گفتاری در باب صبر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گفتاری در باب صبر - نسخه متنی

مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفكرى و بينشى و برداشتى است از جهان و انسان ( جهان بينى ) .


2 - برمبناى آن اصول عملى و خط مشى كلى حركت و فعاليت انسان ( ايدئولوژى ) .


3 - در چهارچوب آن مقرراتى كه روابط ضرورى و حتمى انسان يعنى رابطه اش : با خدا با خويشتن با انسان هاى ديگر و با موجودات غيرانسانى را ترسيم و معين مى كند .
4 - و براى افزودن شتاب معقول و تلاش لازم در روند تكامل و تعالى واقعى و به دست آوردن موفقيت در ميدانهاى زندگى و در صحنه ئى كه آدمى در جهت تكاملى ناگزير از حضور در آن است يك سلسله دستورات و آموزشهاى اخلاقى . البته در اين مجموعه مسائل فردى ( يعنى آنچه مستقيما به مصالح فردى و شخصى افراد مربوط مى شود ) هست و مسائل اجتماعى يعنى آنچه با گروه هاى عظيم و قشرهاى بزرگ بشرى يا اجتماع انسانيت و اجتماع مسلمين ارتباط مى يابد نيز هست . اكنون در اين مجموعه صبر داراى چه نقشى و چه اثرى است ؟ با تعبيرى ديگر : يك انسان وابسته به دين يك مؤمن بايد به اصولى اعتقاد ببندد به مقرراتى عمل كند با خصوصيات و ويژگيهائى در اخلاق و روحيات آميختگى داشته  اشد . اگر اين سه جريان در زندگى كسى يافت شود او براستى و درستى وابسته به دين است مؤمن است .
مى خواهيم معلوم كنيم كه نقش صبر در ايمان چنين كسى در ديندارى و مسلمانى اش چيست ؟ در يك شكل هندسى
كه داراى اضلاع و زوايائى است هر خطى هر گوشه يا هر قوس و نيم دائره ئى داراى موضع و تأثيرى است .
صبر در شكل هندسى ايمان يك فرد يا در نقشه ى كلى دين داراى چه اثرى و چه موضع خاصى است ؟ براى مثال مى


توان اتومبيلى را در نظر گرفت كه قرار است كسانى را با همه ى محمولات ولوازمشان به سوى مقصدى حركت دهد
بيابانها را طى كند و بسلامت به نقطه ى مورد نظر برسد . وسيله ئى كه اين اتومبيل را حركت مى دهد چيست ؟ موتور است . چيزيكه به موتور نيرو و جان مى بخشد كدام است ؟ بنزين . صبر را مى توان موتورى در راهپيماى تكامل - يعنى دين - دانست يا بنزينى براى اين موتور . اگر صبر نباشد سخن حق و منطق استوار مكتب عالى دين فهميده نمى شود و معارف اين مكتب در چهره ى برترين معارف بشرى در جهان پابرجا نمى ماند و اميد و انتظار روز پيروى دين به مؤمنان و گرويدگان گام ثابت و دست نيرومند نمى بخشد و مقررات و قوانين سازنده دين كه يكسره با طغيان غرايز بشرى ناسازگار است به كار نمى افتد . اگر صبر نباشد ميدان مجاهدت براى خدا و دين به گورستان ايدآلها تبديل مى شود كنگره ى جهانى حج كه ميعاد برادران دورافتاده است خالى مى ماند زمزمه ى شورانگيز مناجاتيان خلوت نيمه شب ها خاموش مى گردد صحنه ى تمرين جهاد با نفس يعنى روزه دارى و امساك اختيارى از رونق مى افتد شريان اقتصادى جامعه اسلامى مى خشكد و انفاق فى سبيل الله متروك مى گردد . اگر صبر نباشد همه ارزشهاى علمى و اخلاقى اسلام تقوا و امانت و صدق و ورع به دست فراموشى سپرده مى شود و خلاصه هر كسى از دين و انسانيت كه به تلاش و كوشش و عمل محتاج است از اين شرط اساسى محروم مى ماند زيرا دين به عمل است و عمل به صبر است پس آنچه به اين مجموعه ى عظيم جان و توان مى بخشد آنچه اين قطار را حركت مى دهد صبر است . با اين بيان مى توان به وضوح مفاد و معناى اين الهام آسمانى را كه به چند سند و از چند نفر از معصومين عليهم السلام با اندك اختلافى در بعضى الفاظ نقل شده
و به ما رسيده است دانست كه : ([ الصبر من الايمان بمنزله الرأس من الجسد ]( صبر در پيكره ى ايمان همانند سر است در پيكر انسان . ( كافى ج 2 ص 87 و 89 )


سر در بدن داراى خاصيت حياتى قاطع است فقدان هر يك از اعضاى ظاهر بدن را مى توان تحمل كرد دست و پا و چشم و گوش را . . . اما سر كه مركز فرماندهى اعصاب است اگر نباشد يا اگر فلج باشد همه ى اين اعضا و ديگر اندام هاى بدن
فلج است . ممكن است زنده بماند اما در عمل و اثر با مرده تفاوتى نخواهد داشت . اى بسا كارى كه يك عضو ديگر انجام مى دهد بسى چشمگيرتر باشد اى بسا مشت گره كرده و بازوان قوى و دست و سرانگشت و چشم يك انسان كار  مايانترى را انجام دهد اما اين همه به بركت وجود سر است . صبر نيز چنين است . اگر صبر نباشد توحيد هم نمى پايد
نبوت و بعثت پيامبران به ثمر نمى رسد جامعه ى الهى و اسلامى تشكيل نمى گردد حقوق مستضعفان استيفاء نمى شود نماز و روزه و عبادت و ذكر نيز بر جاى نمى ماند . پس صبر است كه به همه ى ايده هاى دين و انسانيت تحقق مى
بخشد . اگر در آغاز اسلام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بر روى سخن حق خود نمى ايستاد و در برابر آنهمه جريانهاى مخالف مقاومت نمى كرد مسلما آهنگ اسلام از چهار ديوار خانه ى خود آنحضرت فراتر نمى رفت و شعار([ لااله الاالله]( در نقطه ى آغاز پايان مى يافت . آنچه اسلام را نگاه داشت صبر بود . اگر اولياء خدا و انبياء عظام الهى صبر نمى ورزيدند امروز از رشته ى توحيد خبر و اثرى نمى بود . عاملى كه پيام الهى و رشته ى توحيد را از صدر خلقت بشر تا امروز پاينده داشته صبر پرچمداران اين فكر بوده است و از امروز تا قيامت نيز چنين خواهد بود . منطقى ترين سخنها و ايده هاى بشر اگر با صبر صاحبان و مناديانش همراه نباشد همان در گلوها و بر زبانها خشكيده و در لابلاى امواج متلاطم اقيانوس تاريخ محو و نابود خواهد شد پس كاملا قابل قبول و فهميدنى است كه : الصبر من الايمان بمنزله الرأس من الجسد . . . اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه ى([ قاصعه])
تحول زندگى مستضعفان تاريخ و پيروزى آنان بر جباران و كاميابى ايده هاى شريف ايشان را چنين تحليل مى كند : حتى اذا رأى الله جدالصبر منهم على الاذى فى محبته والاحتمال للمكروه من خوفه جعل لهم من مضايق البلاء فرجا فابدلهم العزمكان الذل والامن مكان الخوف فصاروا ملوكا حكما و ائمه اعلاما . و بلغت الكرامه من الله لهم مالم تبلغ الامال اليه بهم . ( نهج البلاغه چاپ صبحى صالح ص 296 ) هنگامى كه خداوند صبر آنان را بر آزارهائى كه در راه دوستى او وارد مى آمد و تحمل آنان را در برابر حوادث ناگوارى كه به خاطر بيم از خداوند در سر راهشان قرار مى گرفت مشاهده كرد دريچه هاى فرج را در آن تنگناى بلا به روى ايشان گشود . . . پس مستضعفان به زمامدارانى فرمانروا و پيشوايانى راهنما بدل گشتند و كرامت و عزت آنان به جائى رسيد كه آرزوى بلند پروازشان هرگز بدانجا راه نيافته بود . و اين يك سنت تاريخ است . و لذا تا ابد بر همين منوال خواهد بود . پس براى بيان موضع صبر در مجموعه ى اسلام مى توان گفت : تحقق بخشنده به همه ى ايده ها و هدف هاى دين هدف هاى نزديك و دور ايده هاى فردى و اجتماعى .

/ 20