مرحوم والد يك بار به من گفت: من از ساعات اوليه شب به سرداب مقدس (در شهر سامراء) ميرفتم و در آنجا تا صبح تنها مينشستم. در را به روى خود ميبستم و مشغول قرائت قرآن و به جاى آوردن نماز و خواندن دعا ميشدم. صبح هنگام پس از اداى نماز آن جا را به قصد خانه ترك ميگفتم. اين مربوط به دوران پيش از ازدواجش بود.