دنياى زيبا و كشنده
و من كتاب له عليه السلام الى سلمان الفارسى ''رحمه الله'' قبل ايام خلافته: اما بعد، فانما مثل الدنيا مثل الحيه، لبن مسها قاتل سمها، فاعرض عما يعجبك فيها لقله ما يصبحك منها، وضع عنك همومها لما ايقنت به من فراقها، و تصرف حالاتها، و كن انس ما تكونه بها احذر ما تكون منها، فان صاحبها كلما اطمان فيها الى سرور اشخصته عنه الى محدور، او الى ايناس ازالته عنه الى ايحاش، و السلام. "نامه 68". ترجمه و شرح:
از نامه هاى حضرت به سلمان فارسى قبل از خلافتش:
اما بعد! دنيا به مار مى ماند، ظاهرى نرم و زيبا و زهر كشنده اى در درون دارد، بنابر اين از هر چيزى از دنيا كه جلب توجه تو را مى كند دورى كن، زيرا بزودى از تو جدا خواهد شد و مدت كمى مصاحب تو بيش نخواهد بود، هم و غم آن را از خود بنه، چرا كه يقين به فراق، و دگرگونى حالات آن دارى، آنگاه كه به آن سخت انس گرفتى در همان حال بشدت از آن بر حذر باش، زيرا در همان زمان كه انسان در آن به خوشحالى مطمئن مى شود، او را به طرف محذور و مشكلات مى فرستد، و هر زمان كه به آن
سخت انس مى گيرد او را در وحشت و هراس قرار خواهد داد. والسلام.
اگر چه خطاب حضرت به سلمان فارسى مى باشد اما با توجه به اين نكته كه سلمان فارسى وارسته و پرهيز كار بوده و چندان دلبستگى به دنيا نداشته است، روشن مى شود كه اين سخنان درسى براى تمام بشريت و همه مسلمانان، خاصه شيعيان آن حضرت است و چه تشبيه جالبى نسبت به دنيا نموده كه دنيا را مانند مارى خوش خط و خال و زيبا و فريبنده دانسته كه ظاهرش با باطن آن متقاوت است و نسبت ما با دنياى اين چنينى مانند نسبت طفلى با آن مار است كه او ظاهر مار را مى بيند و بطرف آن جذب مى شود ولى بزرگتر او و پدر او، از اين عملش منع مى كند كه اى فرزند تو از باطن او بى اطلاعى و اين زيبا حيوان، كشنده و زهرآگين است، همينطور است بيانات پدر شيعه و رهبر آزادگان كه دنيا باطنى خطرناك دارد، گمراه كننده و ضرر رساننده مى باشد اگر چه ظاهرى پر زرق و برق و خوش منظر دارد.
دنياى ملايم و زهر آگين
مثل الدنيا كمثل الحيه لين مسها و السم الناقع فى جوفها، يهوى اليها الغر الجاهل، و يحذرها دو اللب العاقل. "حكمت 115". ترجمه و شرح:
مثل دنيا مانند مار است كه زير دست انسان نرم و ملايم، ولى سم كشنده در درون آن مى باشد، نادان بى خبر به آن علاقه پيدا مى كند، و هوشمند عاقل از آن بر حذر مى شود.
دنيا تيرانداز است
انما المرء فى الدنيا غرض تنتضل فيه المنايا وهب تبادره المصائب، و مع كل جرعه شرق، و فى كل اكله عصص، و لا ينال العبد نعمه الا بفراق اخرى، و لا يستقبل يوما من عمره الا بفراق آخر من اجله، فنحن اعوان المنون، و انفسنا نصب الحتوف، فمن اين نرجو البقاء و هذا الليل و النهار لم يرفعا من شى ء شرفا الا اشرعا الكره فى هدم ما بنيا، و تفريق ما جمعا؟!" حكمت 182" ترجمه و شرح:
انسان در دنيا هدفى است كه تيرهاى مرگ همواره بسوى او نشانه مى روند، ثروتى است كه مصائب در مصادره ى آن سبقت مى جويند. همراه هر جرعه اى از آب زندگى گريبان گيرش خواهد بود و با هر لقمه اى، استخوانى. انسان به نعمتى دست نمى يابد جز با فراق ديگرى. و هيچ روزى از زندگى اش فرانمى رسد جز اين كه روز ديگرى از ايام حياتش كاهش يافته. بنابراين ما اعوان و انصار مرگيم و جانمان هدف هلاكت. از كجا مى توانيم اميد به بقاء داشته باشيم در حالى كه اين شب و روز هنوز مقامى را بالا نبرده كه به سرعت در انهدام آن مى كوشند و جمعها را پراكنده مى سازند.
دنيا محل معصيت است
من هوان الدنيا على الله انه لا يعصى الا فيها، و لا ينال ما عنده الا بتركها. "حكمت 377". ترجمه و شرح:
براى پستى دنيا "دنياى پر زرق و برق و فريبنده" همين بس، كه تنها محل معصيت خدا آنجا است و براى رسيدن به پاداش خدا راهى جز ترك آن نيست.