افرادى كه مى دانيد نالايق هستند، مى دانيد كه فاسد هستند، مى دانيد كه مفسده جو هستند، اينها را از خـودتـان ، از بـيـن خـودتـان خـارج كـنـيـد، تـصـفـيـه كـنـيـد، يـك ارتـش مستقل اسلامى انسانى كه در خدمت كشور و در خدمت ملّت و در خدمت اسلام باشد.^(247) بـايـد فـرمـانـدهـان و هـمـه افـراد قـواى مـسـلّح ، با كمال دقّت مواظب باشند تا ضد انقلاب در سـنـگـرهـاى آنـان و در جـبـهـه هـا نـفـوذ نـكـنـنـد و بـا تـبـليـغـات بـاطـل خـود، جـنـگـنـده هـاى نـيـرومـنـد مـا را تـضـعـيـف نـنـمـايـنـد و اگـر كـسـانـى بـه چـنـيـن اعـمـال خـيـانت بارى دست زدند، همه موظف هستند آنان را دستگير نموده تسليم فرماندهان كنند تا به دادگاه تسليم نمايند.^(248)
مراقب نفوذ عناصر نامطلوب
از نفوذ عناصر نامطلوب به داخل بسيج جلوگيرى كنيد و مطمئن باشيد در اين صورت بسيج با قدرت ، پيشرو تمامى نيروهاى مبارز در كليه صحنه هاى نبرد خواهدبود.^(249)
مقابله با بى نظمى
هـرگـونه بى نظمى در انسان خصلتى است كه بايد سركوب شود. اگر يك انضباط قطعى و خشك و قوى نظامى در كار نباشد هيچ گاه واحدى به خود نظم نخواهد گرفت . مقررات نظامى آن حركات سختى هستند كه روح بى انضباطى را در انسان سركوب مى نمايند. نقش فرماندهى نيز در ايـن جـا بـايـد خـود را نـشـان دهـد و افـراد زيـر نـظـر او بـايـد او را عـادل و رهـبـر گـروه خـود بـدانـنـد تـا ايـمـان و بـاور شـمـا در دل افرادتان نباشد فرماندهى صحيح نمى توانيد انجام دهيد.^(250)