به گردش جمله دوشيزگان جمع
چو داخل گشت در مسجد ز رويش
تو روى آور به گلزار محبّت
محبّ با خرد نظمم پذيرد
چه جاى گفته من قول حق را
ز قدر خاندان آل عصمت قدس سرهما
چو اذن بار در دربار يابى
يكى غرفه ز درگاه ولايت
جمال حق نمايان گر ببينى
الا اى بانوى قدسى شب
تو مى دانى كه امروز از محبّت
اگر رفتم ز كويت دل در اينجاست
ز حق خواهم كه با پاى پياده
نهم سر پيش پاى زائرينت
الهى بر مقام آل عصمت قدس سرهما
قبول از زائرين فرما زيارت
بخواهد معجزه يا رب ز لطفت
چنانم محو خوبان كن كز اين بعد
به خاموشى شدم حيران خوبان
شدند و ناظرش بودند ايشان
منوّر شد فضا زان ماه تابان
كه جان با ياد او گردد گلستان
كند انكار اين اشعار نادان
بسى انكار كردند از رسولان
به درگاهست جبرائيل دربان
به معنى رهبرى با طاير جان
بود اين روضه و اين صحن و ايوان
به عشق حق شوى چون من غزل خوان
دوشبه رؤيا چون شدى بر من نمايان
به كويت چون شدم گريان و حيران
كه نزد اهل بيتم از غلامان
بپويم وادى طور تو از جان
بورزم مهر با فرّاش و دربان
به ما بخشا يقين و نور ايمان
كه دارى بحر جود او لطف و احسان
دل بيدار و آگاهى در عرفان
به خاموشى شدم حيران خوبان
به خاموشى شدم حيران خوبان
تبصره
به دشت كربلا شورى بپا شد
پس از قتل حسين عليه السلام آن حجّت حق
علىّ بن الحسين عليهما السلام بر خلق عالم
امام و مقتدا و پيشوا شد
قيام خامس آل عبا شد
كه خونش حافظ دين خدا شد
امام و مقتدا و پيشوا شد
امام و مقتدا و پيشوا شد