بدون شك ما نميتوانيم درباره حقيقت وحي اطلاع بسيار به دستآوريم؛ زيرا ادراكي خارج از حدود ادراكات ما است و ارتباطي است كه درمحدوده ارتباطهاي شناخته شده ما نميگنجد. عالم وحي عالمي ناشناخته وفراتر از ادراكات ما به شمار ميآيد. به راستي چگونه يك انسان خاكي با مبدأعالم هستي ارتباط پيدا ميكند؟ و چگونه خداوند ازلي و ابدي و از هر جهتبينهايت، با مخلوقي محدود و ممكن رابطه برقرار ميسازد؟ امام علي(ع)گوشههايي از اين ارتباط اسرارآميز را چنين توضيح ميدهد:گاهي بر پيامبران از طريق فرشتگان الاهي وحي ميشد و گاهي به طورمستقيم بين خداوند و پيامبران ارتباط كلامي برقرار بود... و كلامخداوند با پيامبران به روش واحدي نبود؛ بلكه گاه چيزي (امواجصوتي) بود كه به وسيله آن با آنها سخن ميگفت و گاه به صورت الهامقلبي و گاه به صورت رؤياي صادق و گاه به صورت وحي و نازل كردنآياتي بود كه تلاوت و قرائت ميشود.بنابراين، بايد گفت: برخلاف معرفت عقلاني كه از سنخ علم حصولياست، معرفت وحياني از سنخ علم حضوري است. وحي و ابزار دل بايكديگر تفاوت جوهري ندارند. هر دو راه دروني و حضورياند و برايرسيدن به معرفت به كار ميآيند؛ با اين تفاوت كه:1. وحي ابزار دروني اندكي از انسانها است كه پيامبران الاهي خواندهميشوند. از اين رو، براي مردم عادي، راه و ابزار بيروني معرفت به شمارميآيد؛ در حالي كه دل ابزار دروني پاكان است.2. علم حضوري از طريق وحي، پايه تعليمات آيينهاي آسماني را شكلميدهد؛ ولي علم حضوري از طريق ابزار دل بدون وحي الاهي جنبه فرديدارد.امام علي(ع) در اين باره ميفرمايد:خداوند پيامبرانش را برانگيخت و وحي را به آنان اختصاص داد و آنهارا براي مردم حجت و دليل گردانيد تا استدلالي يا جاي عذري برايكسي باقي نماند. پس خداوند همگان را به وسيله زبان راستگويپيامبران به راه حق دعوت نمود.البته خود مولا علي(ع) مقام نبوت نداشت؛ ولي به چنان جايگاه رفيعيرسيده بود كه شاهد وحي الاهي باشد:من نور وحي و رسالت را ميديدم و بوي نبوت را ميبوييدم.