مقدمه
كتاب حاضر اولين مجلد از مجموعه فلسفه تاريخ اثر متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري است . اين مجموعه در اصل ، درسهاي آن فيلسوف گرانقدر پيرامون " فلسفه تاريخ " بوده است كه در سالهاي 1355 تا 1357 ( تا زمان آغاز نهضت اسلامي ) در جمع برخي از شاگردان استاد و در منزل ايشان ايراد مي شده است روش درس به اين صورت بوده استكه كتابي در موضوع مذكور معرفي مي شده و دانشجويان به ترتيب روي فصول مختلف آن كتاب كنفرانس مي داده اند و استاد شهيد در ضمن كنفرانس افراد و يا پس از آن ، مطالبي را بيان مي كرده اند ابتدا بخشي از كتاب لذات فلسفه اثر ويل دورانت مورد بحث قرار گرفته ، سپس كتاب تاريخ چيست ؟ اثر " اي ، اچ ، كار " و بعد كتاب ماركس و ماركسيسم اثر آندره پي يتر جلد اول شامل بحث پيرامون دو كتاب اول است
.جهت رعايت اختصار ، از ذكر متن كامل بيانات شاگردان خودداري كرده به درج خلاصه هاي آنها اكتفا نموديم سبك خاص درس كه استاد و شاگرد به متن كتاب مورد بحث ، واقف بوده اند و در نتيجه گاهي مطالب به اشاره گفته مي شده است و اينكه متن كتابهاي مورد بحث ، در كتاب حاضر آورده نشده
است ، شايد موجب شده باشد كه در موارد اندكي ، در نظر اول احساس نارسايي شود ، اگر چه مواردي كه نياز به توضيح داشته ، توضيح داده شده است .اين مجلد شامل هفت بخش است كه در بخش اول ( عوامل محرك تاريخ ) كتاب لذات فلسفه مورد بحث بوده است و در بخشهاي بعد ، كتاب تاريخ چيست ؟ مطالب كتاب در نوع خود بديع و جالب توجه است ، خصوصا كه يك فيلسوف مسلم اسلامي درباره مسائل " فلسفه تاريخ " اظهار نظر كرده و نظرات دانشمندان غربي نيز بررسي شده است
لازم به ذكر است كه از آغاز فصل " آيا تاريخ علم است ؟ " تا انتهاي فصل اول بخش " تكامل تاريخ " يعني كمتر از يك پنجم كتاب حاضر نوارهاي آن در دست نبود و تنظيم آن بر روي متوني كه در زمان حيات استاد توسط شركت كنندگان در درس از روي نوار پياده شده صورت گرفته است كه اگر احيانا در حين تنظيم ، در موردي احساس نارسايي مي شد امكان رجوع به نوار وجود نداشت . اميد است
كه اين اثر نيز همچون ديگر آثار آن شهيد فرزانه مورد استفاده طالبان حقيقت قرار گيرد و راه مقدس انقلاب اسلامي را با بينشي هر چه روشن تر و با گامهايي هر چه استوارتر تا رسيدن به آخرين هدفها بپيماييم .12 ارديبهشت 69 شوراي نظارت بر نشر آثار استاد شهيد مطهري
عوامل محرك تاريخ
به يك اعتبار همه چيز در عالم تاريخ دارد ، چون تاريخ يعني سرگذشت ، وقتي كه يك شي ء حالت متغيري داشته باشد و از حالي به حالي و از وضعي به وضعي تغيير وضع و تغيير حالت بدهد اين همان سرگذشت داشتن و تاريخ داشتن است، برخلاف اينكه اگر يك شي ء به يك وضع ثابتي باشد ، يعني هيچگونه تغييري در آن رخ ندهد قهرا تاريخ هم ندارد مثلا اگر ما معتقد باشيم كه زمين از ابتدا كه خلق شده و به وجود آمده به همين شكل و به همين وضع بوده كه هست پس زمين تاريخي ندارد ، اما اگر زمين تغييراتي داشته باشد ، قبول كنيم كه زمين يك سلسله تغييرات و تحولات داشته ، پس زمين تاريخ دارد ، كما اينكه ما " تاريخ طبيعي زمين " داريم
. مسأله ديگر اين است كه آيا تاريخ بر اساس تصادف است يا بر اساس اصل علي و معلولي ؟ يكي از نظريات درباب تاريخ اين است كه تاريخ را تصادفات به وجود آورده ، ولي آن كسي هم كه مي گويد " تصادف " مقصودش اين نيست كه [ وقايع تاريخي ] بدون علت به وجود آمده ،
يعني نظر هر كس را كه شما بشكافيد نمي خواهد بگويد كه حادثه اي خود بخود و بدون علت به وجود آمده است " تصادف " كه از قديم مسأله بخت و اتفاق و تصادف را مطرح مي كردند [ به معني علت نداشتن نيست ] در واقع انسان به چيزي مي گويد " تصادفي " كه كليت ندارد ، يعني تحت ضابطه و قاعده در نمي آيد ، مثل همين مثال معروفي كه ذكر مي كنند : انسان اگر چاه بكند و به آب برسد ، اين يك امر تصادفي نيست
چون دائما و لااقل اكثر ، كندن زمين در يك عمق معين به آب مي رسد ولي اگر انسان چاه بكند و به گنج برسد اين را يك امر تصادفي تلقي مي كنيم ، مي گوييم چاه كنديم تصادفا به گنج رسيديم ، براي اينكه اين يك امر كلي نيست
، مخصوص اين مورد است ، يعني مجموعه يك سلسله علل و شرايط خاص ايجاب كرده كه در اينجا گنجي باشد ، و يك سلسله علل ديگر ايجاب كرده كه شما چاه بكنيد و نتيجه اين دو اين شده كه در اينجا به گنج برسيد ،
ولي چنين رابطه كلي و دائمي يي ميان كندن چاه و پيدا شدن گنج وجود ندارد ، چون رابطه كلي وجود ندارد پس ضابطه و قاعده ندارد نه اينكه علت ندارد .پس علت نداشتن يك مطلب است ، كليت نداشتن مطلب ديگر كساني كه مي گويند تاريخ را تصادفات به وجود آورده ، يعني يك سلسله وقايع به وجود آورده كه آن وقايع تحت ضابطه كلي در نمي آيد ، همان مثالهاي معروفي كه ذكر مي كنند ، كه يك مورخي كتابي نوشته تحت عنوان " بيني كلئوپاترا " ( 1 ) كه اگر بيني او مثلا يك ذره كوچكتر يا بزرگتر مي بود سرنوشت عالم جور ديگري بود ،
چون بيني او فلان جور بود پس فلان پادشاه عاشق او شد و در نتيجه عشق ايندو به همديگر حوادثي پيدا شد و اصلا اوضاع دنيا در اثر يكچنين امري تغيير كرد حال اين معنايش اين است كه اين يك امري نيست كه تحت ضابطه در بيايد ، يك قانوني درست كنيم به نام " قانون بيني كلئوپاترا " ، اين ، قانون بردار نيست اشخاصي كه قائل به تصادفند مي گويند
1. ملكه مصري .