3 ـ جان لويس بورخارت - اماکن و آثار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اماکن و آثار - نسخه متنی

جعفر الخیاط ؛ محمدرضا فرهنگ

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3 ـ جان لويس بورخارت

آنگونه كه بورخارت ادعا
ميكند، او هنگامي كه در دوران محمدعلي پاشا به مصر آمد، اسلام آورد و
خود را شيخ ابراهيم ناميد و پس از آشنايي با محمدعلي پاشا روابط نزديكي با او
برقرار نمود و سپس به همراه او در لشكركشي بر عليه وهابيان به حجاز سفر كرد و
در اين سفر بود كه محمدعلي پاشا ـ به رغم اين كه در مسلمان بودن بورخارت
مشكوك بود ـ مقدمات سفر او را به مكه و مدينه فراهم آورد، از اين رو بورخارت
با زيركي توانست حقيقت خود را پنهان داشته و به اين مسافرت بپردازد و تمامي
مشاهدات و حوادث و تجربيات اين سفر را در سفرنامه خود1 شرح دهد.

بورخارت پس از انجام مناسك در مكه به
سوي مدينه رهسپار گرديد و در بامداد روز 28 ژانويه سال 1915 ميلادي وارد شهر
مدينه شد. او فاصله دو شهر را در 13 روز طي نمود و از شانس بد او آن كه در
مدينه به مرض مالاريا گرفتار آمد و آنقدر نيروي او را فرسوده نمود كه
از زندگاني مأيوس گرديد و تصور نمود در مدينه مرده و همانجا دفن خواهد گرديد،
ليكن برغم ناتواني و مرض، او توانست مشاهدات بسياري از وضعيت شهر مدينه داشته
باشد و تمام آن را به تفصيل در چندين فصل از سفرنامه خود (از ص138 تا 292)
آورده است.

بورخارت ميگويد كاروان بار و
بنه خود را در ميدان بزرگي كه در حومه شهر مدينه بود، بر زمين نهاد و او توسط
خادمان حرم توانست منزلگاه مناسبي براي خود تهيه كند و آنگاه بر طبق معمول او
را براي انجام مراسم زيارت به سوي حرم راهنمايي كردند و او در اين جا بود كه
دريافت اين مراسم بسيار كوتاهتر و راحتتر از مراسم حج ميباشد، و
در مدتي كه او در مدينه بود طوسون پاشا پس از سركوبي وهابيان و تار و مار
آنها شهر را در اشغال خود داشت، و به سبب جنگ بدويان و شترداراني كه مسؤوليت
حمل خوراك و آذوقه شهر را به عهده داشتند گريخته و از اين رو كمبود خوراكي در
شهر محسوس بود. بورخارت علاوه بر اين از بدي هوا و طعم مشمئز كننده آبِ
نوشيدنيِ شهر سخن ميگويد.

بورخارت در بخش ديگري به توصيف
موقعيت طبيعي شهر مي پردازد (توصيفي مشابه آنچه كه در دائرةالمعارف
اسلامي آمده و به نظر ميرسد آنان در نوشته خود به گفتههاي
بورخارت در سفرنامهاش اعتماد داشتهاند) و ميگويد: شهر
داراي برج و باروي مستحكمي بود; بگونهاي كه آن را در برابر هجوم مصون
ميدارد، از اين رو شهر يكي از پايگاه هاي مستحكم حجاز به شمار
ميرود، اين بارو نخستين بار در سال 360هـ. بنا گرديد و پس از اين
تاريخ چندين بار ترميم و بازسازي شد بويژه در سال 900هـ. ليكن برج
وباروي شهر در وضعيت كنوني آن (آغاز قرن نوزدهم) توسط سلطان سليمان قانوني در
سال هاي پاياني قرن شانزدهم به وجود آمد، اما خندق گرداگرد بارو در سال 751
ميلادي كنده شده است. شهر سه دروازه زيبا دارد: دروازه مصري در سمت جنوب،
(اين دروازه و دروازه باب الفتوح در قاهره زيباترين دروازههايي است كه
بورخارت در مشرق زمين ديده است). دروازه شامي در سمت شمال و دروازه جمعه در
سمت مشرق.

علاوه بر اينها دري نيز در سمت جنوب
به نام «الباب الصغير» ميباشد كه وهابيان هنگام اشغال مدينه در سال هاي
پيشتر، آن را بستهاند. و در نزديكي دروازه شامي و در بخشي كه قلعه قرار
دارد محرابي است كه گفته ميشود پيشتر بخشي از نمازخانهاي بوده كه
مسجدالسباق نام داشته و همواره صحابيان جنگجو مسابقات دو خود را از آنجا آغاز
ميكردهاند.

بورخارت درباره وضعيت ساختمان ها در
مدينه مي گويد كه تمامي ساختمان از سنگ ساخته شده و معمولا خانهها از
دو طبقه با بام هايي باز و بدون پوشش است و چون معمولا سنگ هاي ساختماني تيره
رنگ بوده و مردم از رنگ استفاده نميكنند. از اين رو منظره عمومي شهر
دلگير و تيره است، ليكن در عين حال ميتوان مدينه را يكي از بهترين
شهرهاي شرقي بشمار آورد و شهر حلب از اين ديدگاه پس از او قرار دارد. علاوه
بر اين خيابان اصلي شهر را كه از دروازه مصري به سوي مسجد بزرگ شهر كشيده شده
ميتوان عريضترين خيابان ها شمرد، در اين خيابان بيشترين تعداد
مغازهها و فروشگاه ها را ميتوان يافت. خيابان ديگر شهر به نام
«شارعالبلاط» ميباشد كه از مسجد تا دروازه شامي كشيده شده و
بورخارت برخي از خانههاي اين خيابان را مخروبه ديده است. و به اعتقاد
او بطور كلّي مكه شهري است با معماري عربي ولي مدينه بيشتر به شهرهاي سوريه
شباهت دارد. بورخارت سپس به شمردن كوچههايي كه ميان اين دو خيابان قرار
گرفتهاند، پرداخته و نام آنها را اين گونه آورده: الساحه، كومة الحشفه،
البلاء الزقاق الطويل (در اين كوي، خانه قاضي و تعدادي از باغ هاي زيبا قرار
دارد) زقاق الذره، سقيفة الشاخي، زقاق البكر، و در بخش شمالي خيابان البلاط
به طرف شمال; يعني در ميان مسجد تا باب الجمعه، محلهها و كوچههاي
الحماثه، زقاق الحبس، زقاق انكيني، زقاق الصماهدي، حارة الميده، حارة
الشرشوره، زقاق البدور، حارة الأغوات (كه اين كـوي خواجگان حرم مطهر است)
قرار دارند و در بخش هايي كه از باب الـجمـعه و به سمـت جنوب شهـر تا دروازه
مـصري و بازار بزرگ محـلههـا و كوي هاي: دوران، الصالحيه، زقاق يا هو،
حارة احمد حيدر، حارة بني حسين (كه در اين كوچه خانوادهاي با اين نام
سكونت دارند)، حارة البسوغ، حارة السقيفه، حارة الرصاص، زقاق الزرندي، زقاق
الكبريت، زقاق الحجامين، حارة سيدي مالك (كه منزل مالك بن أنس فقيه مشهور سني
در آن بوده است) و حارة الخماشين قرار دارند.

بورخارت ميگويد: عرب ها ـ بطور
عموم ـ توجهي به شكوه و زيبايي ساختمان ندارند و حتي بزرگان و سران آنان نيز
در ساختمان هاي خود به حداقل و ضروري بسنده ميكنند. از اين رو در شهري
همانند مدينه ساختمان هاي باشكوهي ـ جز چند ساختمان ـ نميتوان يافت، و
از معدود بناهاي چشم گير در مدينه، يكي حرم پيامبر است كه در آن آرامگاه
پيامبر بزرگ اسلام است و ديگري مدرسهاي عمومي است به نام «المدرسة
الحميديه» در خيابان البلاء و سومي ساختماني است در نزديكي حرم مطهر كه امام
حرم در آن سكونت گزيده، و چهارمي انبار بزرگ حبوبات شهر است كه در ميان آن
حياط بزرگي قرار دارد و اين ساختمان در بخش جنوبي شهر ميباشد، و
بالأخره حمامي است در نزديكي انبار غلّه و اين تنها حمام عمومي شهر است كه در
سال 973هـ. به وسيله محمد پاشا وزير سلطان سليمان ساخته شده
است.

اما قرارگاه نظامي شهر عبارت است از
قلعهاي با برج و باروي استوار و محكم و نفوذ ناپذير، و در آن تعدادي
اتاق باسقف هاي گنبدي شكل است كه ديوارهاي آن قدرت مقاومت در برابر گلوله و
بمب را دارد.

اين قرارگاه ميتواند 600 تا
800 نظامي را در خود جاي دهد و هرگاه آذوقه و ذخيره و اسلحه به مقدار كافي در
آن انبار شود، هيچ نيروي از اعراب قادر به شكست دادن آن نخواهد بود; زيرا اين
قلعه از سنگ هاي سختي بنا شده كه هرگز گلوله و توپ بدان آسيب نمي رساند.
علاوه بر آن كه ميتواند در برابر توپ هاي اروپاييان نيز مقاومت كند.
اين قلعه داراي چاه عميقي است كه آب آن نوشيدني است.

/ 21