بیشترلیست موضوعات مقدمه عوامل محرك تاريخ نقش نابغه در حركت تاريخ تأثير عوامل محرك تاريخ در يكديگر عامل جغرافيا و حركت تاريخ توجيه اقتصادي تاريخ ارزش وجدان انسان ارزش تاريخ جامعه و فرد جامعه و فرد ( 2 ) تاريخ و علم ، تاريخ و مذهب ، تاريخ و اخلاق آيا تاريخ ، علم است ؟ عليت در تاريخ تكامل تاريخ تكامل تاريخ ( 2 ) تكامل تاريخ ( 3 ) پيش بيني آينده توضیحاتافزودن یادداشت جدید
هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله ( 1 ) . به دليل " هدي " بودن آن باقي مي ماند " هدي " يك واقعيت است " راهنمايي " يعني راهي وجود دارد او آن راه را نشان مي دهد نه راه را خلق مي كند او كه راه را خلق نمي كند هادي است هادي يعني راهنما ، يعني راهي را كه در ذات خودش وجود دارد نشان مي دهد نه اينكه راهي وجود ندارد راه را خلق مي كند ، و به علاوه روش او روش حق و حقيقت ( در مقابل پوچ ) است ، به راهي نمي برد و آئيني نمي دهد كه آخرش دست خالي و پوچي باشد ، حق است و واقعيت . بنابراين [ نظريه تأثير نوابغ ] اگر به آن معنا بخواهد باشد مسلم حرف پوچي است ولي اگر به اين معنا در نظر بگيريم بدون شك [ سخن درستي است ] ما نمي خواهيم نوابغ را تنها عامل بدانيم و بگوييم فقط نوابغ هستند كه سازنده تاريخ و جامعه مي باشند ، ولي بدون شك نوابغ نقش بسيار بسيار اساسي داشته اند ، فوق العاده هم نقش داشته اند منتها ماركس و پيروانش نمي خواهند به عوامل زيستي و اين حرفها توجه كنند ، مي گويند خود نابغه محصول شرايط توليد است ( چون استقلال را از انسان مي گيرند ) اين انديشه را نابغه از كجا پيدا كرد ؟ الهامي است كه وضع اقتصادي به او كرده همين طور كه نابغه مثل غير نابغه در يك شرايط خاص طبقاتي زندگي مي كند و نمي تواند غير از اين باشد ، همچنين نمي تواند غير از آنچه كه شرايط اجتماعي و زندگي اقتصادي و پايگاه طبقاتيش به او الهام مي كند فكر كند و بينديشد بنابراين نابغه ديگر نبوغي ندارد ، يعني باز انسان را از اصالت مي اندازند ولي آن نظريه مي گويد : خير ، انسان يك اصالتي دارد كه مي تواند مافوق طبقه اش بينديشد ، بر ضد طبقه خود و بر ضد فرد خودش نيز قيام كند به هر حال نظريه تأثير نوابغ را نمي شود به كلي رد كرد و گفت نابغه و غير نابغه يكي است و همه مردم يكجورند مثلا آيا نادر در تاريخ اين 1. توبه / 32 و . 33