دنيا به سرعت در حركت است
الا و ان الدنيا قد تصرمت، و آذنت بانقضاء، و تنكر معروفها، و ادبرت حذاء، فهى تحفر بالفناء سكانها، و تحدو بالموت جيرانها، و قد امر منها ما كان حلوا، و كدر منها ما كان صفوا، فلم يبق منها الا سمله كسمله الا دواه، او جرعه كجرعه المقله. لو تمززها الصديان لم ينقع، فازمعوا عباد الله الرحيل عن هذه الدار المقدور على اهلها الزوال، و لا يغلبنكم فيها الامل، و لا يطولن عليكم فيها الامد. "خطبه 52"ترجمه و شرح:
آگاه باشيد! گويا دنيا پايان يافته، وداع خويش را اعلام داشته، خوبيهايش مجهول مانده، و پشت كرده به سرعت مى رود.
ساكنان خويش را به سوى فنا سوق مى دهد و همسايگانش را به سوى مرگ مى راند. آنچه از دنيا شرين بوده تلخ شده، و آنچه صاف و زلال بوده تيرگى پذيرفته و بيش از ته مانده ى ظرف آبى از آن باقى نمانده است، و يا آن قدر از آن مانده كه اگر تشنگان آن را بياشامند عطش آنها فروننشيند.
اى بندگان خدا! تصميم كوچ نمودن از سرايى بگيريد كه سرانجام به
نيستى مى گرايد، مبادا آرزوها به شما چيره شوند، خيال نكنيد عمر طولانى خواهيد داشت! بنابراين از مركب غرور فرود آييد و از دنيا پرستى و خود خواهى و تعدى و تجاوز بر ديگران دست بداريد.
دنيا چون سايه اى است كه زود مى گذرد
الا و ان الدنيا دار لا يسلم منها الا فيها، و لا ينجى بشى ء كان لها، ابتلى الناس بها فتنه فما اخذوه منها لها اخرجوا منه و حوسبوا عليه، و ما اخذوه منها لغيرها قدموا عليه و اقاموا فيه، فانها عند ذوى العقول كفى الظل، و بينا تراه سابغا حتى قلص، و زائدا حتى نقص. "خطبه 62"ترجمه و شرح:
جهان منزلگاهى است كه جز در خودش "و به وسيله بهره بردارى صحيح از آن" سالم نتوان ماند، و با كارهايى كه مخصوص دنيا است از ا نجات نتوان يافت، مردم بوسيله دنيا آزمايش مى شوند، بنابراين هر چيز از دنيا را به خاطر دنيا به دست آورند از كفشان مى رود، و حساب آن را بايد پس بدهند و اما آنچه را كه از دنيا براى غير اين جهان تهيه كرده اند به آن خواهند رسيد و با آن خواهند بود، دنيا در نظر خردمندان همچون سايه اى كه هنوز گسترده نشده، كوتاهى مى گردد، و هنوز فزونى نيافته نقصان مى پذيرد.
مردم در دنيا حالات گوناگون دارند
نحمده على ما كان، و نستعينه من امرنا على ما يكون و نساله المعافاه فى الاديان كما نساله المعافاه فى الابدان.عباد الله اوصيكم بالرفض لهذه الدنيا التاركه لكم و ان لم تحبوا تركها، و المبليه لاجسامكم و ان كنتم تحبون تجديدها فانما مثلكم و مثلها كسفر سلكوا سبيلا فكانهم قد قطعوه، و اموا علما فكانهم قد بلغوه، و كم عسى المجرى الى الغايه ان يجرى اليها حتى يبلغها، و ما عسى ان يكون بقاء من له يوم لا يعدوه، و طالب حثيث من الموت يحدوه و مزعج فى الدنيا حتى يفارقها رغما، فلا تنافسوا فى عز الدنيا و فخرها، و لا تعجبوا بزينتها و نعيمها، و لا تجزعوا من ضرائها و بوسها، فان عزها و فخزها الى انقطاع، و ان زينتها و نعيمها الى زوال، و ضراءها و بوسها الى نفاد، و كل مده فيها الى انتهاء، و كل حى فيه الى فناء، اوليس لكم فى آثار الاولين مزدجر؟ و فى آبائكم الماضين تبصره و معتبر ان كنتم تعقلون؟! او لم تروا الى الماضين منكم لا يرحعون؟ و الى الخلف الباقين لا يبقون؟ او لستم ترون اهل الدنيا يمسون
و يصبحون على احوال شتى: فميت يبكى و آخر يعزى، و صريع مبتلى، و عائد يعود، و آخر ينفسه يجود، و طالب للدنيا و الموت يطلبه، و غافل و ليس بمغفول، و على اثر الماظى ما يمضى الباقى؟!
الا فاذكروا هادم اللدات، و منغض الشهوات، و قاطع الامنيات، عند المساوره اللاعمال القبيحه، و استعينوا الله على اداء واجب حقه، و ما لا يحصى من اعداد نعمه و احسانه. "خطبه 98"
ترجمه و شرح:
او را بر نعمتهايى كه عطا فرموده ستايش مى كنيم، و در كارهاى خود از او استعانت مى جوييم، از او سلامت در دين مى خواهيم همان گونه كه تندرستى در بدن را از او تقاضا داريم.
اى بندگان خدا شما را به ترك اين دنيايى كه سرانجام شما را رها مى سازد توصيه مى كنم گر چه شما ترك آن را دوست نداريد، دنيايى كه جسمهاى شما را كهنه و فرسوده مى كند با اين كه دوست داريد، هميشه تازه و نو باشيد.
شما و دنيا به مسافرانى كه قدرى از گام برداشتن آنها در جاده نگذشته است كه احساس مى كنند به انتهاء رسيده اند، و تا قصد رسيدن نشانه اى در وسط راه مى گذارند گويا به آن رسيده اند. "آنچنان دنيا به سرعت مى گذرد كه هنوز گام در آن نگذارده پايان مى يابد" در حالى كه براى رسيدن به مقصد نهايى بايد راه زيادى را پيمود.
اما چگونه مى تواند به مقصد برسد كسى كه روز معينى در پيش دارد و از آن تجاوز نخواهد كرد. مرگ به سرعت او را مى راند، و عوامل مختلف او
را به زور و برخلاف ميل به جدايى از دنيا وادار مى سازد، پس در عزت و افتخارات "موهوم" اين جهان سر و دست نشكنيد، و به زينت و نعمتهاى آن فريفته نگرديد، و از رنج و سختيهاى آن جزع و زارى نكنيد زيرا عزت و افتخارات آن بزودى پايان مى گيرد، و زيور و نعمتهايش زايل مى گردد و رنج و سختى آن تمام مى شود، و هر خوب و بد در دنيا پايان مى يابد، و هر موجود زنده اى به سوى فنا پيش مى رود.
آيا براى شما در آثار پيشينيان وسيله عبرت نيست كه شما را از "كردار بد" باز دارد، و آيا اگر انديشه كنيد در آثار پدران خود عبرت نخواهيد گرفت؟ مگر نمى دانيد گذشتگان شما برنمى گردند و باز ماندگان باقى نمى مانند؟ مگر مردم دنيا را مشاهده نمى كنيد كه شبانه روز حالات گوناگونى دارند؟ يكى مى يمرد و بر او مى گريند، و ديگرى باقى مى ماند و به او تسليت مى گويند، و يكى در بستر بيمارى افتاده ديگرى به عيادت او مى آيد و ديگرى در حال جان كندن است. يكى به دنبال دنيا مى دود در حالى كه مرگ به دنبال او در حركت است و يكى در عالم غفلت فرورفته در حالى كه مرگ و حوادث دنيا او را فراموش نكرده اند! و به همين گونه باز ماندگان به دنبال گذشتگان مى روند.
به هوش باشيد، نابودكننده لذات و برهم زننده كاميهابيها و قطع كننده آرزوها "يعنى مرگ را" بسيار بخاطر بياوريد در آن هنگام كه تصميم بر كارهاى زشت داريد. و براى اداى حق واجب خدا و نعمتهاى بيشمار و احسان هاى بى پايانش از او استعانت جوييد.