اسرار و معارف حج
الف: آغاز سفر حج
(134): جناب آيت الله فيض! پيش از آنكه پرسشهاى خود را در باره حج آغاز كنيم، به عنوان مقدمه، كمى از شرح حال خود بگوييد و توضيح دهيد كه نخستين سفر شما در چه سالى و چگونه بود؟بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، نخستين سفرم به سرزمين وحى براى انجام حج، سال 1349 بود. در حالى كه سال ها بود آرزو داشتم سفرى به مكه و مدينه براى اعمال حج و زيارت قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه بقيع بروم، ليكن امكانات فراهم نبود تا اينكه در سال 1349، حدود چهار هزار تومان برايم فراهم شد و تصميم به اين سفر معنوى گرفتم. در آن سال، گذرنامه گرفتن به عهده متقاضى بود و گذرنامه هم بين المللى بود; يعنى امكان آن وجود داشت كه انسان با آن گذرنامه به كشورهاى ديگر هم برود، ولى در اداره گذرنامه از من تعهّد گرفتند كه به عراق و لبنان نروم; چون ارتباط ميان ايران و آن دو كشور قطع بود; با عراق به جهت حمايت رژيم ايران از كردهاى عراق، در جنگ با حكومت آن كشور بود و با لبنان در رابطه با تيمور بختيار بود كه در فرودگاه لبنان به جهت داشتن سلاح غير مجاز دستگير شده بود; اين ماجرا بعد از عزل تيمور بختيار از رياست ستاد ارتش ايران بود كه ايران خواستار تحويل وى به اين كشور شده بود و دولت لبنان از تحويل دادن او خود دارى مى كرد; در نتيجه اين تيرگى روابط ، ايران رابطه خود با لبنان را قطع كرد.در هر صورت، از آنجاكه بعد از گرفتن گذرنامه، انتخاب كاروان هم به عهده خودمان بود، با يكى از كاروانها وارد صحبت شدم و نظر به اينكه سه نفر همراه داشتم، براى هر نفر دويست و پنجاه تومان تخفيف دادند; سه هزار و دويست پنجاه تومان دادم و رسيد گرفتم. در اين سفر، توفيقِ زيارت عتبات عاليات نيز نصيبم شد.(135): در آن زمان، سفر حج چند روز و يا چند ماه به طول مى انجاميد و هزينه آن چقدر بود و با چه وسيله اى به حج مى رفتيد؟
مدت سفر در آن زمان، حدود يك ماه بود و مسافرت با هواپيما انجام مى گرفت. تمام هزينه و مخارج سفر; از هواپيما گرفته تا ماشين، منزل، غذا، مخارج خيمه و مطوّف به عهده كاروان بود.(136): مدينة الحاج در كجا بود و چه وضعى داشت؟
مدينة الحاج كنار فرودگاه جدّه قرار داشت و فرودگاه وصل به شهر بود; به طورى كه زائر مى توانست پياده و يا با تاكسى از مدينة الحاج به شهر جده، براى خريد يا گردش برود و من چند دفعه پياده رفتم، البته يكى از اهداف رفتن به جده، زيارت قبر حضرت حوّا بود كه در قبرستان است.(137): ميقات جُحفه چگونه بود و با چه وسيله و شكلى به آنجا مى رفتيد؟
فاصله ميان جدّه و مكه، 72 كيلو متر بود ولى چون جدّه ميقات نيست، حاجى بايد به جُحفه برود و از آنجا مُحرم شود. جُحفه در صدو هشتاد كيلومترى مكه و كنار جاده مكه ـ مدينه قرار دارد و جاده مكه ـ مدينه و يا جده ـ مدينه، در گذشته منحصر به راه رابغ و كنار دريا بود كه فاصله مكه تا مدينه حدود چهار صد و بيست كيلومتر و از جده تا مدينه كمى كمتر از اين مقدار است. مدير كاروانها ماشين مى گرفتند و زائران خود را با ماشين از جده به جُحفه مى بردند تا محرم شوند و جحفه از جاده رابغ هم حدود ده كيلو متر فاصله دارد و كاروانهايى كه به جاده جحفه وارد نبودند، با رفتن به رابغ و همراه نمودن دليل و راهنما به طرف جُحفه مى رفتند و نوعاً خواستاران جحفه ايرانيها بودند
هر چند جُحفه براى اهل تسنن نيز ميقات است امّا آنان كه از طريق دريا; خواه عربستانى، خواه مصرى و سودانى از طريق ينبع مى آمدند و در رابغ، كه محاذى با ميقات جُحفه است، محرم مى شدند و زحمت رفتن تا جحفه را به خود نمى دادند ولى چون محاذى ميقات براى ايرانيها روشن نبود و ضمناً مسأله جُحفه در رساله ها ذكر شده بود، مقيد بودند كه به آنجا بروند و جاده جحفه هم در آن زمان خاكى بود و هيچگونه امكاناتى مانند آب و دستشويى در جحفه نبود. بعضى ماشين دارها از رابغ بشكه آب با وانت مى آوردند و آفتابه اى يك ريال سعودى مى فروختند و مسجد جحفه هم گنجايش بيش از دو كاروان را نداشت و با اين توصيف، ميقات جُحفه تنها يك مسجد كوچك و بدون امكانات آب و برق بود. گفتنى است، احرام از مسجد جُحفه شرط نيست و مكان و جايگاهى كه به آن جحفه گفته شود ميقات است، گر چه خارجِ مسجد باشد.(138): برخورد زائران كشورهاى ديگر با ايرانيان چگونه بود؟
زائر هر كشورى به دنبال انجام وظيفه خود بود و طبق راهنمايى راهنمايان خود عمل مى كردند و با ايرانيان در اينگونه موارد برخوردى نداشتند.(139): برخورد مردم عربستان در آن زمان چگونه بود؟
برخورد مردم عربستان; چه در راه و چه در مكه و مدينه، برخورد خوبى بود و اصولا عناد و بدبينى از مردم عامّه عربستان نسبت به شيعه و مردم ايران مشاهده نمى شد.(140): آداب و رسوم حجاج ايرانى در جشن ها و مراثى چگونه بود و آيا خودِ عربستانى ها مراسم هاى خاص داشتند؟
ايرانيها در مواقع خاص تولّد يا وفات، مراسمى ويژه برگزار مى كردند و عربستانى ها در مراسم ايرانيان شركت نمى كردند، در اينكه آيا خود مراسم خاصّى داشتند يانه براى ما مشهود نبود.(141): شكل كاروان ها در آن زمان چگونه بود و آيا مدير و روحانى داشتند؟
همه كاروانها در زمان گذشته نيز; يعنى سال 49 به بعد، بايد مقرّراتى را رعايت مى كردند، هر كاروان يك روحانى و يك پزشك، وسايل آشپزى، آشپز، كمك آشپز و خدمه براى پذيرايى، بايد همراه خود مى بردند و نيز موظف بودند از جهت امكانات رفاهى و منزل، در حدّ امكانات، در تأمين آسايش زوار بكوشند و اين امكان هم وجود داشت كه اگر چند نفرى خواسته باشند با كمك يك روحانىِ وارد براى انجام مناسك حج بروند، الزامى در پيوستن به كاروان نبود و براى كاروان (حمله دار) هم تعداد معينى زائر در نظر گرفته نشده بود. كاروان شربت اوغلى ها در محله شيشه مكه چند خانه براى اسكان زائران، در اجاره داشتند كه نمايان بود.(142): آيا به كوه اُحد و ساير مكان هاى خارج از مدينه مى رفتيد؟ وضعيت آن ها چگونه بود؟
يكى از مكانهاى زيارتى و ديدنى مدينه، مزار شهداى اُحُد است كه در ميان آنها قبرهاى حضرت حمزه، عموى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و عبدالله بن جَحش، برادر زن پيامبر(صلى الله عليه وآله) ، از بقيه برجسته تر بود، البته رفتن به قبرستان ممكن نبود و مردم با نگاه از پنجره هاى مشبّك، حضرت حمزه و ديگر شهدا را زيارت مى كردند.افزون بر آن، مساجد سبعه; از جمله مسجد القبلتين و مسجد قُبا نيز در برنامه زيارت و ديدار همه زوار قرار مى گرفت. در كوه اُحُد جايگاهى را به ما نشان دادند كه محلّ توقف پيامبر(صلى الله عليه وآله) بعد از شكست مسلمانها در جنگ بود و قبرستان احد كه در هفت كيلومترى مدينه قرار گرفته، ابتدا خارج شهر بود ولى اكنون به شهر پيوسته و رفت و آمد بدانجا بدون كاروان هم مشكلى ندارد و مسجد القبلتين كه پيامبر با اصحابش در يك نماز و در حال جماعت، به دو قبله نماز خواندند، بسيار جالب توجه است و قبله ابتدا به طرف شمال بوده; يعنى به طرف بيت المقدس كه در فلسطين است و بعد برگشت به طرف جنوب; يعنى طرف مكه كه در قسمت جنوب مدينه قرار دارد و علت و جريان تحوّل قبله در تفاسير ذكر شده است.مسجد قُبا در قسمت شرقى مدينه قرار گرفته و اهميت آن از اين رو است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) بعد از هجرت از مكه به مدينه، چند روزى را در قبا به سر برد و اين مسجد را بنا نهاد و آيه شريفه: { ...لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْم أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ... به اين مسجد اشاره دارد و از جمله ديدنى هايى كه در اين مسجد در گذشته نمودار بود، جاى خوابيدن شتر پيامبر(صلى الله عليه وآله) مقابل درِ خانه ابوايّوب انصارى بود تا اينكه بعدها وقتى مسجد توسعه يافت و خانه ابوايوب هم جزو مسجد شد، در محلّ خوابيدن شتر پيامبر، علامتى گذاشتند تا مشخص شود; مثلاً روى كاشى نوشته شده بود «هنا مبرك ناقة رسول الله(صلى الله عليه وآله) »; «اينجا جايگاه خوابيدن شتر پيامبر(صلى الله عليه وآله) است.» اما در توسعه مسجد، اين اثر برداشته شد و محراب مسجد نيز جا بجا گرديد.(143): از اماكن تاريخى مدينه، چه چيزهايى به ياد داريد كه الآن تغيير كرده است؟
بافت شهر مدينه، چند سالى است كه تا شعاع چند كيلو مترى حرم تخريب و نوسازى شده و در نتيجه بسيارى از اماكن تاريخى دستخوش تغيير گشته است; مثلاً محلّه و كوچه بنى هاشم، كه يادگار خاطره اى از دوران صدر اسلام بود، در توسعه حرم از ميان رفت و قبر عبدالله پدر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نزديك مسجدالنبى در يك كوچه و ميان خانه اى مشخص بود كه از پنجره خانه ديده مى شد و ما به زيارت آن مى رفتيم كه خراب شد
و خانه امام صادق و امام سجاد(عليهما السلام) نيز در توسعه اخير از ميان برداشته شد و در مسجد اصلىِ پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه در زمان سلاطين عثمانى تعمير شده بود، روى برخى از ستونها اشعارى به زبان تركى كنده كارى شده بود و آن اشعار در مدح و منقبت مولا اميرالمؤمنين(عليه السلام) بود; شعرهاى بسيار جالب كه برگرفته از آيات قرآن بود، ليكن متأسفانه روى آن اشعار و ستونها را با سنگهاى ديگر پوشانيدند و آن اشعار را از بين بردند و مطلب ديگرى كه در مسجد النبى قابل توجه است و از آثار باقيمانده زمان دولت عثمانى است، نام دوازده امام شيعيان بود كه در جمع اسامى عده اى از ياران پيامبر اسلام نوشته شده و هنوز هم باقى است.يكى ديگر از مناظر خاطره انگيز مدينه، باغ خرمايى است به نام عوالى كه باقى و خرّم و سر سبز است و در قسمت شرقى مدينه و كمى پايين تر از قبا، قرار دارد و اين باغ نخله فاطمه زهرا بود و ماريه قبطيه با فرزندش ابراهيم پسر پيامبر(صلى الله عليه وآله)كه در سن هيجده ماهگى از دنيا رفت، در آن سكونت داشتند و يك ساختمان كوچكى هم در آن ديده مى شد و معروف بود به مشربه امّ ابراهيم. در اين نخلستان، دو اصله درخت بالا آمده بود كه با درختهاى ديگر كمى فرق داشت;
يعنى بلندتر بود و گفته مى شد كه هسته و يا نهال آن را پيامبر(صلى الله عليه وآله)كاشته اند. زائران هندى و پاكستانى در كنار آنها مى ايستادند و عكس مى گرفتند و اين عمل نشان مى داد كه نگاه آنان به اين درختها نگاهى ويژه بود، ولى در سال 59 ; يعنى سال سومِ پيروزى انقلاب اسلامى ايران، آن درختها را از بيخ بريدند و روى زمين انداختند و باغ عوالى كه در قسمت شرقى مدينه و كمى پايين تر از مسجد قبا است، در گذشته از شهر جدا بود اما اكنون به شهر پيوسته است و شايد خيابان عوالى (شارع العوالى) به اين مناسبت نام گذارى شده باشد.(144): آيا از خصوصيّات بقيع، كوچه بنى هاشم، خانه امام صادق و امام سجاد(عليهما السلام)و... چيزى در خاطر داريد؟
در شهر مدينه، مكه و منا، در طول بيست سال گذشته; تغييرات عمده اى ايجاد شده است. شايد اين تحوّلات به جهت برخى انتقادهايى بود كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، توسط برخى از مسؤولان و رسانه هاى آن در مورد اداره حرمين شريفين صورت گرفت و به دنبال آن، مسؤولان آن كشور بر آن شدند كه در چهره مدينه و مكه و مشاعر، اصلاحات و تغييراتى انجام دهند. به هر تقدير، مدينه و مكه دستخوش تغييرات عمده اى شد.مسجد پيامبر توسعه يافت و خانه هاى اطراف در اين توسعه تخريب گرديد و قبرستان بقيع بعد از توسعه، ديوار كشى شد و خانه هاى اطراف مسجد بعد از تخريب تبديل به ميدان و يا ساختمان هاى ده ـ دوازده طبقه شد و شايد هم ضرورت زمان ايجاب مى كرد كه براى اسكان زوّار راهى انديشيده شود و تخريب خانه هاى اطراف مسجد و از جمله كوچه بنى هاشم و منزل امام صادق و امام سجاد(عليهما السلام) و قبر عبدالله پدر پيامبر اسلام در اين جريان قرار گرفت كه توضيح بيشتر داده مى شود.در اطراف مسجدالنبى، در شمال شرقى آن، محله اى بود قديمى كه كوچه هاى تنگ و باريك و ديوارهاى سنگ چينى شده اش نشان از قدمت آن مى داد و كوچه اى در مقابل باب جبرئيل قرار داشت به نام كوچه بنى هاشم و ساختمانهاى كهنه و قديمى و چند باب مغازه كوچك و انتهاى كوچه به خيابان ابوذر مى رسيد كه آن نيز جديد الاحداث بود. در اين كوچه خانه اى بود كه گفته مى شد مربوط به امام صادق(عليه السلام) است، كه آن را هم تبديل به كتابخانه كردند و در انتهاى كوچه منزلى بود كه گفته مى شد مربوط به امام سجاد(عليه السلام) است و قسمتى از آن تخريب شده بود. در توسعه خيابان ابوذر و در پياده رو اين خيابان، جنب منزل، چاهى بود معروف به چاه منزل امام سجاد(عليه السلام) .در توسعه حرم نبوى، تمام اين خانه ها; از جمله خانه امام صادق و امام سجاد(عليهما السلام) خراب شد و بينِ خانه باقى مانده امام سجاد(عليه السلام) و قبرستان بقيع، در وسط خيابانِ ابوذر قبرى بود كه مى گفتند قبر اسماعيل فرزند امام صادق(عليه السلام) است، ولى در سالهاى بعد از 1355ش. اين قبر نيز تخريب و به داخل بقيع انتقال يافت. مرحوم آية الله فقيهى، نماينده حضرت آية الله العظمى برو جردى(رحمه الله) مى گفت:از بعضى ثقات شنيدم كه وقتى قبر را شكافتند، جسد اسماعيل تر و تازه نشان داده مى شد و او را در قبرستان بقيع مجدداً دفن كردند ولى جاى آن معلوم نشد.»
(145): موقعيت خانه هاى اطراف حرم نبوى چگونه بود؟
همانگونه كه گفتم، خانه هاى اطراف حرمِ نبوى و بازار، در توسعه حرم خراب شد و در قسمت غربى مسجد، رو به روى باب السلام كوچه اى بود و منزلى در آن كوچه قرار داشت كه متعلّق به بنى النجار بود و قبر عبدالله پدر پيغمبر كه در مدينه فوت كرده بود در آن منزل ديده مى شد و ما به زيارت آن مى رفتيم و كتيبه و تابلويى كه نشان از مكان مقدس مى داد، آنجا به چشم مى خورد.لازم به ياد آورى است كه عبدالمطّلب در سفرى به مدينه، از طايفه بنى النجار دخترى به نام سلمى را به عقد خود در آورد و عبدالله از آن زن به وجود آمد و عبدالله بعد از ازدواج با آمنه بنت وهب سفرى به مدينه نزد اقوام مادرى خود كرد و همانجا مريض شد و از دنيا رفت و در يكى از خانه هاى بنى النجار به خاك سپرده شد، در حالى كه آمنه بنت وهب آبستن بود و پيامبر هنوز متولد نشده بود و وجود اين طايفه، خويشاوند مادرىِ حضرت آمنه، مادر پيامبر را هم به مدينه كشاند و اين مادر، در شش سالگىِ پيامبر، با اجازه حضرت عبد المطّلب، همراه با فرزندش به مدينه رفت و در برگشت، در ميان راه، در ابواء (ميان مدينه و ينبع) از دنيا رفت و همانجا به خاك سپرده شد و كنيزكِ همراه، پيامبر را برداشت و به مكه آمد.(146): آيا از كتابخانه و مؤسسات فرهنگى مدينه ديدارى داشته ايد؟
متأسفانه ديدارى نداشتم و آگاهى اى در اين زمينه ندارم.(147): آيا زائران ايرانى كتاب هاى دعا، مناسك و جزوه آموزشى به همراه خود مى بردند؟
سختگيرى هايى كه بعد از انقلاب وجود داشت، در گذشته نبود و ما مى توانستيم با مفاتيح در مسجدالنبى و قبرستان بقيع زيارت نامه بخوانيم.(148): نحوه غذا خوردن در ميان راه و استراحتگاه هاى مكه و مدينه چگونه بود؟ به صورت جمعى بود يا فردى؟
از آن زمان كه مسافرت زائران خانه خدا كاروانى شد (به ياد دارم كه سال 1349 به صورت كاروان بود) فراهم كردن همه امكانات جزو وظايف كاروان شد و غذا خوردن در ساعات معيّن انجام مى گرفت و در ميان راه ها نيز غذاى سرد حاضرى داده مى شد و گاهى در رابغ غذاى گرم همراه با ماهى مى دادند.البته در گذشته عدّه اى مى توانستند بدون كاروان، تنها با يك روحانى و راهنما به سفر حج بروند كه در اين صورت، تهيّه منزل و همه نيازها به عهده خودشان بود و براى سكونت در مدينه، اينگونه افراد نوعاً از باغ صفا كه نزديك حرم بود، با پرداخت مختصرى پول به متصدى باغ، از آن استفاده مى كردند. بعد از آنكه زائران به شكل كاروان عازم حج شدند، ديگر جمعيت زائر را در آن باغ نديدم تا اينكه آن باغ نيز در توسعه حرم تخريب شد.(149): مسائل بهداشتى در سفر و در مكان هاى استراحت، چه مقدار رعايت مى شد؟
در شهرهاى مكه و مدينه، گاهى زباله ها چند روز در كوچه انباشته مى شد و باقى مانده غذاها و گاهى نيم لاشه گوسفندان در كوچه ها بوى تعفن مى داد; مثلاً هميشه از روز هشتم تا دوازدهم، هيچ رفتگرى در كوچه و خيابان مكه ديده نمى شد و زباله ها در كوچه ها و كنار خيابانها انباشته مى شد و طبعاً در فصل گرما مانده غذاها به خصوص غذاهاى گوشتى متعفّن مى شد.