فلسفه تاریخ جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه تاریخ - جلد 1

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بوي خوشي در فضا پخش شود هيچوقت از آنجا جدا نخواهد شد و هوا عوض نمي شود ، ولي اگر اختلاف پيدا شود ، به علل خاصي جو در يك جا گرم تر و فراهم است گذشته از اينكه منطقه ، منطقه مرطوبي است و خود رطوبت اندكي سستي ايجاد مي كند احتياجشان به تلاش كم است ولي منطقه يزد يك منطقه بي آب و علف است و از حوائج زندگي دور است ، نياز به تلاش در آنجا بيشتر است ، و شايد هيچ منطقه اي در ايران از اين جهت مثل يزد نباشد ، و به اين دليل است كه مردم يزد نه تنها از مردم شمال بلكه از همه مردم ديگر ساير مناطق ايران فعالتر و كاري تر و بلكه باهوش تر هم هستند ، چون تلاش قهرا هوش و تجربه را نيز زياد مي كند ، و اين تأثير منطقه است ، يعني منطقه اين طور اثر مي گذارد كه همان احتياجي كه مردم يزد بيشتر دارند به اينكه مثلا آب را از چاههاي خيلي عميق [ بيرون بياورند آنها را فعالتر و كاري تر مي كند ] خيلي فرق است ميان كسي كه بخواهد آب را از چاه دويست متري جاري كند و كسي كه در كنار نهري است كه همين طور از كوه مي ريزد و هيچگاه احتياج ندارد [ كه براي به دست آوردن آب تلاش كند ] ، با دستش هم مي تواند آب را در مزرعه خود باز كند فرق است ميان كسي كه احيانا در منطقه اي است كه احتياج پيدا مي كند زراعت را با دلو آب دهد ، و كسي كه در منطقه اي است كه يك وقت ده شبانه روز باران پشت سر هم مي بارد غرض ، اين مثالي است براي اين مورد ، و مثال درستي هم هست .

مي بينيم كه در همه اين نظريات جزئي از حقيقت هست و نمي توان آن جزء را انكار كرد ، منتها منحصر كردن درست نيست ، هر كسي از يك زاويه ديده ، و چون از همان يك زاويه بالخصوص نگاه كرده ديگر هر علت ديگري را به كلي خواسته نفي كند ، [ گفته است ] هر چه هست همين است و غير از اين چيزي نيست . اينكه مؤلف مي گويد آب و هوا در اقوام ابتدائي اثر دارد ، بر اساس همان حرف است كه منطقه است كه افراد را مي سازد اقوام انسانها تا وقتي كه با طبيعت بايد تلاش كنند ، و به عبارت ديگر اقوام ابتدائي كه به همان محصولات ساخته طبيعت قناعت مي كنند قهرا ميانشان تفاوت است ، ولي وقتي كه مسأله مي رسد به يك سطح تمدن بالاتر ، آنها ( ساكنان مناطق پر نعمت ) به همان اندازه كار احتياج پيدا مي كنند كه اينها ( ساكنان مناطق كم نعمت ) مثلا اگر بخواهند يك كارخانه برق در شمال ايران راه بيندازند همان مقدار احتياج به وقت و كار و فعاليت دارد كه در يزد پس مادامي كه انسانها به صورت اقوام ابتدائي و وحشي هستند و تماسها تماسهاي ابتدائي با طبيعت است ميان مردم مناطق مختلف تفاوت است ولي وقتي كه سطح تمدن بالا مي رود ، ديگر اختلافشان يا از بين مي رود و يا خيلي كم مي شود و به بيان ديگر تدريجا كمتر مي شود .

مؤلف مي خواهد بگويد كه شرائط جغرافيايي منطقه هندوستان كه هوايش هم گرم است و هم مرطوب و آدمهايي سست و بي حال و منفي به وجود مي آورد ، يعني منطقه طوري است كه حالت بيزاري از كار و فعاليت را در انسان ايجاد مي كند ، اين شرايط حتي در فلسفه هندي و در آداب و عاداتشان تأثير بخشيده است نظير آن حرفي كه ماركس مي گويد : اوضاع اقتصادي در فكر و فلسفه و آداب مؤثر است اين مي خواهد بگويد محيط جغرافيايي مؤثر است اشاره به آن حرفي مي كند كه آنها در فلسفه شان غايت و كمال انسان را چيزي به نام " نيروانا " مي دانند كه از آن به " عدم مطلق " تعبير كرده اند ، پس كمال نهايي انسان را در يك امر منفي جستجو مي كنند مي خواهد بگويد اين تأثير آب و هواست كه اينها را اينطور منفي كرده در مناطق ديگري ممكن است كار نشانه تشخص باشد ولي اين منطقه چون حالت بيزاري از كار را به وجود آورده قهرا از نظر اخلاقي هم اثر بخشيده كه اخلاقا براي آنها كار نكردن تشخص باشد و كار كردن ننگ و عار كه در اين زمينه ها آداب و عادات عجيبي از متشخصين و راجه هاي هندي نقل مي كنند و بعد مثالهايي ذكر مي كند كه مثلا بعضي ها ناخنهايشان را نمي گرفتند به علامت اينكه معلوم باشد كه اين دستها كار نمي كند و احتياج به كار ندارد دليل خلافش ، يعني دليل بر اينكه اين امر كليت ندارد اين است كه ما اكنون مي بينيم كه در محيطهاي ديگري هم كار نكردن علامت تشخص است الان در همين محيطهاي خودمان براي خانمها كار نكردن علامت تشخص است مؤلف از آناتول فرانس [ در ذكر علائم تشخص و كار نكردن ] نقل مي كند : " و كفشهاي پاشنه بلند " كفشهاي خيلي پاشنه بلند كه قديم معمول بود خانمها پايشان مي كردند ، معلوم بود كه كفش كار نيست ، كفش تشخص و [ علامت كار نكردن است ] ، يا اين كه امروز برخي خانمها ناخنها را بلند مي كنند براي اين است كه معلوم باشد كه اينها خيلي خانم هستند ، اينها كار نمي كنند ، علامت كار نكردن است اين كم كم به عبا و قباها و نعلينهاي ما هم مي رسد ( و ثيابك فطهر ) ( 1 ) علامت اين است كه از كار معافيم ، و اتفاقا همين طور هم هست ، يا لااقل از نوعي كارها معاف هستيم اينها دليل بر اين است كه اين آداب و عادات ، صددرصد به منطقه مربوط نيست ، يعني گاهي علل ديگري اينها را به وجود مي آورد .

كنت گوبينو فرانسوي است او وزير مختار ايران بوده است در زمان ناصرالدين شاه سه سال در ايران بوده و كتابي هم به نام " سه سال در ايران " نوشته است كه به فارسي ترجمه شده و در آن ، اوضاع آن زمان ( اوائل دوره ناصرالدين شاه ) را تشريح كرده است او نظريه خاصي درباره تاريخ دارد كه به نام خودش معروف است : " گوبينيزم " و همان نظريه نژادي تاريخ است به هر حال اين يك مسأله اي است و مسأله مهمي هم هست . مسأله ناسيوناليزم كه امروز مطرح است بيشتر جنبه خوني و نژادي دارد ، منتها امروز از ناسيوناليسم تعبير ديگري در دنيا مي شود و آن تعبير فرهنگي آن است ، يعني معتقد به فرهنگ ملي و فرهنگ قومي هستند و

1. مدثر / . 4

/ 67