د. وظايف‌ عالم‌ و دانشور - علم و عالم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علم و عالم - نسخه متنی

محمد واسعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هيزم‌ آتش‌ جهنم‌ است‌.

6. حسادت‌

كجايند آنان‌ كه‌ ادعا داشتند آن‌ها استوران‌ در علمم‌ هستند نه‌ ما؛ ادعايي‌ كه‌از روي‌ دروغگويي‌ و سركشي‌ و حسادت‌ به‌ ما بود. خداوند ما را بلند مرتبه‌گردانيد و آن‌ها را پست‌ ساخت‌. علوم‌ و مراتب‌ عالي‌ را به‌ ما بخشيد و ايشان‌ رامحروم‌ كرد!

از نشان‌هاي‌ عالم‌ نما اين‌ است‌ كه‌ با دانشمندان‌ برتر از خويش‌ با كردارهاي‌آلوده‌ به‌ گناه‌ مخالفت‌ مي‌كند.

7.نفاق و دورويي‌

من‌ براي‌ شما از هر دانا زبان‌ منافق‌ دلي‌ مي‌ترسم‌ كه‌ آن‌ چنان‌ مي‌دانيدمي‌گويد، و آن‌ چه‌ شما بد مي‌دانيد انجام‌ مي‌دهد.

8. ترويج‌ بي‌تفاوتي‌

او (عالم‌ نما) مردم‌ را از گناهان‌ بزرگ‌ ايمن‌ مي‌سازد و جرائم‌ بزرگ‌ راسبك‌ جلوه‌ مي‌دهد.

9. ياوري‌ ستمگران‌

او نشانه‌هاي‌ عالم‌ نما اين‌ است‌ ستمگران‌ را ـ با گفتار و نوشتار خود ـ ياري‌مي‌كند.

د. وظايف‌ عالم‌ و دانشور

1. اخلاص‌

عمل‌ و علم‌ خود را براي‌ خدا خالص‌ گردان‌.

2. عمل‌ به‌ علم‌

به‌ علم‌ خويش‌ عمل‌ كنيد تا از اهل‌ دانش‌ باشي‌. عالم‌ و عارف‌ به‌ حقيقت‌ وعمل‌ كننده‌ به‌ آن‌ باشي‌ تا خداي‌ سبحان‌ رستگارت‌ فرمايد.

3. تعلّم‌ و تعليم‌

دانش‌ وظيفه‌ دارد آن‌ چه‌ را نمي‌داند بياموزد و آنچه‌ را دانسته‌ به‌ مردم‌ ياددهد. خداوند از مردم‌ نادان‌ عهده‌ نگرفت‌ كه‌ بياموزند تا آن‌ كه‌ از اهل‌ علم‌ ودانايان‌ عهد گرفت‌ كه‌ آموزش‌ دهند.

4. گزينش‌ دانش‌ پژوه‌

براي‌ دانش‌ تو برتو حقي‌ است‌. حق‌ دانش‌ آن‌ است‌ كه‌ آن‌ را به‌ شايسته‌اش‌عطا كني‌ و از غير شايسته‌ دريغ‌ ورزي‌.

5. پرهيز از غرور و تكبر

سزاوار است‌ عاقل‌ از مستي‌ و غرور علم‌ بپرهيزد؛ زيرا بادي‌ پليد است‌ كه‌عقل‌ را ذايل‌ و وقار انسان‌ را سبك‌ مي‌سازد. براي‌ كسي‌ او را آموزش‌مي‌دهيد فروتني‌ كنيد و از دانش‌وران‌ متكبر نباشند.

6. پرهيز از اظهارنظر غيرآگاهانه‌

درباره‌ چيزي‌ كه‌ برآن‌ احاطه‌ علمي‌ پيدا نكرده‌اي‌، سخن‌ مگو.

/ 41