آنچه از طريق حس حاصل ميشود، به طور مستقيم موجب يقين ذهن بهآن نميشود و تنها جزم به ارمغان ميآورد؛ براي مثال، آنچه با ديدن نورحاصل ميشود تنها جزم به وجود نور است؛ اما هر جزمي با واقع مطابق نيستو ممكن است جهل مركب باشد. معرفت و يقين به وجود نور وقتي حاصلميشود كه ما امتناع اجتماع نقيضين را به عنوان يك اصل عقلي بشناسيم وبراساس آن بگوييم: نور را با حس مشاهده ميكنيم، پس موجود است؛ و هرشيء يا موجود است يا معدوم ـ يعني اجتماع وجود و عدم يك شيء در آنواحد محال است ـ پس عدم نور مشاهده شده محال است؛ و در نتيجهوجودش ضروري است؛ يعني ما يقين داريم نور موجود است. بنابراين،ادراك حسّيِ متكي بر برهان عقلي مسلّم، يقين آفرين است و ارزش علمي ومعرفتي دارد. امام علي (ع) درباره ارزش يقيني ادراك بصري ميفرمايد:«حق آن است كه بگويي ديدم»؛ و ارزش علمي ادراك سمعي را با عبارت«بشنو تا بداني» باز مينماياند.
شرط اصلي تحصيل يقين از راه حس
بايد توجه داشت حس پس از چند كار فيزيكي، دريافت خود را به ذهنتحويل ميدهد و ذهن به آنچه از طريق حس دريافته، جزم مييابد. البته ذهندر امانتي كه از حس دريافت داشته تصرف ميكند و برخي از قيود آن را درنظر نميگيرد؛ براي مثال، ستارهاي را كوچك ميبيند و بدون در نظر گرفتنفاصله ستاره از زمين، به همان محسوس توجه ميكند و ميگويد، ستارهكوچك است. اگر تمام قيودي كه حس همراه دارد در نظر بگيرد، بايد بگويد:ستاره از فاصله دور كوچك ديده ميشود: بنابراين، حكم و تصديق خطانتيجه دخالت نابه جاي ذهن است نه حسّ.پس شرط اصلي تحصيل يقين از طريق حواس اين است كه ذهن مقدمهمحسوس را همان گونه كه حس دريافته است ـ يعني با تمام شرايط و قيودش ـحفظ كرده، در امانت حفظ تصرف نكند. پرهيز از دخالت ذهن با ممارست وتمرين عقلي ممكن است.
2. معرفت تجربي
آنچه در فصل ابزار شناخت درباره تجربه بيان شد، نشان ميدهد معرفتتجربي ارزش يقيني دارد؛ زيرا خرد پس از تجربه و آزمايش ـ با آن كه رويتمام افراد انجام نميشود ـ