ارتـش ايـران [در گـذشـتـه ] هـيـچ وقت برخوردار از عزّت واقعى نبوده است ، عزّت واقعى را مى گـويم ، زرق و برق و ترسيدن آدم ها را كارى ندارم . از عزّت واقعى برخوردار نبودند براى ايـنـكـه از طـرف مـافـوق هـمـيشه رويش فشار بوده ، تحقير بوده ، از طرف مردم هميشه ترس و گـاهـى هـم يـا خيلى اوقات هم نفرت بوده ، اين تاريخ گذشته ماست . اگر كسى تاريخ 70 ، 80 سـاله اخـيـر را نـگـاه كـنـد جـز ايـن نـبـود. چـه آن وقـتى كه ما ارتش منظّمى نداشتيم و چه از اوايـل ايـن قـرن هـجـرى شـمـسـى كـه ارتـش مـنظّمى پيدا كرديم از آن وقتى كه مستشاران خارجى آمدند... از پرتقالى ها، فرانسوى ها، انگليسى ها و روس ها، همين طور هلندى ها، آموزش ارتش ما را در اين سال هاى متمادى ده ها سال به عهده داشتند، آخر هم آمريكايى ها چه تحقيرى كه آنها مى كـردنـد، تـحـمـيلى كه مى كردند، از طرف آنها هم ، از طرف مردم ترس و ارعاب بود؛ بله ، يك افـسـر مـخـصـوصـاً تـا وقـتـى جـوان بـود و هنوز نشاطى داشت و غرور جوانى داشت ، يك زرق و بـرقـى داشـت ، حـركـت داشـت ، مـى رفـت و مـى آمـد در خـيـابان ، امّا اينكه نيست ملاك عزت واقعى !^(1353)
ترويج فساد
از لحاظ اخلاق فردى سعى مى شد ارتشى ، انسانى بار بيايد كه از جامعه بريده است ، حتى از خـانـواده بـريـده و بـه مـركـز قـدرتـى كـه آن روز در قـدرت طـاغـوت متجّلى بود، بسته و پـيـوسـتـه بـاشـد؛ سـعى مى شد ارتشى را بى بند و بار باربياورند. سعى مى شد در ميان ارتـشـى هـا فـسـاد را تـرويـج كـنـنـد، سـعى مى شد آنها را به اخلاق و عفّت و نجابت بى اعتنا كنند.^(1354)
محو خلاقيّتها
در رژيـم گـذشته وقتى يك درجه دارى به كشف مهّمى مى رسيد و اين مساءله را به اطلاع مقامات لشـكـر مـى رسـانـد بـه گونه اى توهين آميز با او برخورد مى كردند كه ديگر از اين كشف ها نكند.^(1355)
فاقد توان رزمى
آن روزى كـه قـواى خـارجـى مـتـفـقـيـن هجوم آوردند به ايران ، همين قواى انتظاميه ، سرانشان در تـهـران هـمـچـو كـه [در] سـرحـد ايـنها هجوم آوردند، اينها از تهران فرار كردند. اين را ما شاهد بوديم كه چمدان ها را بسته و از تهران فرار كردند، مى گفتند طرف اصفهان مى روند، حالا از آنـجا كجا مى روند، من نمى دانم ، و در مقابل آنهايى كه هجوم كردند، مهاجمين ، آن وقت گفتند كه سـه سـاعت مقاومت كردند و بعد گفتند كه وقتى رضا خان از يكى از صاحب منصبان پرسيده است كه آخر سه ساعت چرا؟ گفته است اين را به شما گفته اند سه ساعت ، ساعتى در كار نبود، آنها از آن طـرف آمـدنـد مـا از آن طـرف فـرار كـرديـم . مـقـابـله ارتـش در مـقـابـل خـارجـى ايـن طـور بـود، و در مـقـابل ملّت خودش سركوبى مى كرد، هر طور تعدى را مى خـواست مى كرد و سران ارتش كه آن طور با مردم رفتار مى كردند به مجرد اين كه اطلاع پيدا كـردنـد از اين كه آمدند اينها به سر حد، بدون اين كه باز وارد بشوند، اينها از تهران فرار كـردنـد و سـربـاز خـانـه هـا هـم بـه هـم خورد كه من خودم تهران بودم آن وقت ، مى ديدم كه اين سـربـازها ويلان توى خيابان ها دارند مى روند براى اين كه قواى انتظاميه را طاغوت در خدمت خودش مى