گفتاری در باب صبر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گفتاری در باب صبر - نسخه متنی

مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اهميت صبر در برابر معصيت:


در پرتو اين توضيح كوتاه و با الهام از روايات و آموزشهاى اسلامى كه معمولا سرشار از معارف اجتماعى است چنين استنباط مى شود كه صبر در برابر معصيت ها و طغيان ها از اهميت و فضيلت بيشترى برخوردار است . در چند روايت كوتاه كه هر يك در وضعى خاص به صورت درسى سازنده براى مسلمانان پرتلاش دوران ائمه عليهم السلام ادا گرديده بر روى اين شاخه از صبر تكيه ى بيشترى شده و داراى فضيلت بالاترى معرفى گرديده است شايد بدين سبب كه پيمودن راه - كه موضوع نوع اول يعنى([ صبر بر اطاعت]( است - با يكنوع شوق طبيعى در انسان همراه است كه همانا شوق به حركت و تلاش باشد . در حاليكه منحرف نشدن و به موانع تن ندادن آنهم موانعى كه همه بر طبق كششها و جاذبه هاى طبيعى بشر است ( موضوع نوع دوم يعنى صبر در معصيت ) نه تنها از پشتوانه ى جاذبه و غريزه ى طبيعى برخوردار نيست بلكه درست در جهت عكس چنين جاذبه ئى قرار گرفته است . پس صبر در نوع اول در حاليكه از طرفى مقاومت در برابر نوعى كشش طبيعى ( 1 ) يعنى راحت طلبى و سهل گرائى است از طرف ديگر همگامى و همراهى يا يكنوع كشش ديگر كه آن نيز اگر چه ضعيف است ولى طبيعى است مى باشد ولى صبر در نوع دوم يكسره با تمايلات طبيعى و كشش ها و جاذبه هاى نفسانى مخالف و معارض است و لذا مقاومت در اين نوع دشوارتر و بالطبع داراى فضيلت بيشتر است . از طرفى نقش تعيين كننده ى صبر در معصيت همواره در جريانات اجتماعى بارزتر و اثر آن آشكارتر بوده است . و اين نيز مى تواند دليل ديگرى براى ترجيح اين شاخه از صبر باشد .


نمونه ئى از تاريخ :


براى نمونه دو چهره ى شناخته شده ى تاريخ اسلام را با يكديگر مقايسه مى كنيم .


يكى چهره ئى منور پرافتخار 1 - منظور آن است كه اين جاذبه ها جزئى از ساختمان اصيل انسان است اگر چه طغيان و انحراف آن كه مقاومت انسان نيز در مقابل همين طغيان و انحراف است امرى غيرطبيعى و ناموزون مى باشد .
و هيجان آفرين و ديگرى چهره ئى منفور و مطرود اين دو چهره متعلق است به دو نفرى كه در يك موقعيت كاملا مشابه و همسان قرار گرفته و ميتوان گفت با هم بر سر يك دو راهى رسيده اند ولى در عمل هر كدام تصميمى غير از تصميم آنديگرى گرفته و هر يك راهى را انتخاب كرده اند . يكى از آندو بخاطر راهى كه در پيش گرفته در شمار بزرگترين و پرافتخارترين چهره هاى اسلامى درآمده و آنديگرى نيز به خاطر راهى كه انتخاب كرده در جرگه ى رانده شدگان و منفوران تاريخ داخل گشته است . اين دو نفر يكى([ عمربن سعد]( است فرمانده نيروهاى اموى براى سركوبى قيام حضرت حسين بن على عليه السلام و ديگرى([ حربن يزيد رياحى]( است فرمانده قسمتى از همين لشگر و پيشاهنگ و مقدمه ى سپاه كه نخستين قدم را در راه تعرض به نيروهاى انقلابى او برداشته است . اين هر دو نفر با هم قدم در راهى نهادند : قدرت حاكم زمانه از سوى يك نيروى انقلابى تهديد شده بود آتش انقلاب آزاديبخش در حجاز از زير خاكستر جرقه زده بود و اكنون مى رفت كه در عراق شعله ور گردد حسين بن على عليه السلام به اتكاء مقررات و وظائف اسلامى و به دنبال احساس مسئوليتى بزرگ دست به يك قيام و حركت انقلابى عظيم زده و با هدف([ آموزش عملى يكدرس اساسى اسلام]( ( 1 ) به عملى قهرآميز عليه تشكيلات حكومت اموى و نظام فاسد و منحط جامعه اقدام نموده بود . چنين حركتى بيش از همه براى دستگاه خلافت خطر و تهديد مى آفريد و لذا بطور قهرى و طبيعى همه ى امكانات و نيروهاى آن را بر ضد خود بسيج و تحريك مى كرد .
اين دو نفر ( عمربن سعد و حربن يزيد ) بخشى از امكانات وسيع آن دستگاه ستمگر بر عليه اين حركت انقلابى و بانى و پديد آورنده ى آن حسين بن على عليه السلام بودند . پس در آغاز هر دو نفر به عنوان دو مهره ى اساسى در صحنه ئى كه بازيگر واقعى آن خليفه ى غاصب يزيدبن معاويه بود ظاهر شدند . او آندو را همچون دست و بازوئى به كار گماشته بود تا 1 - تحليل و تفسير واقعه ى عاشورا و بيان هدف اصلى و جهت گيرى اجتماعى قيام حسين بن على عليه السلام در گفتار ديگرى از اين سلسله .
مجرى اراده و فرمان او باشند . ( 1 ) اما آنان نيز به نوبت خود به دنبال خويشتن خواهى و نفع طلبى و اشباع غرائز حيوانى خود به آن صحنه روانه مى شدند عمربن سعد به هوس قدرت و حكومت به كربلا مى آمد براى او كه از ايمان آگاهانه ئى در دين برخوردار نبود استاندارى منطقه ى([ رى]( ( كه وعده ى آن را از طرف نماينده ى خليفه دريافت كرده بود ) بسى ارزشمندتر و عزيزتر از يزيد و انجام فرمان او بود . حربن يزيد نيز به دنبال چيزى از اين قبيل رهسپار اين راه شده بود . هر دو نفر نيز ميدانستند كه آنچه بدان دست خواهند زد گناهى است و گناهى بزرگ . . اما كشش تمايلات بشرى و طغيان غريزه ى جاه طلبى و قدرت خواهى و خودپرستى مجال انديشيدن نداده و اين هر دو را به راهى كه پايانش پليدترين درنده خوئى هاى بشرى است كشانيده بود و اينك هر دو نفر بر سر دو راهى حساسى قرارگرفته بودند راهى به سوى تمايلات نفسانى كه نمودار آن همانا غريزه ى قدرت 1 - به اين حقيقت در خطبه ى فاطمه ى صغرى دختر امام حسين عليه السلام در كوفه اشاره ئى رسا هست .
و جاه طلبى است و راهى به سوى انجام تكليف اسلامى كه همانا پيوستن به نيروى حقجو و حق طلب حسين عليه السلام است . آنچه در آن لحظات حساس و تعيين كننده مى توانست هر دو را نجات بخشد صبر بود صبر در برابر كشش و جاذبه ى تمايلات هلاكتبار نفس انسان و مقاومت در برابر اين نيروى شكننده ى عجيب صبر در برابر معصيت و گناه . . . عمرسعد در اين نقطه ى حساس نتوانست صبر كند . نتوانست در مقابل اين انگيزه ى شرآفرين و فساد آفرين مقاومت ورزد ريسمانى از حب مقام و جاذبه به گردنش افتاده بود و او را به سوى جهنم مى برد و آن ضعيف بى توان كه شايد به ظاهر بسى نيرومند و مقتدر هم بود نمى توانست بر ضعف و ناتوانى خود چيره شود و به سوى پرتگاه نرود و بالاخره بى صبرى اش او را مغلوب ساخت و او در مقابل انگيزه ى مقام دوستى شكست خورد و به دنبال كشش اين طغيان غريزى مرگبار تا اعماق جهنم فرو رفت . حربن يزيد نيز به همين نقطه رسيد بر سر همين دوراهى .


او نيز اگر تن به تمايل نفس خود مى داد و مسئوليتى را كه دستگاه خلافت بر عهده اش نهاده بود به نيكى به پايان مى رسانيد و نداى هشياريگر خرد خود را نشنيده مى گرفت و عذر مأمور و معذور بودن را به خود مى باورانيد بيگمان راهى و راه هموارى به سوى ترقى و مقام و رياست داشت . براى او هم اگر ملك رى مطرح نبود ملك جائى ديگر مسلم بود . برگردن او هم به حكم آدميزاده بودن ريسمانى از حرص و هوا و انگيزه هاى مولد فساد و انحطاط بسته شده بود و بى محابا او را به سوى دوزخ مى كشانيد . . و كشانيد و تا مرز دوزخ يعنى تا خط ميانه ى دو اردوگاه در كربلا نيز آورد آنجا كه بهشت نقد يعنى خيمه گاه حسينى كانون جوشش اصالت هاى اسلام جلوه گاه عظمت روح انسان پايگاه نمود اسلام راستين با دوزخ و جهنم نقد يعنى لشكرگاه يزيدى نمودار انحطاط و پستى و زبونى بشر صحنه ى ريا و دروغ و فريب دژ جاهليتى كه به نام اسلام به جامعه تحميل شده روياروى و سينه به سينه شده بودند . آرى كششهاى انحطاط آفرين او را تا بدانجا نيز آورد ولى ناگهان يك قدرت نمائى قهرمانانه و يك بيدارى بجا به كمك او شتافت و در لحظه ى سقوط توانست با يك تكان با يك حركت ريسمانى را كه هواها و هوسها برگردنش بسته بود پاره پاره كند . . با مقاومتى كه در برابر اين جاذبه ى تند به خرج داد با صبرى كه در برابر اين گناه بزرگ گناه ستيزه با حق مجسم به حساب باطل مجسم متحمل شد
خود را نجات داد و از محوطه ى دوزخ به قلمرو بهشت افكند . در اين ماجراى عبرت آموز براى آنانكه بانديشيدن در اعماق رويدادهاى تاريخ خو گرفته اند نقش بسيار پراهميت اين شاخه از صبر ( صبر در برابر معصيت و گناه ) در تشكيل جبهه بندى هاى عظيم حق و باطل كه تفسير نهائى و واقعى تاريخ بشر است و تعيين فرجام سرگذشت يك جامعه بخوبى آشكار و نمايان است .

/ 20