اهميت امر قضا و بيان مشکلات آن - پاسخ قاطع به گروهک مجاهدين خلق (منافقين) - صحیفه امام جلد 14

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفه امام - جلد 14

مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى

زمان:

21 ارديبهشت 1360 / 6 رجب 1401

مکان:

تهران، حسينيه جماران

اهميت امر قضا و بيان مشکلات آن - پاسخ قاطع به گروهک مجاهدين خلق (منافقين)

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حضار:

روحانيون آذربايجان شرقى و غربى لزوم هوشيارى در مقابل توطئه ها مجلس، مجلس علماى اعلام است، آن هم علماى آذربايجان و در اين مجلس - که برکات خداى تبارک و تعالى اميد است به آن نازل شود - لازم است به آقايان معظم آذربايجان، بلکه علماى اعلام همه کشور، بعض تذکرات را عرض کنم.

آذربايجان و علماى آذربايجان در طول تاريخ پاسداران اسلام و کشور بوده اند و ان شاءاللّه، خواهند بود.

ما در اين مدتى که بوديم و حاضر بعضى واقعه ها بوديم، از قيام علماى بزرگ آذربايجان مطلع بوديم و حاضر در صحنه اى بوديم که علماى بزرگ آذربايجان با قيام خودشان در مقابل رژيم پهلوى تکليف الهى خودشان را ادا کردند و منتهى به تبعيد آنها شد و معذلک، پيروزى با آنان بود و هست ان شاءاللّه.

ما از آذربايجان و خصوصا علماى آذربايجان، همان توقعى را داريم که از علماى سابق آذربايجان، خصوصا، در اين پنجاه سال اخير، داشتيم و ما اميد آن را داريم که همان طور که علماى آذربايجان در مقابل ظلم و ستمکارى رژيم سابق قيام کردند و نهضت کردند، ولو اينکه گرفتار بعضى از چيزهايى که نبايد بشوند، شدند، ما اميدواريم که علماى آذربايجان در صحنه باشند و همه نابسامانيها را توجه داشته باشند و در حل مشکلاتى که امروز گرفتار آن هستيم و هستند کوشا باشند.

و توجه داشته باشند که دستهاى ناپاکى و گروههاى فاسدى بالخصوص در مقابل روحانيون و در مقابل جمهورى اسلامى ايستاده اند و بايد با هشيارى همه ملت و خصوصا، علماى آنها و خصوصا، آذربايجان که در آنجا توطئه ها شايد بيشتر باشد، علماى آذربايجان و ساير قشرهاى مؤمن آذربايجان دين خودشان را به اسلام و جمهورى اسلام ادا کنند.

ما امروز گرفتار قلمهايى هستيم و گرفتار زبانها هستيم و گرفتار بعض گروههايى که مسلح هم هستند.

ما گرفتار بعضى اشخاص هستيم که کنار نشسته اند و به اشخاصى که در ميدان هستند، چه ميدانهاى جنگ، چه ميدانهاى مبارزه با فساد و چه ميدانهاى بازسازى کشور، در خارج آنها نشسته اند و قلمها را در دست گرفته اند و اشکال مى کنند و کارشکنى مى کنند.

من مى خواهم به قشر روحانيون يک کلمه عرض بکنم که قضيه قضاوت، محول به آنها به حسب شرع هست.

من به آن آقايانى که نشسته اند و به قضاوتى که در ايران مى شود اشکال مى کنند يک عرض دارم و يک عرض هم به قضاتى که در سرتاسر کشور هر جا هستند.

مسئوليت خطير امر قضاوت در نظام اسلامى عرض من به قضات اين است که توجه کنند به اينکه اگر با کوشش آنها مسئله قضاوت حل نشود، تا آخر، قضيه قضاوت به زمين خواهد ماند.

کوشش کنند که اولا علما و اشخاص دانشمند را معرفى کنند و ثانيا آنها که متصدى امور قضايى هستند، توجه کنند به اينکه مسئله بسيار مشکل و مهمى و پرمسئوليتى برعهده آنهاست.

حتى مسئوليت قضيه قضا از همه مسئوليتهايى که در يک کشور هست بالاتر است، براى اينکه قاضيان، متصدى امورى هستند که جان مردم، مال مردم، نواميس مردم، در گرو کارهاى آنها و قضاوت آنهاست.

و القاضى على شفير جهنم.(1) بايد توجه کنند که - خداى نخواسته - جانى به واسطه فتواى آنها و يا قضاوت آنها بدون مجوز شرعى از بين نرود، مالى از بين نرود، حيثيتى، آبرويى از بين نرود که بسيار اهميت دارد اين مطلب و امروز اهميتش بيشتر از سابق است.

سابق قضيه اين نبود که اگر قاضى تخلف مى کرد، اصل اسلام را مشوه کند.

امروز قلمهايى هست که چنانچه يک قاضى يا چند قاضى ولو اشتباها يک کارى انجام بدهد، يا - خداى نخواسته - عمدا انجام بدهد، اين را پاى روحانيت حساب مى کنند و پاى جمهورى اسلامى حساب مى کنند و بالاخره پاى اسلام حساب مى کنند و لهذا، قاضى امروز مسئول حيثيت اسلام است، مسئول حيثيت جمهورى اسلام است و مثل قضات در طول تاريخ نيست که فقط مسئول باشد نسبت به آن قضاوتى که در مورد شخصى مى کرد.

امروز قضاوت علاوه بر آن بعدى که هميشه داشته است، يک بعد خاصى دارد و آن بعد خاص آن چيزى است که بر مى خورد به حيثيت اسلام.

اگر چند قاضى در چند محل اشتباه بکنند، يا بعضى از آنها مثلا - خداى نخواسته - عمدا يک کارى را انجام بدهند، اين اسباب اين مى شود که قلمهايى که مى خواهند اين جمهورى اسلامى را از بين ببرند يکى را چند و چند را صدها جلوه مى دهند و با قلمهاى خودشان به اصل جمهورى اسلامى و به اسلام حمله مى کنند.

بنابراين، اگر سابق شغل قضا يک شغل در عين حال بسيار مهم و پرمسئوليتى بود، امروز مسئوليت او بسيار زيادتر است، بايد بگوييم صدچندان است.

اين يک مطلبى است که به متصديان قضا، چه در حال و چه بعدها که تصدى مى کنند، عرض کردم.

اشکالتراشيهاى بيجا در امور قضايى و يک عرضى هم دارم به اينهايى که کنار نشسته اند، توى حجره ها نشسته اند، توى خانه ها نشسته اند و وارد صحنه ها نيستند، لکن اشکال مى کنند، يک عرضى به علمايى است که در اين مسائل اشکال مى کنند، مصاحبه مى کنند، چيز مى نويسند، اشکال امر آسانى است، انسان مى تواند يک جايى بنشيند و فکر خودش را جمع بکند و اشکال بکند، آنچه مشکل است حل اشکال است.

ما امروز چندهزار قاضى در اين کشور لازم داريم، قاضى اى که قاضى شرع باشد.

اين آقايان بايد يکى از چند امر را قبول بکنند، يا قبول بکنند که اصل قضا را در اين جمهورى اسلامى حذف بکنند، اصلا قضاوت هيچ نباشد، هرج و مرج باشد، هر کس مال هر کس را برد و ناموس هر کس را تجاوز کرد و هر کس را کشت يک محل رسيدگى نباشد، اين يک فرض است.

فرض دوم اينکه نه ، باشد، اما مثل سابق باشد، مثل زمان رژيم پهلوى باشد، يعنى، قاضى لازم نيست مسلمان باشد.

از قرارى که به من گفتند، در اين قاضيها کمونيست هم بوده ، در اين قاضيها مبتلاى به مشروبات هم بوده .

اين علماى اعلام يا اين را قبول کنند که نه ، لازم نيست که قاضى معمم و ملا باشد و اهل علم باشد، به همان ترتيب سابق باشد و قضاوت به دست همان اشخاصى که سابق بودند باشد، اين هم يک فرض است.

فرض ديگر اين است که نه ، بايد قاضى به دست همين طبقه اى که شرع معين کرده است باشد.

آقايان مى دانند که حوزه هاى علميه در ايران و در خارج، از باب اينکه قضاوت از آنها بکلى سلب شده بود، مهيا نبودند براى اينکه قاضى تربيت کنند و ما امروز چندهزار قاضى لازم داريم و کمبود داريم.

آقايان به جاى اينکه بنشينند و بگويند بچه طلبه ها دارند قضاوت مى کنند، خودشان هم بيايند قضاوت کنند، کى جلويشان را مى گيرد? معرفى کنند هر عالمى در هر استانى که هست، علمايى که لايقاند، براى قضاوت و حاضرند براى قضاوت، معرفى کنند، شوراى قضا قبول مى کند.

آن آقايى که مى فرمايد که اين قضاوت قضاوت شرعى نيست، خوب، ايشان خودشان بيايند در راس قضاوت قرار بگيرند و در هر جايى که هستند معرفى کنند اشخاصى را که لياقت براى قضاوت دارند، تا آنها را قاضى قرار بدهند، تا وقتى که وارد در عمل شدند، بفهمند که مسئله ، مسئله آسانى نيست، مسئله اى است که حالا از صفر شروع شده است.

اگر کمک کنند همه علماى بلاد و آنهايى که دلسوزند براى اسلام و در امر قضاوت مى بينند که يک اشخاص غير لايق هستند، آنها بيايند خودشان متکفل قضا بشوند يا معرفى کنند اشخاص لايقى که مى توانند قضاوت کنند.

هر کس در هر جا هست پيدا کند قاضيهاى شرعى اسلامى را و معرفى کند.

بهتر نيست اينکه همه آقايان کمک کنند تا اينکه قضاوت به آن طورى که در اسلام است درست بشود? اين بهتر از اين نيست که بنشينند و بگويند که بچه طلبه ها دارند قضاوت مى کنند? خير، بچه طلبه ها نيستند، لکن قضاوت کار آسانى نيست، تازه کارند.

البته قضاوت به آن ترتيبى که در شرع مقرر شده و با آن شرايط به اين آسانى نمى شود او را پيدا کرد و قاضى پيدا کرد، لکن بهتر نيست که آقايان براى اينکه تا يک حدى اين قضاوت به صورت واقعى شرعى درآيد کمک کنند، نه اشکال کنند? اشکال را همه مى توانند بکنند، اما کمک بکنند.

اين علماى بلاد، اينهايى که براى اسلام دلسوز هستند، اينها بنشينند و پيدا کنند افراد را، تربيت کنند افراد را.

همان طورى که در قم الان مشغولاند براى پيدا کردن قاضى و تربيت کردن قاضى، آقايانى هم که در بلاد ديگر هستند و خارج هستند از صحنه و نمى دانند که مسئله چه مسئله مشکلى است، کمک کنند بر اين مشروع و بر اين امر شرعى.

کمک کردن به امر شرعى تکليف آقايان است يا فحاشى تکليف آقايان است? کمک کردن به اينکه قضاوت به طور شرعى انجام بگيرد يک تکليف شرعى است يا اينکه به باد فحش گرفتن قضاوت را و جمهورى اسلامى را? اين امرى است که من به علماى اعلام بلاد عرض مى کنم که هر جا هستند و در هر ناحيه اى که هستند کمک کنند به اين جمهورى نوپاى اسلامى ، با هم همکارى کنند.

اگر قاضيهاى خوبى را در هر استانى پيدا کردند و معرفى کردند و شوراى قضايى قبول نکرد، آن وقت حق اين دارند که بگويند شما قاضى خوب را قبول نکرديد و قاضى بد به جاى او گذاشتيد.

بهتر اين است که آقايان، کسانى که اشکال دارند، بنشينند و رفع اشکال بکنند.

لزوم قضاوت منصفانه مخالفين داخلى نظام اسلامى و آنهايى که به حکومت اشکال دارند و اصلا در مقابل جمهورى اسلامى ايستاده اند و حکومت اين جمهورى را قبول ندارند، من به آنها هم عرض مى کنم که شما سراغ داريد يک دولتى که اگر اين دولت از بين برود به جاى اين دولت آن دولت بيايد، بعد از چند روز اين مملکت گلستانى بشود? شما سراغ داريد يک جمعيتى را که بتوانند چند ميليون جمعيت آواره ، يک مقدار آواره جنگى، يک مقدار آواره از عراق، يک مقدار آواره از افغانستان، شما سراغ داريد يک مبديى را که اين دولت آن مبدا را مخفى کرده است و اشخاصى هستند که اگر بيايند آن مبدا را پيدا مى کنند و همه اينها راصلاح مى کنند? آيا شما يک همچو حکومتى را سراغ داريد? آيا مى دانيد شما داريد چه مى کنيد? شما داريد کارى مى کنيد که اگر اين حکومت از بين برود و اگر اين جمهورى برود، به جاى او امثال ازهارى(2) خواهد آمد.

آنها در خارج نشسته اند، در پاريس نشسته اند و نقشه مى کشند براى اينکه بيايند و جاى حکومت اسلامى را بگيرند و خودشان حکومت کنند.

شما داريد يک اشخاصى را که اگر اين حکومت از بين رفت، آنها را بياوريد و فورا به طور اعجاز همه کارها را انجام بدهيد? شما داريد حکومتى را که در اين حالى که ما در جنگ هستيم و در محاصره اقتصادى به حسب واقع هستيم - ولو اينکه لفظا گفته اند نه ، لکن عملا هست - و طلبهاى ما را خارجى نمى دهند، چيزهايى که ازشان خريده اند دولت، به آنها نمى دهد و همه جا در مخالف با اين جمهورى اسلامى مشغول فعاليت هستند، شما يک حکومتى داريد که اگر اين جمهورى اسلامى که همه جايش را مى گوييد خراب است، اين خراب برداشته بشود، يک حکومت اسلامى زمان رسولاللّه جاى او بنشيند? اگر سراغ داريد معرفى کنيد، معرفى کنيد که اينها افرادى هستند که اگر اين حکومت از بين برود، تمام کارهايى را که حالا زمين مانده است يا اينکه نتوانسته است اين دولت انجام بدهد، آنها انجام مى دهند، آنها همه آواره ها را مسکن برايشان با يک روز يا ده روز يا يک ماه درست مى کنند و همه چيزشان را اصلاح مى کنند و جنگ را هم به پايان مى رسانند و صلح ايجاد مى کنند به طورى که شرافتمندانه براى ايران باشد و همه امور را اصلاح مى کنند، فورا کشاورزى را به راه مى اندازند و بازرگانى را به راه مى اندازند و دانشگاهها را دانشگاه اسلامى مى کنند و همه جا را سرتاسر ايران را گلستان مى کنند.

خوب، شماها اگر سراغ داريد معرفى کنيد.

خوب، مى خواهيد که اين از بين برود، به جاى او حکومت سابق بيايد.

اگر نمى توانيد معرفى کنيد و معرفى نکنيد، معلوم مى شود که شما با جمهورى اسلامى به نام اينکه اسلامى است مخالف هستيد، اين اسلامى نباشد، هرچه مى خواهد باشد.

شما مى خواهيد اين مطلب باشد که جمهورى اسلامى نباشد، هر کس ديگر مى خواهد باشد.

آن که مى گويد حالا از زمان شاه ملعون بدتر هست، مى فهمد چه مى گويد? مى فهمد دارد چه ضررى به اسلام وارد مى کند? مى فهمد که در زمان شاه ملعون سابق، بر اين ملت، بر اين بانوان ملت ما، بر اين اشخاص ملت ما، بر اين روحانيت، چه گذشت و چه رنجها بردند، و يک کلمه نتوانستند حرف بزنند? آقايان مى بينند که حالا شکايتها زياد است، پيشتر لابد شکايت نبوده است! پيشتر که مال مردم را بزور مى گرفتند و جان مردم را آنطور تلف مى کردند لابد شکايت نبوده ! شکايت بوده ، جرات اظهار نبوده .

اگر يک روز مردم، آزادى امروز را داشتند، آن وقت مى فهميديد که شکايات در آن زمان چه بوده ، روحانيون چه شکايتهايى داشتند، بازاريها چه شکايتهايى داشتند.

امروز و آن روز فرقش اين است که امروز مردم شکايت مى کنند اگر يک چيزى واقع بشود و شما شکايات را چند برابر جلوه مى دهيد، آن روز مردم خفقان داشتند، اختناق در کار بود، جرات نفس کشيدن نداشتند.

حکومت سابق نفسها را قطع کرده بود و حالا شما به آنجا رسيديد که صاف در مقابل حکومت مى ايستيد و مى گوييد که اين کار خطاست.

شما جرات مى کرديد که در حکومت سابق يک همچو کلمه اى يا يک همچو مقاله اى بنويسيد? فرق ما بين حالا و آنجا اين است که شمايى که قلمهايتان - خداوند آن قلمها را بشکند - آن طور آزاد است که عليه همه چيزها و مقدسات اسلام مى نويسيد و پخش مى کنيد و جلوى شما گرفته نمى شود - با اينکه بايد گرفته بشود - فرق حالا و سابق اين است که در سابق شما تسليم بوديد، اگر هم در دلتان چيزى بود در زبانتان نمى شد اظهار کنيد و امروز در زبان و قلم و قدم، کارهايى مى کنيد و جلوه مى دهيد اين جمهورى اسلامى را به اينکه اين از زمان سابق بدتر است! به اين نعمت خدا تشکر کنيد، خوبهاى اين را ببينيد.

آن مقدارى که در اين دو سال خدمت شده است به اين ضعفا و به اين مستمندان و به اين مستضعفين آنها را نگاه بکنيد، نه اينکه يک جايى يک فساد مى شود، شما تمام مسائل که انجام گرفته است ناديده بگيريد، فقط آن را بگيريد.

اين انحراف است، اين بى انصافى است، اين خلاف رضاى خداست.

کسانى دارند شب و روز به اين مملکت خدمت مى کنند، لکن آن قدر فساد زياد است و آن قدر خرابى زياد است که نمى توانند به اين زودى اين کارها را انجام بدهند.

و معذلک، در اين دو سال به قدر پنجاه سال سابق کار انجام داده اند.

شما ناشکرى نکنيد.

خداى تبارک و تعالى - خداى نخواسته - يک وقت از شما عنايتش را برمى دارد و گرفتار همان مى شويد که در طول پنجاه سال گرفتار بوديد.

پاسخ قاطع به گروهک منافقين (مجاهدين خلق) آنهايى که اين طور هم با قلمهايشان، علاوه بر تفنگهايشان، با ما معارضه دارند ما به آنها کرارا گفته ايم و حالا هم مى گوييم که مادامى که شما تفنگها را در مقابل ملت کشيده ايد، يعنى در مقابل اسلام با اسلحه قيام کرده ايد، نمى توانيم صحبت کنيم و نمى توانيم مجلسى با هم داشته باشيم.

شما(3) اسلحه ها را زمين بگذاريد و به دامن اسلام برگرديد، اسلام شما را مى پذيرد و اسلام هوادار همه شماها هست.

فقط گفتن به اينکه ما حاضريم کافى نمى باشد و در آن نوشته اى که نوشته ايد، در عين حالى که اظهار مظلوميتهاى زياد کرده ايد، لکن باز ناشيگرى کرديد و ما را تهديد به قيام مسلحانه کرديد.

ما چه طور با کسانى که قيام مسلحانه بر ضد اسلام مى خواهند بکنند مى توانيم تفاهم کنيم? شما اين مطلب را، اين رويه را، ترک کنيد و اسلحه ها را تسليم کنيد و اگر مى گوييد ما به قانون، در عين حالى که راى نداده ايم، لکن سر به او مى سپاريم و قبول داريم او را، به قانون شما، عمل کنيد و قيام بر ضد دولت، که بر خلاف قانون است و قيام مسلحانه که بر ضد قانون است و اسلحه داشتن که بر ضد قوانين کشور است، به اينها عمل کنيد، ما هم با شما بهتر از آن طورى که شما بخواهيد عمل مى کنيم.

ما مى خواهيم با آغوش باز همه گروههايى که هستند، بپذيريم و همه منحرفين را ميل داريم که به استقامت برگردند.

اسلام براى همين آمده است.

اسلام آمده است که راه مستقيم انسانيت را به مردم، به جهان، ارائه بدهد و حتى الامکان هم خودش تعقيب کند براى برگرداندن منحرفين به راه راست اسلامى .

اسلام، بلکه تمام مکتبهاى توحيدى در طول تاريخ، براى اصلاح بشر آمده است.

پيغمبر اکرم براى اين مشرکينى که به جهنم خودشان را مى فرستادند، براى اينها تاسف مى خورد، غصه مى خورد براى اينها.(4) اسلام دين رحمت است، دين عدل است.

ديانت قانون است، شما به قوانين اسلام سربگذاريد، گردن فرو بياوريد.

کشور اسلامى ما، همه شما را مى پذيرد و من هم که يک طلبه هستم با شما حاضرم که در يک جلسه ، نه در يک جلسه ، در ده ها جلسه ، با شما بنشينم و صحبت کنم، لکن من چه بکنم که شما اسلحه را در دست گرفته ايد و مى خواهيد ما را گول بزنيد.

برگرديد و به دامن ملت بياييد و اسلحه ها را تحويل بدهيد و اذعان کنيد به اينکه ما خلاف کرده ايم.

دعوى نکنيد که ما در جبهه مشغول جنگ هستيم.

دعوى اين را نکنيد که ما از اول تا حالا هميشه طرفدار اسلام و يا طرفدار از مردم بوديم.

اين را دعوى نکنيد، براى اينکه از شما پذيرفته نيست و شما قبل از اينکه اينجا به اين مطلب برسيد، مشت خودتان را باز کرده ايد.

شما الان مى بينيد که بعض احزابى که انحرافى هستند و ما آنها را جزء مسلمين هم حساب نمى کنيم، معذلک، چون بناى قيام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهاى سياسى دارند، هم آزادند و هم نشريه دارند به طور آزاد.

پس بدانيد که اين طور نيست که ما با احزاب ديگرى، با گروههاى ديگرى، دشمنى داشته باشيم.

ما البته ميل داريم که همه گروهها و همه احزاب به اسلام برگردند و راه مستقيم اسلام را پيش بگيرند و همه مسلم بشوند.

بر فرض اينکه نشدند، مادامى که آنها با ما جنگى ندارند و با کشور اسلامى جنگى ندارند و در مقابل اسلام قيام مسلحانه نکرده اند، به طور آزاد دارند عمل مى کنند و به طور آزاد حرفهاى خودشان را دارند مى زنند، لکن شما بناى بر اين مطلب نداريد.

و من اگر در هزار احتمال يک احتمال مى دادم که شما دست برداريد از آن کارهايى که مى خواهيد انجام بدهيد، حاضر بودم که با شما تفاهم کنم و من پيش شما بيايم، لازم هم نبود شما پيش من بياييد.

و حالا هم به موجب احکام اسلام نصيحت به شما مى کنم، شما در مقابل اين سيل خروشان ملت نمى توانيد کارى انجام بدهيد.

شما اگر يک وقت ملت قيام کند، مثل يک ذره اى در مقابل اين سيل خروشان هستيد.

برگرديد به دامن اسلام، بياييد آن چيزى را که ديگران مى خواهند به شما بدهند و وعده آن را به شما مى دهند در اسلام براى شما مهياست.

شما دست برداريد از قيام مسلحانه و آن چيزهايى که به غارت برده ايد از بيتالمال مسلمين برگردانيد و با مسلمين ديگر با هم باشيد.

شما معزز و محترم هستيد، لکن مادامى که اسلحه در دست شماست و شما در همين نوشته اظهار مظلوميت و اظهار اينکه ما مى خواهيم کارها درست بشود و تفاهم بشود، وقتى در همين جا تهديد به قيام مى کنيد، ما نمى توانيم از شما اين طور مسائل را قبول کنيم، لکن بهتر است که شما با اين جمهورى مخالفت نکنيد.

اگر شما واقعا، براى مردم و براى اين ملت و براى اين کارگرها و براى اين دهقانها دلسوز هستيد، اين را بدانيد که اگر اين جمهورى اسلامى - خداى نخواسته - شکست بخورد، شکست مستضعفين در سرتاسر جهان است.

1- قاضى بر لب جهنم است.

مجمع الزوائد، ج 4، ص 193 و در آنجا آمده است: القاضى يوقف على شفير جهنم.

2- غلامرضا ازهارى، رئيس کل ستاد ارتش در زمان شاه و نخست وزير دولت نظامى .

3- سران گروهک تروريستى منافقين.


/ 150