ظلم ناپذيرى و مبارزه با ظلم - صحیفه امام جلد 14

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 14

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

صبح 22 بهمن 1359 / 5 ربيعالثانى 1401

مکان:

تهران، جماران

ظلم ناپذيرى و مبارزه با ظلم

مناسبت:

سومين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

سفيران و ديپلماتها و وابستگان نظامى کشورهاى خارجى مقيم ايران خلاصه تعاليم اسلام، نه ظالم باشيد و نه مظلوم من تشکر مى کنم از آقايانى که ، سفراى محترمى که امروز براى سالروز پيروزى ملت اسلام و انقلاب شکوهمند ايران اينجا تشريف آوردند.

و من به همه ملتهاى مظلوم و همه مستضعفين جهان اين روز را - که طليعه بيرون آمدن از زير يوغ ابر قدرتهاست و خارج شدن از تحت سلطه سلطه جويان - تبريک عرض مى کنم.

ملت اسلام پيرو مکتبى است که برنامه آن مکتب خلاصه مى شود در دو کلمه ، لا تظلمون ولا تظلمون(1).

ما در طول تاريخ تحت ظلم و ستم قدرتهاى داخلى و خارجى بوديم.

خصوصا در اين نيم قرن آخر که با دست دولتهاى بزرگ اين رژيم را به روى کار آوردند.

رضا خان را انگليسها، و محمدرضا را متفقين.

در طول اين پنجاه سال ما از همه ابعاد، تحت فشار و ظلم بوديم.

ظلم و تجاوز فرهنگى، ظلم و تجاوز نظامى ، ظلم و تجاوز اقتصادى، و اجتماعى.

ما در طول اين پنجاه سال حاضر بوديم در يک کشورى که تحت سلطه خارجى به دست عمال آنها که از خود افراد داخلى بودند.

شاهد ظلمهايى بوديم که اگر در تاريخ ثبت بشود، کتابى بايد در آن باب نوشته بشود.

آن ظلمهايى که به مذهب کردند و آن ظلمهايى که به ملت، به بانوان، به جوانان، به روشنفکران و به علماى اسلام کردند چيزهايى نيست که بشود در يک روز و چند روز تفصيل آن را بيان کرد.

ملت ما بعد از اينکه اين فشار آنها را به جان آورد و جان آنها به لب رسيد، قيام کردند.

در اين قيام - که تقريبا بيش از پانزده سال طول کشيد - قربانيان فراوان دادند، و با قيمت خونهاى جوانها و کشتارهاى دستجمعى که از آنها شد، معلولينى که براى ما به ارث رسيد شاهد آنقدر ظلم بودند تا جانشان به لب رسيد و قيام کردند، دست آن قدرت ظالم را و آن قدرت وابسته را از کشور خودشان دور کردند، و همين طور دست کسانى که اين مملکت را به غارت مى بردند و به اسم خريد و فروش همه چيزهاى ما را برايگان مى بردند.

ما تحت رهبرى پيغمبر اسلام اين دو کلمه را مى خواهيم اجرا کنيم، نه ظالم باشيم و نه مظلوم.

ما در طول تاريخ مظلوم بوديم.

از همه جهات مظلوم بوديم.

و ما امروز مى خواهيم که مظلوم نباشيم، و ظالم هم نباشيم.

ما تعدى به هيچ کشورى به واسطه دستورى که به ما رسيده است از اسلام، نخواهيم کرد، و تجاوز به هيچ فردى نخواهيم کرد، و نبايد بکنيم.

تجاوز به هيچ کشورى نخواهيم کرد، و نبايد بکنيم.

لکن از تجاوز ديگران هم بايد جلوگيرى کنيم.

مردم ما امروز - از زن و مرد، صغير و کبير - عازم اين هستند که در مقابل تجاوزهايى که تاکنون به آنها شده است و امروز جلوگيرى شده است بايستند، و جان خودشان را فداى آزادى و استقلال و فداى بيرون رفتن از زير بار ظلم کنند.

و ما از همه ملتها و از همه دولتها اين توقع انسانى را داريم.

اگر دولتهاى اسلامى هستند و تبع اسلام هستند، دستور اسلام است که نبايد ظلم بکنيد و نبايد تحت بار ظلم برويد.

و اگر تابع عيساى مسيح هستند، عيساى مسيح، ظلم را به هيچ وجه روا نمى داشت.

و اگر تابع موساى کليم هستند، موساى کليم هم ظلم را روا نمى داشت و زير بار ظلم هم نمى رفت.

اين برنامه انبياست، برنامه الهى است که به وسيله انبيا به بشر ابلاغ شده است که مردم نبايد ظالم باشند، حتى دو درهم، حتى يک تومان.

و نبايد قبول ظلم بکنند.

همين طور ما که تلخى ظلم را چشيديم.

و من از زمان رژيم اسبق شاهد ظلمهايى بودم که به اين ملت شد.

و در رژيم دوم و ما قبل اين رژيم، رژيم منحوس پهلوى، ما شاهد بوديم که با اين ملت رفتار انسان با حيوانات هم نمى شد! حيواناتى بر ما مسلط شدند که به هيچ چيز ما و به هيچ جهت شرفى که انسان بايد داشته باشد احترام نمى گذاشتند.

سبعهايى بر ما سلطه پيدا کردند که جوانان ما را در تحت ظلم و سبعيت خودشان و ستم خودشان در زندانها از بين مى بردند، و آنها را با فجيعترين صورت مى کشتند و شکنجه مى دادند.حتى شکنجه گر از اسرائيل مى آوردند تعليم بکنند شکنجه را! ما امروز غلبه کرديم بر آن ظلمها و ملت ماغلبه کرد بر آن رژيم، و غلبه کرد بر آن کسانى که در داخل اين مملکت مى خواستند اين مملکت را از دست ما همه چيزش را بگيرند و تمام ثروت اين مملکت را، چه ثروت انسانى و چه ثروتهاى طبيعى و زيرزمينى و روى زمينى را، از ما مى خواستند برايگان بگيرند و از ما نعمت را سلب کنند.

ملت ما قيام کرد و دست آنها را کوتاه کرد.

و ما با هيچ قيمتى اين متاعى را که به دست آورديم از دست نخواهيم داد.

اگر سوابق امور را ملاحظه کنيد و چنانچه اين صدامى که ادعاى پوچى دارد اگر سوابق امور را ملاحظه کند، و چنانچه توجه به تاريخ داشته باشيد، عراق جزء ايران است، مداين از ماست و از ايران است.

و شواهد موجود است در خود مداين و در طاق کسرى(2): آن بناى عظيم کسرى الان در نزديک بغداد موجود است.

لکن ما از باب اينکه تابع اسلام هستيم و قراردادهايى که شده است محترم مى شماريم، هرگز بناى اين مطلب را نداريم که حتى به يک وجب از مملکت عراق - که به حسب حالا مال عراق است - تعدى کنيم.

و حتى يک وجب از زمين خودمان را نخواهيم به ديگران داد.

نه ظلم مى کنيم به آنها، و نه تحت ظلم واقع مى شويم.

رفتار انسانى جمهورى اسلام و جنايات صدام آقايان سفرا که اينجا هستند و مشاهد اين ظلمهايى هستند که از طرف رژيم صدام بر ما واقع شده است و هجوم او را در راديوها و در مطبوعات شنيده اند و ديده اند، بايد توجه داشته باشند که اين رژيم بر ما تعدى کرده است، تجاوز کرده است.

و بايد اين تعدى و تجاوز جبران بشود، بايد برگردد به محل خودشان، تا ما ببينيم با او بايد چه بکنيم، و در اين تجاوزات که کرده است دنيا چه حکم مى کند.

بر خلاف همه قراردادهاى بين المللى، بر خلاف همه اخلاقهاى انسانى، اين شخص تجاوز کرد بر ما و بر مملکت ما و به کشتار داد جمعيتهاى کثيرى از انسانها را، انسانهاى عزيزى که ما داشتيم، جوانهاى ما را، پيرمردهاى ما را، اطفال ما را، پيرزنهاى ما را آنها را از خانمان خودشان دور کردند.

و همين طور مدت کثيرى است که دسته دسته و فوج فوج کسانى که در مملکت عراق بودند و اهل آن مملکت بودند، براى اينکه در سابق اجداد آنها از ايران رفته آنجا و بعد هم آنجايى شده است، از آنجا بيرون کردند و آواره کردند.

و ما آنها را به واسطه انسانيت و به واسطه اسلاميتى که داريم، آنها را پذيرفتيم، و با آنها با آغوش باز به طورى که با کشور خودمان و افراد کشور خودمان عمل مى کنيم عمل کرديم.

ما در اين جنگى که آنها هجوم آوردند و تحميل به ما کردند، اسراى بسيار از آنها داريم، پناهندگان بسيار از آنها داريم، لکن با اسرا عملى کرديم که هيچ کس با اسراى خودش آن عمل را نمى کند.

ما مثل برادرهاى خودمان با آنها عمل کرديم.

در صورتى که اسرايى که از ما آنها گرفتند تحت شکنجه هستند.

حتى وزير نفت(3) ما الان تحت شکنجه است.

آن طورى که حتى در روزنامه هاى اين دو روز نوشته بودند، به واسطه شکنجه در خطر است، و شايد خداى نخواسته از شکنجه هايى که مى کنند و کردند جان سالم به در نبرد.

اين آن رژيمى است و آن شخصى است که در طائف آن لا طايلها را مى گويد و اظهار مظلوميت مى کند، و نيست کسى که بنشاند او را در يک محکمه اى و از او بازجويى کند که آيا اين مظلوميتهايى که اظهار مى کنيد، ظالمى هستيد که به صورت مظلوم خودتان را جلوه مى دهيد و خائنى هستيد که خودتان را امين ملت عرب مى دانيد، و آيا ملت عراق شما را قبول دارند، پذيرا هستند? شما دو روز اختناق را از ملت عراق برداريد تا معلوم بشود که کى با شما موافق است.

همان طورى که شاه سابق معدوم ايران هم ادعا مى کرد که ملت با من است! و ديديد که ملت چه طور با او بود.

ملت عراق هم همين طور است که اگر سرنيزه از روى آنها برداشته بشود، خواهند ديد که چه طور موافقاند با اين آدم و اين مطلب که عروبت(4) را من مى خواهم تقويت کنم، اين برخلاف اسلام است.

ما عربيت را و عجميت را و ترکيت را و همه نژادها را پذيرا هستيم، لکن نه به آن معنايى که حزب بعث عراق قائلند که بايد عرب باشد، و نه عجم و نه ترک و نه ديگران.

همان مطلبى است که هيتلر مى گفت، آن مملکت خودش را و نژاد خودش را نژاد برتر مى دانست، و بر مردم و بر جهان آن کرد که همه شنيديد يا ديديد.

ما نه ظلم خواهيم کرد، و نه مظلوم خواهيم واقع شد.

اين مطلبى که اينها در بوق کردند که ما خيال تجاوز داريم به همه ملتها و همه دولتهاى دنيا يک مسئله فاسدى است و يک تهمتى است و يک افترايى است که اين مرد جنايتکار و اين حزب جنايتکار به ما زده است.

ما کرارا گفته ايم که ما به حسب دستور اسلام، نه ظالم هستيم و نه مظلوم.

نه مى توانيم زير بار ظلم برويم، و نه خود ظلم مى کنيم.

نه يک وجب از خاک ديگران را طمع به آن داريم، اگر قدرت هم داشته باشيم، اگر قدرت گرفتن همه دنيا هم داشته باشيم، بنا بر اين نيست.

دستور اين نيست و برنامه اسلام اين نيست که تجاوز کنيم.

لکن يک وجب از مملکت خودمان هم نخواهيم به ديگران داد.

صدام را به جاى خود نشانديم، و بعد هم بيشتر مى نشانيم.

1- سوره بقره ، آيه 279 به کسى ستم نکرده ايد و ستم نديده ايد.

2- طاق کسرى يا ايوان کسراى مدائن، از آثار مهم عهد انوشيروان ساسانى است.

طاق کسرى که خرابه هاى آن هنوز در نزديکى بغداد باقى است کاخ گروهى از پادشاهان ساسانى بوده و اين امر، نشان دهنده آن است که عراق فعلى، بخشى از کشور بزرگ ايران بوده است و حتى شاهان ساسانى پايتخت خود را در مدائن نزديک بغداد قرارداده بودند.

3- مهندس جواد تندگويان وزير نفت جمهورى اسلامى ايران که هنگام انجام ماموريتى در آبادان به اسارت نيروهاى بعثى درآمد.

او بر اثر شکنجه هاى نيروهاى بعثى در زندان آن رژيم به شهادت رسيد.

جنازه تندگويان، سالها بعد به ايران انتقال يافت و در ميان تاثر شديد مردم در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

عجيب آن است که امام خمينى در اين سخنرانى، شهادت مهندس تندگويان بر اثر شکنجه هاى عمال بعثى را پيش بينى فرموده اند.


/ 150