حرم پيامبر ـ ص ـ - اماکن و آثار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اماکن و آثار - نسخه متنی

جعفر الخیاط ؛ محمدرضا فرهنگ

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حرم پيامبر ـ ص ـ

بورخارت بخشي از سفرنامه خود را به
توصيف حرم پيامبر ـ ص ـ اختصاص داده و ميگويد: گوهر گرانبهايي كه سبب
اهميت مدينه بوده و آن را در رديف مكه از جهت فضيلت (بله نزد برخي همچون
پيروان مالك بن أنس مدينه افضل از مكه است) قرار ميدهد همانا مسجد جامع
بزرگ شهر است كه در داخل آن قبر پيامبر ـ ص ـ ميباشد. اين مسجد همانند
مسجد مكه حرم ناميده ميشود و در بخش شرقي شهرو نه ميانه آن قرار
گرفته است. مساحت و ابعاد حرم مدينه، كوچكتر از حرم مكه است چنانكه طول آن
165 پا و عرض آن 130 پا است ليكن از جهت معماري شبيه حرم مكه ساخته شده است،
بدين گونه كه فضاي بازي در ميان (صحن) است و اطراف آن را شبستان هايي كه ستون
هاي متعددي سقف آن را حمايل هستند، فراگرفته، و در ميانه صحن مسجد بناي كوچكي
نيز قرار دارد، ليكن ستون هاي مسجد مدينه نسبت به قرار گرفتن ستون هاي حرم
مكه، كه گرداگرد كعبه و با عمق بيشتري ميباشد، نظم كمتري دارد، علاوه
بر اين كه ستون هاي حرم مدينه داراي ضخامت و قطر يكساني نيست; مثلا در بخش
جنوب حرم كه قبر مطهر پيامبر قرار دارد و مقدسترين مكان مسجد شمرده
ميشود، ابعاد ستون ها بزرگتر از ستون هاي ديگر بخش هاي مسجد است و قطر
هر ستون يك و نيم پا ميباشد. اما سقف مسجد كه بر روي ستون ها قرار
گرفته از تعدادي گنبد كوچك تشكيل گرديده، كه پوشش داخلي آن با رنگ سفيد ـ
همانند سقف مسجد مكه ـ مزين شده است. اما ديوارهاي داخلي مسجد نيز با رنگ
سفيد رنگآميزي شده است، ليكن دو قسمت جنوبي و بخشي از زاويه جنوب شرقي
با قطعههاي بزرگ سنگ مرمر تا سقف پوشانيده شده است، و اما سرتاسر ديوار
جنوبي مسجد از چندين رديف كتيبه تشكيل شده كه بر روي آن آيات قرآن با حروفي
بزرگ و مطلاّ نوشته شده است. سپس بورخارت به تفصيل درباره بخش هاي حرم و ضريح
مطهر و قبوري كه در اطراف ضريح مطهر است پرداخته و ميگويد: پيشتر اشياي
گرانقيمتي در اطراف اين قبرها وجود داشته كه بخشي از آن از سقف داخلي
مرقد مطهر آويزان بود و بخشي ديگر از اين نفايس، در صندوق هاي مخصوصي قرار
داشت كه بر روي زمين چيده شده بودند; او از جمله اين نفايس، از نسخهاي
از قرآن كريم ياد ميكند كه به خط كوفي نوشته شده و از آنِ عثمان بوده
است و ميگويد: گفته ميشود اين قرآن همچنان در مدينه
ميباشد.

بورخارت سپس به محاصره شهر مدينه
توسط وهابيان پرداخته و ميگويد: بخش بزرگي از اين نفايس در روزهاي
محاصره، توسط بزرگان شهر و به منظور تقسيم ميان مردم (و در واقع اين بزرگان
همه اين اموال را ميان خود تقسيم كردند) به يغما رفت و آنچه از اين نفايس
ارزشمند باقي ماند نصيب امير سعود وهابي شد. او پس از فتح شهر مدينه به داخل
حجره مطهر رفت و هرآنچه از نفايس در آنجا باقي مانده بود، غارت نمود. او بخشي
از نفايس غارت شده را به شريف مكه فروخت و باقي مانده آن را به همراه خود به
درعيه برد. از جمله اشياي گران قيمتي كه در اين حمله به غارت رفت (و در واقع
قيمتيترين تحفه مسجد بود) عبارت بود از ستاره براقي كه از قطعات الماس
و لؤلؤ ساخته شده كه تلألؤ اين جواهرات چشم را خيره ميكرد و بر روي قبر
مطهر پيامبر ـ ص ـ آويزان بود و در ميان مردم به «الكوكب الدرّي» شهرت داشت.
علاوه بر اين نفايس، در داخل حجره مطهر تعداد زيادي از ظروف و كاسههاي
طلايي، گردنبندها، دستبندها وسينهبندها بود كه همگي به
همراه نفايس ديگر از سوي ثروتمندان و اميران مسلمان، به ويژه امپراتوران
عثماني به آرامگاه مقدس حضرت هديه شده بود و بيترديد اين مجموعه كم
نظيري بود كه نميشد براي آن قيمتي تخمين زد و گفته ميشود ارزش
نفايسي كه شريف مكه (شريف غالب) از امير سعود وهابي خريداري نمود برابر با
يكصد هزار دلار بوده است. همچنين گفته ميشود كه بزرگان مدينه برابر با
پنجاه هزار دلار كاسه و ظروف طلايي برداشتند!

اما درباره آنچه كه اميرسعود با خود
به يغما برد; گفته ميشود ارزش جواهرات و لؤلؤ و مرجان
هايي كه او برداشته، برابر با قيمت نفايسي است كه به شريف مكه فروخته است. و
شايد بتوان گفت ارزش مجموع نفايس و جواهراتي كه در اين حوادث به يغما رفت
برابر با سيصد هزار دلار بوده است! ليكن قراين و شواهد فراواني است كه نشان
ميدهد مجموع آنچه كه مسلمانان در طي قرن ها و نسل ها به اين مكان مقدس
هديه نمودهاند، مبلغي به مراتب فراتر از آني است كه ما تخمين
زدهايم و به احتمال قوي، بخش عظيمي از اين هدايا از سوي حكام مدينه كه
تا اندازه زيادي از استقلال عمل برخوردار بوده و توليت ضريح مقدس را نيز به
عهده داشتهاند دزديده شده است، كاري كه علماي مكه در سيصد سال قبل
انجام داده و بنا به روايت مؤرخ; قطب الدين، آنان تعداد
زيادي از چراغ هاي مطلاّ و شمعدان هاي طلايي كعبه و حرم را در ميان لباس هاي
خود قرار داده و به بيرون از حرم بردند. ليكن بخشي از ظروف طلايي ارزشمند حرم
و مدينه، بعدها و پس از استيلاي طوسون پاشا بر شهر مدينه و جستجوي او در
خانههاي شهر، جمع آوري و به قيمت ده هزار دلار از دارندگان آنها
خريداري كرد و بار ديگر به ضريح مقدس بازگردانده شد.

بورخارت در ادامه توصيف حرم
ميگويد: بر روي حجره مطهر گنبد زيبايي قرار دارد كه از تمام گنبدهاي
متعدد مسجد كه سقف مسجد را تشكيل دادهاند، بزرگتر بوده و سر بر آسمان
ها ميسايد و از فاصله بسيار دور قابل ديدن است، و هنگامي كه ديدگان
مسافرين براي نخستين بار بر اين گنبد ميافتد، به خواندن اوراد و اذكار
و ادعيه مذهبي مشغول ميشوند. قسمت خارجي گنبد با سُرب پوشيده شده و در
بالاترين نقطه آن گويي طلايي و هلال طلايي بزرگي قرار دارد كه تلألؤ طلاي
هردو، خيره كننده است و به دستور سلطان سليمان قانوني و در استانبول ساخته
شده است. اما ساختمان گنبد و حرم از آن سلطان قايتباى پادشاه مصر است كه ميان
سال هاي 881 و 892هـ. ساخته شده است. و هنگامي كه وهابيان بر مدينه
مستولي شدند، تلألؤ طلاي گنبد و دستور سرانشان به تخريب گنبدها و قبرها آنان
را وسوسه نمود، از اين رو براي سرقت طلا و انهدام گنبد تلاش نمودند، ليكن
استحكام ساختمان گنبد و حرم و وجود پوشش سُربي بر روي گنبد مانع از انجام
خواسته آنان شد، علاوه بر اين دو تن از وهابيان كه براي سرقت طلا خود را به
نوك گنبد رسانده بودند بر اثر از دست دادن تعادل، به پايين سرنگون شدند كه
اين سرنگوني را اعراب وهابي نشانه معجزه پيامبر دانسته و از تلاش براي انهدام
گنبد دست برداشتند.

در درون حجره پيامبر و در نزديكي
پرده قبر «ستّنا فاطمه» قرار دارد كه با پوششي از حرير سياه طلا دوزي شده،
پوشيده است، ولي در عين حال درباره محل دقيق دفن حضرت فاطمه اختلاف نظر وجود
دارد كه گروهي اينجا را مدفن دانسته و گروهي ديگر بقيع را، از اين رو زائران،
آن حضرت را در هر دو جا زيارت ميكنند. در ديوار شرقي مسجد و در برابر
قبر حضرت فاطمه پنجره كوچكي قرار دارد كه به «مهبط جبرائيل» شهرت دارد و گفته
ميشود همواره جبرائيل در اين مكان بر پيامبر وارد ميشده
است.

بورخارت ميگويد: تزيينات و
آنچه كه گرداگرد قبر پيامبر و روضه ديده، هرگز متناسب با مقام و منزلت پيامبر
ـ ص ـ و آن جايگاه مقدس نبوده است، از اين رو معتقد است كه در صورت مقايسه
تزئينات هر كليسايي از آن كاتوليك ها در اروپا زيباتر و با عظمتتر به
نظر ميآيد، واين نمايانگر اين حقيقت است كه مسلمانان به اندازه كاتوليك
ها ـ و حتي پروتستان ها ـ رغبت به فداكاري و بخشش اموال درباره جايگاه مقدس
خود نميباشند.

آنگاه بورخارت به مراسم و تشريفات
زيارت از حرم شريف ميپردازد و سپس ميگويد: در شمال مسجد فضاي
بازي قرار دارد كه «صحن» ناميده ميشود و در ميان آن، ساختمان كوچك گنبد
داري قرار دارد، اين ساختمان جايگاه نگهداري شمع ها و چراغ هاي حرم
است.

و در نزديكي اين اتاق، نردههاي
چوبي قرار دارد كه دو درخت نخل مقدس را حفاظت ميكنند و گفته
ميشود اين درخت ها را حضرت فاطمه ـ ع ـ كاشته است. و در نزديكي درختان،
چاهي است كه به «بئرالنبي» شهرت دارد ليكن آب آن سنگين بوده و گوارا
نميباشد; از اين رو چاه فاقد تقدس است. بورخارت ميگويد: هنگامي
كه او در مدينه حضور داشت همسر محمد علي پاشا، خديو مصر، به زيارت آمده بود و
به دستور او مقدار فراواني شمع را با زحمت فراوان از ينبع به مدينه آوردند و
آنها را به حرم شريف اهدا نمودند.

حرم شريف چهار دروازه بزرگ دارد كه
عبارتند از:

1 ـ «باب السلام» و بنا به روايت سمهودي بيشتر به «باب
مروان» شهرت داشته است. اين دروازه در زاويه جنوب غربي مسجد قرار گرفته و
دروازه اصلي مسجد شمرده شده و همواره زائران حرم را براي نخستين بار از اين
در به داخل راهنمايي ميكنند. اين دروازه گو اين كه كوچكتر از برخي از
دروازههاي حرم است ليكن زيباترين دروازه حرم بلكه زيباترين در در مشرق
زمين به شمار ميرود. اين در از چهارچوبي قوسي شكل، كه اطراف آن را با
مرمرها و كاشي هايي با رنگ هاي متنوع تزيين دادهاند، تشكيل شده
است. به ويژه آيات قرآن كه با حروفي درشت و طلايي بر روي چوب چهارچوب در كنده
شده، تلألؤ و زيبايي ويژهاي به اين در ميدهد.

2 ـ «باب الرحمه» كه پيشتر بدان «باب
العتيق» گفته ميشد. اين درب در باروي غربي مسجد است و همواره جنازه
مردگان را از اين دروازه براي خواندن نماز بر آنان، به داخل مسجد
ميآورند.

3 ـ «باب الجبر» كه به «باب
الجبرائيل» نيز شهرت دارد.

4 ـ «باب النساء»، دو درب آخر، در
باروي شرقي مسجد قرار دارند، و باب النساء نزديكترين در به قبر «ستّنا فاطمه»
است. و تمامي دروازهها را سه ساعت پس از غروب آفتاب، ميبندند و
يك ساعت به فجر و اذان صبح باز ميشود، اما مؤمناني كه قصد شب زنده داري
در مسجد را دارند ميتوانند رخصت براي اين كار را از خواجه، مسؤول و
كشيك حرم كه همواره در نزديكي حجره پيامبر استراحت ميكند، به دست
آورند. اما در شب هاي ماه مبارك رمضان درب هاي حرم هرگز بسته
نميشود. اما نظافت مسجد و شستشوي حجره پيامبر و ديگر اجزاي مسجد و
روشنايي حرم و جز اينها، همگي به عهده پنجاه نفر از خواجگان حرم است كه
سازماني شبيه به سازمان خواجگان مسجد الحرام در مكه دارند، اين خواجگان از
اهميت فوق العادهاي در مدينه برخوردارند. زيباترين لباس ها را در
بر ميكنند; لباس هايي كه از شال كشمير و پارچههاي گرانقيمت هند
تهيه شده و هنگامي كه از بازار شهر ميگذرند مردم دست هاي آنان را
ميبوسند، از اين روست كه خواجگان از نفوذ قابل توجهي درباره مسائل
داخلي مدينه برخوردارند، اين خواجگان از حقوق ساليانه ويژهاي
برخوردارند كه همه ساله به وسيله كاروان حجاج شام از استانبول براي آنان
فرستاده ميشود، علاوه بر اين، بخشي از هداياي زوّار به حرم، به آنان
تعلق ميگيرد، همچنين اين خواجگان از زائران ثروتمند وافرادي كه به داخل
حجره پيامبر راه مييابند پول هايي به عنوان هديه دريافت
ميدارند. رئيس اين خواجگان به عنوان «شيخ الحرم» شهرت دارد و او رئيس
حرم نيز ميباشد و شخصيت اول شهر مدينه به شمار ميرود; از اين
روست كه اهيمت او بيش از موقعيت رئيس خواجگان حرم مكه است. شيخ الحرم
خواجهاي از خواجگان است كه او را از استانبول و بابالعالي «=
دربار عثماني» ميفرستند و معمولا اين خواجگان همچون پاشاهاي حجاز كه به
جدّه تبعيد ميشوند از تبعيد شدگان ميباشند.

بورخارت ميگويد: شيخ الحرمي كه
او ديده است همان «قزلر آغاسي» در دوران سلطان سليم بوده، و او را چندين بار
ديده است كه جلوتر از طوسون پاشا كه پاشايي است با رتبه پاشاي جده; با سه
نشان حركت ميكرده است. همچنين بورخارت طوسون پاشا را در حال بوسيدن شيخ
الحرم در داخل مسجد ديده است. اين شيخ الحرم دفتري دارد كه از دفتر و تشكيلات
پاشاي مدينه مفصلتر است، و با توجه به اين موقعيت بود كه حتي وهابيان
پس از استيلا بر مدينه رعايت احترام او را نموده و امير سعود به شيخ الحرم
اجازه داد كه به همراه گروهي از خواجگان و ما يملكشان به سوي ينبع عقب نشيني
كنند، اين خواجگان معمولا در ميان مردم به «الأغوات» شهرت دارند، و رئيس آنها
با عنوان «حضرت عالي» همانند پاشا و شريف مكه مورد خطاب قرار ميگيرد.
علاوه بر اين خواجگان، گروهي از مردم مدينه كه به «فراشان» شهرت دارند به
خدمت در مسجد مشغولند، اين فراشان همزمان به كارهايي از قبيل راهنمايي زواران
و زيارت دادن آنان و يا خواندن نماز غايب بر مردگان ميپردازند، تعداد
اين فراشان بسيار است.

بورخارت آنگاه به اهميت كشاورزي در
زندگاني مردم مدينه پرداخته و ميگويد گرداگرد مدينه را نخلستان ها
فراگرفته كه در ميان آنها خانهها ميباشند و مهمترين محصولات
كشاورزي در مدينه گندم و جو و انواع سبزيجات و ميوهها ميباشد.
البته مهمترين محصول مدينه خرما است، اما جو غذاي اصلي مردم شهر را تأمين
ميكند از اين رو زمين هاي زيادي به كشت آن اختصاص يافته است، و محصول
بسيار خوبي نيز از آن به دست ميآيد و معمولا درو آن در ماه مارس انجام
ميگيرد. اما ميوهها بيشتر در باغ هايي توليد ميشود
كه در حومه قُبا ميباشد، در اين باغ ها انار، انگورهاي عالي، گلابي،
موز، هندوانه، و سبزيجاتي نظير شلغم، تره، گشنيز، پياز، هويج، لوبيا به عمل
ميآيد. علاوه بر اينها در مدينه درخت زالزالك فروان ديده ميشود.
بورخارت به خرما و درخت آن ميپردازد و شرح مفصلي درباره چگونگي كاشت و
برداشت محصول آن ميدهد و ميگويد در مدينه مشهور است كه يكصد گونه
خرما به عمل ميآيد، فراوانترين و ارزانترين گونه آن به نام «جبلي»
ميباشد، و علاوه بر اين نوع، از «الحلوه» و «الحليه» كه داراي خرماي
كوچكي است، و «الصيحاني» و «البرني» ياد ميكند و ميگويد: در
مدينه خرمايي بود كه نام آن را فراموش نمودم و از خصوصيات اين نوع اين بود كه
حتي پس از خشك شدن همچنان سبز رنگ باقي ميماند و نوع ديگري نيز بود كه
به رنگ زعفران بود و معمولا اين دو گونه را به نخ كشيده و آن را
ميفروشند، به اين گردنبند خرمايي «قلائد الشام» گفته
ميشود.

بورخارت در پايان بخش جغرافياي مدينه
درباره منطقه حرام شهر سخن ميگويد و ميگويد اين حريم در گرداگرد
شهر، به مسافت 12 ميل ميباشد و در اين مساحت، كوه «عير» در بخش جنوبي و
كوه «ثور» در بخش شمالي شهر قرار دارند، (كوه ثور كوه كوچكي است كه در پس كوه
اُحُد قرار دارد). حريم محدوده مقدسي است كه بايد همه مردم احترام آن را پاس
داشته و از خونريزي و كشتار (بجز در موارد دفاع و تهاجم كافران) و صيد
پرندگان و بريدن درختان خودداري نمايند. ولي بورخارت ميگويد در اين
روزگار كه نيروهاي مصري شهر را اشغال كردهاند، هرگز حرمت حريم نگه
داشته نميشود و فراوان ديده ميشود كه درختان بريده و پرندگان صيد
شده و در گوشه و كنار شهر درگيريهاي خونيني رخ ميدهد، و با اين
كه غير مسلمانان حق وارد شدن به حريم را ندارند ليكن بورخارت برخي از مسيحيان
يوناني را ديده است كه براي انجام برخي كارها در اردوگاه ارتش طوسون پاشا به
خدمت گرفته شدهاند.

/ 21