هدف قدرتهاى بزرگ در ايجاد تفرقه و اختلاف بين مسلمين - صحیفه امام جلد 14

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 14

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 7 تير 1360 / 25 شعبان 1401

مکان:

تهران، حسينيه جماران

هدف قدرتهاى بزرگ در ايجاد تفرقه و اختلاف بين مسلمين

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

روحانيون پاکستان وآقاى مفتى جعفر حسين خوف دشمن از اتحاد حوزه و دانشگاه برادران عزيزى که از پاکستان تشريف آوردند وعلما ودانشمندانى هستند که آمدند در اينجا با من طلبه ملاقات کنند خوش آمدند.

ومن از خداى تبارک وتعالى توفيق همه را براى خدمت به اسلام مسئلت مى کنم.

شما مى دانيد، آن چيزى که وجهه نظر قدرتهاى بزرگ از سالهاى بسيار طولانى بوده است آن بوده که سلطه خودشان را بر ممالک زرخيز اسلامى هرچه بيشتر کنند.

نقشه اين بوده است که با هر طريقى که مى توانند اين کار را انجام بدهند.

ازجمله ، اينکه در هر جا يک حکومتى که موافق آمال خودشان هست ايجاد کنند.

در ايران بيشتر از پنجاه سال است که حکومتش يک حکومتى بوده است که به حسب آنچه آنها مى خواستند، - خصوصا امريکا - اين حکومتها را ايجاد کردند.

دانشگاهها را به آن طورى که مى خواستند دانشگاههاى استعمارى قرار دادند.

و اين امر مخصوص به ايران نيست، مال همه جاست.

يعنى آنها از دو قشر خوف دارند: يکى قشر روحانيت، براى اينکه سروکار روحانيت با متدينين ومسلمين هر بلد هست.

ويکى هم دانشگاه ، که اگر دانشگاه وروحانيت را از هم جدا کنند و دانشگاه را در تصرف خودشان بياورند، فاتحه اسلام را مى توانند بخوانند.

البته روحانيت از باب اينکه در مجارى امور واقع نبوده است وفقط سروکارش با مردم وابلاغ به مردم بوده است، از اين جهت، اينها را مى خواهند از دانشگاهيها جدا کنند، ومردم را از روحانيت.

آنها از ارتباط روحانيت با مردم خيلى خوف دارند.

خصوصا حالا که به طور ملموس در ايران ديدند که اين ارتباط موجب اين شد که مردم به دعوت روحانيت يک دفعه قيام کردند.

يک راه براى آنها اين است که روحانيت را از مردم جدا کنند.

ديگر اينکه با عمال خودشان در داخل به ايجاد جوهايى بر ضد روحانيت وتهمتهايى بر روحانيت وامثال اينها، بين دانشگاه و مدارس دينى فاصله بيندازند.

ايران آن طورى که ما مى بينيم و مى ديديم اينطور بود که بين دانشگاه وروحانيت نه جدايى بود، بلکه دشمنى بود.

يعنى آنها روحانيت را يک قشر فاسد، مرتجع، مخدر - اصلا دين را مخدر براى مردم مى دانستند و - معرفى کرده بودند.

و به روحانيت هم اين طور معرفى کرده بودند که دانشگاه يک دسته مردم بى دين کذا هستند.

اين نقشه اى بود که بين مردم اختلاف ايجاد کنند.

يعنى در دانشگاه نماز نمى شود بخوانى! علنا نمى توانستند نماز بخوانند.

و دانشگاهيها به صورتى در آمده بودند که اساتيدشان - غالبا البته - وکسانى که بايد آنها را تعليم وتربيت کنند، آنها را تعليم وتربيت به وجهى مى کردند که گرايش به خارج پيدا کنند، به قدرتهاى بزرگ پيدا کنند.

ولهذا محصول دانشگاهها يک محصول اسلامى نبود، يک محصولى بود که در او اسلام کم بود، نه اينکه هيچ نبود.

معلم و مسلم کم بود، نه اينکه هيچ نبود.

لکن گرايش اينطور بود.

واين دو طايفه از هم بکلى جدا شده بودند ومنفصل از هم.

ومردم را هم داشتند از روحانيت جدا مى کردند.

واين يک مسئله اى است که مال ايران تنها نيست، لابد شما اين را مى دانيد که در پاکستان هم همينطور بوده است که مى خواستند بين قشر روحانى با مردم جدايى بيندازند، وهم بين روحانيون بادانشگاه ،متدينين وروحانيون را يک طرف بگذارند، دانشگاهها را يک طرف بگذارند، که اينها باهم ارتباط نداشته باشند.

در اينجا ما بحمداللّه به اين معنا رسيديم که دانشگاه بايد يک جورى درست بشود که اسلامى باشد جوانان دانشگاهى هم اين معنا را احساس کردند والان نزديکاند به هم واميدواريم که زيادتر نزديک بشوند.

توصيه علماى پاکستان به تلاش براى وحدت اين يک نقشه اى بود و شماها بايد در آنجا کوشش کنيد که اين نقشه را خنثى کنيد.

بخواهيد همانطورى که ايران توانست اين کار را انجام بدهد، شما هم اين کار را انجام بدهيد که بين دانشگاه وروحانيت را صلح بدهيد، اين جدايى که بين اينهاست کمک مى کند به آن خارجيها ومستعمرين.

يک جهت ديگر هم، که باز همين هم نقشه اى بود، اينکه بين مسلمين جدايى بيندازند، مسلمين را چند طايفه کنند - خصوصا بين شيعه وسنى - يک فاصله زيادى ايجاد کنند.

آنها غرضشان اين نبود که شيعه بزرگ بشود، يا سنى ضعيف بشود.

غرضشان اين بود که هر دو ضعيف بشوند.

بناشد که اين گروههاى عظيمى که هستند، يا سنى يا شيعه ، درپاکستان ودر ايران و ديگر جاها - اقليتهاى کمى هم هستند، اما مهم اينها هستند - بنا شد که بين اينها چنان جدايى بيندازند وفاصله ايجاد کنند که اذهانشان از مسائل ديگر بکلى منحرف بشود، همه اذهان بيايد سراغ اينکه خودشان باهم دعوى کنند.

اين هم يکى از نقشه هايى بوده است که از قديم الايام اينها، شياطين، درست کرده اند، و از احساسات اسلامى اينها استفاده کردند، از احساسات مذهبى استفاده کردند.

نه اينکه آنها مى خواهند مذهب شيعه در پاکستان ودر ايران باشد، ونمى خواهند مذهب سنى باشد، هيچ کدام را نمى خواهند باشد.

اينها مى خواهند اسلام نباشد.

براى اينکه از اسلام خوف دارند! ترس دارند.

اين مسلمينى که يک ميليارد جمعيت هستند اگر اينها با هم بشوند - آدابشان على حده ، هر کس آداب خودش را انجام بدهد.

هر کدام کارهاى مذهبيش را انجام بدهد، اما در کنار هم باشد - اگر يک ميليارد مسلم در دنيا با هم مجتمع بشوند، قدرتشان بالاترين قدرت است.

از اين قدرت ديگر بالاتر نمى شود.

اما آنها نمى گذارند اين مطلب بشود.

آنها دنبال اين هستند.

حکومتهاشان را وادار مى کنند.

بذر نفاق مى پاشند بين اينها.

به اينها يک چيز مى گويند، به آنها يک چيز ديگر مى گويند، آنها يک طور مى شوند، آنها طور ديگر.

ما امروز اگر بخواهيم که مستقل زندگى کنيم، بخواهيم که مثل مسلمين صدر اسلام باشيم که خودمان باشيم ووابسته به جاى ديگر نباشيم، اين دو مطلب را بايد در نظر بگيريم: بين قشر دانشگاهى ومحصولات دانشگاهى و قشر روحانيت و مدارس دينى و محصولات مدارس دينى اجتماع و وحدت ايجاد کنيم.

وبين برادران اهل سنت وشيعه که اينها هم باهم باشند.

همانطورى که اهل سنت چهار مذهب دارند که در کنار هماند، مذاهب نمى ريزند به جان هم، به حسب ظاهر، ما هم که مذهب پنجمى هستيم که مى نشينيم با هم، ما براى خودمان فرايضمان را انجام بدهيم، لکن همه مان با هم بر ضد کسانى که بر ضد اسلام هستند.

خوب، ما مسائل مشترک زياد داريم، ما در اصول مذاهبمان، اصول دين مان، همه با هم مشترکيم.

قرآن قرآن همه است، اسلام اسلام همه است، پيغمبر پيغمبر همه است.

اينها مشترکات ما است.

در اين مشترکات ما با هم باشيم، و در مختصات هرکدام براى خودمان عملى داريم وبراى خودمان آدابى داريم.

اين دعوا لازم ندارد، اينکه دعوا مى شود دعوايى است که آنها ايجاد مى کنند در بين ما.

و شما مى دانيد که به اين هم اکتفا نمى کنند، در خود مثلا مذهب شيعه ، بين اخبارى و اصولى(1) اختلاف ايجاد کرده بودند.

بالاتر از او، احزاب درست مى کردند! اين حزبهايى که درست مى شد، وآن دستهاى مرموز اين حزبها را درست مى کردند، وحزبها با هم اختلاف پيدا مى کردند، همه شان شيعه بودند، همه شان مسلمان بودند، يا همه شان سنى بودند احزاب مختلف در بين شيعه چند حزب درست مى کردند.

فرض کنيد در تهران، احزاب مختلفه همه با هم دشمن، همه با هم بد.

جاهاى ديگر هم همين طور.

اين هم يک راهى بود که احزاب مختلفه درست مى کردند، واين احزاب با هم جنگ سياسى مى کردند.

تمام اينها اسباب اين شد که از آن گرفتاريهاى اصلى که ما داريم، که آن گرفتارى مسلمين است به دست قدرتهاى بزرگ، از او غفلت بکنيم.

چه بهتر براى آنها از اينکه ما صبح که بلند مى شويم همه اش مشغول حزب بازى باشيم، يا مشغول مخالفت خودمان با هم باشيم.

مخالفت دانشگاه باروحانيون، روحانيون با دانشگاه ، اين مذهب با آن مذهب، آن مذهب با آن مذهب، اين حزب با آن حزب، در يک مذهب، اين حزب با آن حزب.

وهمين طور تاآخر.

نقشه دشمنان براى از بين بردن قرآن آن چيزى که براى مسلمين امروز لازم است اين است که خودشان را باهم، صف واحد کنند در مقابل کفار، در مقابل آنها که با اساس اسلام بدند و در مقابل آنها که با قرآن اصلا بدند، قرآن را براى خودشان خطر مى بينند.

اين را همه مى گويند که آن نخست وزير انگلستان(2)، در آن زمان سابق، قرآن را برداشت، يک توهينى هم به کتاب کرد، گفت تا اين بين مسلمين هست ما نمى توانيم سيادت کنيم! از اول همين نقشه بود که قرآن نباشد.

ومن اميدوارم که قرآن کريم نفوذخودش را در همه جا نشان بدهد.

چنانچه الان هم اين نهضتى که در ايران پيدا شد، اين باور را براى مردم آورد که مى شود با همه قدرتها مقابله کرد، اگر يک ملتى خواست، مى تواند با همه قدرتها مقابله کند.

الان ايران در مقابل همه قدرتها - همه قدرتها يک طرف صف بسته اند، ايران هم يک طرف است - مقاومت کرده است، وپيروز هم مى شود ان شاء اللّه.

ان شاءاللّه اميدوارم که همه شما پيروز باشيد.

وبين مملکت ما وشما وجاهاى ديگر هيچ فرقى نيست.

همه تحت لواى اسلام هستيم.

قضيه مليت هم خودش يک مسئله اى بود که باز اينها ايجاد کرده بودند که ملت عرب، ملت ايران، وملت پاکستان، و ملت اندونزى، ملت کذا اين هم از دامهايى بود که آنها درست کرده بودند، گرايش به ملت.

همان که اسلام نفى اش کرده که فرقى ما بين ملتهاى مسلم نيست، آنها اثباتش مى کنند.

الان هم مى بينيد که صدام با گرايش ملى با آنکه ملى هم معلوم نيست باشد، با آن گرايش مليش دارد با ايران چه مى کند.

اين چيزهايى است که آنها درست کرده اند براى ما، ما را به جان هم ريختند.

مايى که مى گوييم اسلام، صدام رامى فرستند به اسم اينکه مسلم نيستيد شما! مردم ما همه فرياد اسلام مى زنند، او مى گويد نه ، شما زرتشتى هستيد! در هر صورت وضع اين طورى است وما بايد بيدار بشويم.

ان شاء اللّه اميدوارم که شما جوانها بيدار بشويد.

توجه بکنيد به اينکه اين مصيبتها براى ما هست، ومى توانيم اينها را از ميان برداريم.

بايد به خودتان اعتماد بکنيد.

آنها اعتماد را از ما سلب کرده بودند.

بايد به خودتان اعتماد بکنيد.

وبه خودتان تلقين کنيد که ما مى توانيم در مقابل اينها بايستيم.

ومى توانيد هم مويد و موفق باشيد.

شاء اللّه پيروز باشيد.

موفق باشيد.

همه ما درتحت لواى لا اله الا اللّه، محمد رسول اللّه باشيم.

ان

1- دو گروه از علماى شيعه که در سبک اجتهاد مسائل شرعى با هم اختلاف نظر دارند، و اوج
مخالفت آنها مربوط به دو قرن 11 و 12 هجرى قمرى است.


/ 150