عالم جن - از چشم فرزند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از چشم فرزند - نسخه متنی

سید محمد حسینی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عالم جن

خانه‌اى كه پدرم پس از بازگشتمان از نجف اشرف در آن سكونت گزيد، در كوچه «المائيه» بود. اين همان خانه‌اى بود كه در آن به دنيا آمده بود. ميان اين خانه و خانه شخصى به نام قاسم بقال، يك خانه فاصله بود. مرحوم پدرم برايم نقل مي‌كرد: «هنگامى كه كربلا بودم، پيش از رفتنمان به سامرا، صداى اجنه را از سرداب اين خانه مي‌شنيدم كه در دهه اول ماه محرم براى امام حسين‌ عليه السلام مي‌گريستند و نوحه مي‌خواندند.»

وجود جن واقعيتى انكارناپذير است. من خود با بسيارى از مردم كربلا، كوفه، و قم ملاقات كرده‌ام كه صداى اجنّه را شنيده‌اند و آنان را ديده‌اند.

وقتى در كويت بودم، جوانى خوش‌سيما نزدم آمد كه از چهره‌اش آثار بيمارى نمايان بود. برخى از قسمت‌هاى بدنش را به من نشان داد. در بدنش از گردن تا پا آثار كبودى و خون‌مردگى مشاهده مي‌شد. به من گفت: كارگرى لبناني‌ام كه در يكى از هتل‌هاى درجه يك كويت كار مي‌كنم. از مدتى پيش هر شب جنيه‌اى زيبا نزد من مي‌آيد و مرا اذيت مي‌كند اين كبودي‌هاى روى بدنم، آثار نيشگون‌هاى اوست. براى مداوا نزد چند پزشك نيز رفته‌ام، اما وقتى دليل اين كبودي‌ها را به آنها مي‌گفتم، مسخره‌ام مي‌كردند و مي‌خنديدند؛ و بالاخره درمانم نكردند. نزد تعدادى دعانويس نيز رفته‌ام؛ اما سودى نداشت. هنگامى كه شنيدم شما به اين‌جا آمده‌ايد، نزد شما آمده‌ام تا دعايى براى درمان و حلّ اين مشكل از شما بگيرم. گفتم: اشكالى ندارد، و برايش بعضى از دعاها و آياتى از قرآن، مثل «آية ‌الكرسي» و چهار قل (سوره‌هاى توحيد، كافرون، فلق و ناس) و مانند اين‌ها را نوشتم و به او دادم و گفتم: اين‌ها را در دست راست خود نگاه دار. من هم از خداوند مي‌خواهم اين مشكل را از تو برطرف كند.

پس از مدتى شادمان پيش من آمد و اظهار خوشحالى و سلامت مي‌كرد و بدنش را نيز به من نشان داد، آثار كبودى و قرمزي، بسيار كم شده بود، و مي‌گفت: از شبى كه اين دعا را به همراه دارم آن جنيه ديگر نزد من نمي‌آيد، و بحمدلله آثار كبودى وسرخى بدنم رو به بهبودى گذاشته است. سپس مي‌خواست مقدارى پول، بخاطر كارى كه برايش انجام داده بودم، به من بپردازد، اما من از گرفتن آن خوددارى كردم و هر چه اصرار كرد نپذيرفتم. اما او اصرار زيادى كرد، لذا براى اينكه او را از اصرارش منصرف كنم گفتم: اگر پول را بگيرم، شايد فايده دعا از بين برود و آن جنيه دوباره پيش تو باز گردد!. او هم از اينكه دوباره آن بلا بر سرش بيايد ترسيد، از دادن پول منصرف شد و خداحافظى كرد و رفت.

/ 27