كرامات صالحين، محمدشريف رازى (معاصر)
1 ـ كرامت حضرت عبدالعظيم عليه السلام
پنج بهار از عمر خويش را پشت سر نهاده بودم كه يك بار به همراه برادر بزرگم بهبام خانه رفتم و خواستم از گذرگاه باريك و تند ميان حياط خلوت و حياط بزرگ،بگذرم كه در ميانه راه دچار سرگيجه شدم و با از دست دادن تعادل خويش بى اختيار ازارتفاع هفت مترى سقوط نموده و با صورت به كف حياط آمدم و بخشى از آجرهاو مصالح ساختمانى نيز پس از سقوط من به رويم ريخت.بر اثر سقوط از ديوار و ريختن مصالح ساختمانى بر روى من، صداى مهيبى درخانه طنين مى افكند به گونه اى كه همه خانواده سراسيمه از درون منزل بيرون ريختهو به ناگاه با پيكر درهم شكسته و بى روح و آغشته به خون من روبرو مى گردند.از ديدن آن منظره وحشتناك فرياد سردادند و بر اثر شيون و فرياد آنان همسايگانآگاه مى گردند و منزل مملوّ از زن و مرد و پير و جوان مى شود و در اين ميان گريه مادرو بستگانم صحنه غمبار و رقّت انگيزى پديد مى آورد.برخى از بستگان به سرعت خود را به حرم مطهر امام زاده حمزه، فرزند گرامى امامكاظم عليه السلام مى رسانند و مرحوم پدرم را از آنجا به منزل آورده و از جريان آگاهش1.وسائل الشيعه، 11/252.2.شاگردان مكتب أئمة قدس سرهما ، اول، قم، چاپ مؤلف، 1371ش، ج 2، ص 4 ـ 13.