند اينها هم سلاح به دست گرفتن و به كار بردن را يـاد بـگـيـرنـد و عـده اى از خـواهـران هم رفتند و ياد گرفتند و باز هم ياد خواهند گرفت . لكن مطمئناً در سنگرهاى كارزار كنونى ما در مرزها، حضور خواهران تاكنون مورد نياز قرار نگرفته اسـت لكـن بـه عـنـوان نـيـروهـاى مـدافـع داخـلى و شـهـرى مـى تـوانـنـد نـقش هاى عمده اى را ايفا كنند.^(1220).
خودكفايى نظامى
اعتماد به نفس
وقتى يك ملّتى ديد كه از خارج همه چيزش دارد اداره مى شود و ديگر احتياج ندارد، اين به فكر ايـن نـمـى افـتد كه خودش احتياجش را رفع كند.... وقتى اين احساس پيدا شد در يك ملّتى كه من خـودم بـايـد هـر چـيـز مـى خـواهم تهيه كنم ، ديگران به من نمى دهند، اين احساس اگر پيدا شد، مـغـزهـا بـه راه مى افتد و متخصص در هر رشته اى پيدا مى شود و بازوهايى كه هر عملى را مى تـوانند انجام بدهند به كار مى افتند....چنانكه مى بينيد كه بسيارى از كارخانه ها را خودشان راه انـداخـتـه انـد. در تـلويـزيـون هـم گـاهـى ديـده مـى شـود كـه خـود آنـها راه انداخته اند و يا ابتكاراتى كرده اند اينها.اين ابتكارات از بركات اين محاصره اقتصادى بود... اين محاصره اقتصادى را كه خيلى از آن مى تـرسـنـد من يك هديه اى مى دانم براى كشور خودمان ، براى اين كه محاصره اقتصادى معنى اش ايـن اسـت كـه مـايـحـتـاج را بـه مـا نمى دهند، وقتى كه مايحتاج را به ما ندادند خودمان مى رويم دنـبـالش .مـمـكـن اسـت يـك ده سالى زحمت بكشيم ، ده سالى گرفتارى داشته باشيم ، اما نتيجه آخرش اين است كه بعد از ده سال خودمان هستيم . ديگر احتياج به اين كه دست دراز كنيم طرف اين مؤ سسه يا آن مؤ سسه يا آن كشور و اين كشور، محتاج به اين نيستيم .^(1221) اطـمـيـنـان داشـتـه باشيد كه اگر بخواهيد، مى شود و اگر بيدار بشويد، شما مى خواهيد. شما بـيـدار بـشـويـد و بـفـهـمـيد اين معنا را كه نژاد ژرمن از نژاد آريا بالاتر نيست و غربى ها از ما بـالاتـر نـيستند، زودتر كار راه انداختند، مشغول بشويد و كار را انجام بدهيد. ژاپن همين معنا را مبتلا بود و بعد بيدار شد و اراده كرد و شد يك مملكت صنعتى كه الان صنعت او مقابله مى كند با آمريكا.هـنـدوسـتان بيدار شد با اينكه از همين نژادهايى بود كه غير غربى بودند و غير آلمانى و غير ژرمـنـى بـودنـد كه آنها مى گفتند اينها اَبَر هستند و اينها نمى توانند، وقتى ملّت شان خواست ، شد؛ شما هم بخواهيد مى شود.^(1222) نـرويـم سـراغ ايـن كـه بـنـشـيـنـيـم تا حتى ... يك تفنگى هم مى خواهيم از آنجا [غرب يا شرق ] بياورند.بـايـد تـوجـه كـرد بـه ايـن كه ما نبايد هميشه دستمان دراز باشد، يك دستمان طرف غرب دراز بـاشـد يـك دسـتـمـان طرف شرق دراز باشد، تا اين دو دست ما طرف شرق و غرب دراز است ، ما وابـسـتـه هـسـتـيـم ، مـا كـه مـى خـواهـيـم وابـسـتـه نـبـاشـيـم بـايـد اول بـيـدار بـشـويـم بـه ايـن كـه مـا خـودمـان هم شخصيت داريم ، ما مى توانيم كار انجام بدهيم .^(1223)