آثار عزاى امام حسين عليه السلام
در اين باره قصه شنيدنى ديگرى هست كه سيداسماعيل شجاعالواعظين (1) برايم نقل كرده. او از خطيبان معروف كربلا بود. از ايران به عراق آمد و قصد داشت براى هميشه در كربلا مجاور شود. سيد اسماعيل ميگفت: هنگامى كه ايران را به قصد كربلا ترك ميگفتم آوازه منبر سيد جواد (2) و صفات اخلاقى واخلاص او را شنيده بودم، و بسيار مشتاق بودم كه در مجلس او حاضر شوم. روزى شنيدم كه سيدجواد هندى در يكى از خانههاى منطقه «باب الطاق» به منبر ميرود؛ به آنجا رفتم. وارد مجلس شدم. مجلس مملو از عزادارانى بود كه منتظر آمدن سيدجواد بودند. پيش از آن در تمام عمرم سيدجواد را نديده بودم. رفتم و در كنار مردم نشستم. خوابى سبك چشمانم را ربود. در عالم خواب ديدم كه سيد جواد وارد مجلس شد و برفراز منبر قرار گرفت و نزديك سرش سجادهاى گسترانيده شد. پنج تن آلعبا آمدند و روى آن نشستند. سپس سيدجواد شروع به سخنرانى كرد. هنگامى كه به ذكر مصيبت رسيد، ديدم حضرت فاطمه سلام الله عليها به سيد هندى اشاره ميكند كه مصيبت علياكبر را بخوان. او فرمان برد. در اين لحظه صداى مردم به صلوات بر پيامبر و اهل بيتش بلند شد و من از خواب بيدار شدم. ديدم سيد ميآيد. او را همان گونه كه در خواب ديده بودم مشاهده كردم، با همان شكل و اوصاف. او وارد شد و بر منبر قرار گرفت و شروع به خواندن همان اشعارى كرد كه در عالم رويا شنيده بودم. تا به ذكر مصيبت رسيد. در اين هنگام لحظهاى سكوت كرد. سپس گفت: الهام شدم كه مصيبت علياكبر را بخوانم. اما من (سيد اسماعيل) سجاده پنج تن را نميديدم. ليكن به جايگاه بلند سيد جواد يقين كردم. سيد اسماعيلِ شجاع ميگفت: از آن پس، به منزلت بلند سيدجواد هندى معتقد شدم و دانستم كه او مورد نظر اهلبيت عليهم السلام است.(1) سيد اسماعيل شجاعالواعظين، در كربلا به دنيا آمد و علومى چند را نزد شمارى از عالمان بزرگ آموخت. او عبد صالحى بود كه همت خود را به رتق و فتق امور مردم مصروف ميداشت.(2) خطيب معروف سيد جواد فرزند سيدمحمدعلى حسينى هندى در نيمه دوم قرن سيزدهم در كربلا به دنيا آمد. در خانوادهاى شريف و علوى رشد كرد و باليد. او نسب به امام حسين ميرساند. نزد شيخ زينالعابدين حائرى و سيدجواد هندى و سيدمحمدحسين مرعشى شهرستانى درس خواند. در سال 1333 هـ.ق چشم از جهان فرو بست و در حرم امام حسين عليه السلام به خاك سپرده شد.