خشكسال
ادب
دگر از جان من اي سيمين بر چه مي خواهي ؟
مريز دانه كه ما خود اسير دام تو ايم
اثر ز ناله خونين دلان گريزان است
به گريه بر سر راهش فتاده بودم دوش
نهاده ام سر تسليم زير شمشيرت
كنون كه بي هنرانند كعبه دل خلق
به غير آن كه بيفتد ز چشم ها چون اشك
رهي چه مي طلبي نظم آبدار از من ؟
به خشكسال ادب شعر تر چه مي خواهي ؟
ربوده اي دل زارم دگر چه مي خواهي ؟
ز صيد طاير بي بال و پر چه مي خواهي ؟
ز ناله اي دل خونين اثر چه مي خواهي ؟
بخنده گفت ازين رهگذر چه مي خواهي ؟
بيار بر سرم اي عشق هر چه م يخواهي
چو كعبه حرمت اهل هنر چه مي خواهي ؟
بهجلوه گاه خزف از گوهر چه مي خواهي ؟
به خشكسال ادب شعر تر چه مي خواهي ؟
به خشكسال ادب شعر تر چه مي خواهي ؟