شكوه
ناتمام
نسيم عشق ز كوي هوس نميآيد
ز نارسايي فرياد آتشين فرياد
به رهگذارطلب آبروي خويشتن مريز
ز آِشنايي مردم رميده ام رهي
كه بوي مردمي از هيچ كس نميآيد
چرا كه بوي گل از خار و خس نميآيد
كه سوخت سينه و فريادرس نميآيد
كه همچو اشك روان باز پس نميآيد
كه بوي مردمي از هيچ كس نميآيد
كه بوي مردمي از هيچ كس نميآيد