2. وفاداري‌ به‌ بيعت‌ - حقوق متقابل مردم و حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حقوق متقابل مردم و حکومت - نسخه متنی

محمد حسن قدردان قراملکی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حقانيت‌ حكومت‌ ديني‌ خداوند است‌،نه‌ مردم‌. البته‌ مشروعيت‌ الاهي‌ با مقبوليت‌ سياسي‌
تفاوت‌ دراد؛ يعني‌ با وجودنص‌ خاص‌ بر حكومت‌ حضرت‌ علي‌(ع) و ساير امامان‌، آنان‌ اعمال‌
حاكميت‌خود را به‌ رضايت‌ و پذيرش‌ مردم‌ مشروط‌ ساخته‌اند.

به‌ ديگر سخن‌، حقانيت‌ و شرعيت‌ حكومت‌ حاكمان‌ ديني‌ صرفاً الهي‌ و ازبالاست‌، (مشروعيت‌
الهي‌) اما اعمال‌ اين‌ مشروعيت‌ و حق‌ الهي‌ منوط‌ به‌پذيرش‌ و رضايت‌ مردم‌ است‌.

(مشروعيت‌ سياسي‌ و مردمي‌). اگر مردم‌حكومت‌ ديني‌ را بپذيرند مشروعيت‌ آن‌ تلفيقي‌ از دين‌ و
مردم‌ خواهد بود.(مشروعيت‌ الاهي‌ ـ مردمي‌).

با توجه‌ به‌ اين‌ نكته‌ روشن‌ مي‌شود كه‌ بين‌ قول‌ به‌ مشروعيت‌ الهي‌ حكومت‌به‌ عنوان‌
حق‌ حاكم‌ بر مردم‌ و نظريه‌ جزء حقوق‌ مردم‌ بودن‌ انتخاب‌ حكومت‌ وحاكم‌ ـ كه‌ در فصل‌
اول‌ گذشت‌ ـ هيج‌ تهافت‌ و تعارضي‌ نيست‌ چرا كه‌ مردم‌ به‌دليل‌ شهروندي‌ و انسانيت‌ محق‌
و حق‌ انتخاب‌ نوع‌ حكومت‌ و حاكم‌ را دارند واز سوي‌ ديگر به‌ دليل‌ مسلمان‌ بودن‌ و
باورهاي‌ ديني‌ مكلف‌ به‌ انتخاب‌حكومت‌ و حاكم‌ ديني‌ با صلاحيت‌ها و شرايط‌ خاص‌ هستند،
تكليف‌ دوم‌ دين‌(انتخاب‌ حكومت‌ ديني‌) يك‌ حكم‌ شرعي‌ و لازم‌ العمل‌ است‌ و در
صورت‌سرپيچي‌ از آن‌ تنها شخص‌ متخلف‌ معاقب‌ مي‌شود، در عين‌ حال‌ حق‌ اوليه‌ اوبه‌ عنوان‌
شهروندي‌ و انسانيت‌ در انتخاب‌ حكومت‌ محفوظ‌ است‌.

عدم‌ دقت‌ در تفكيك‌ مشروعيت‌ سياسي‌ و الاهي‌ از يكديگر به‌ پديدآمدن‌ شبهات‌ متعدد در
حكومت‌ الاهي‌ معصومان‌(ع) انجاميده‌ است‌ كه‌ تبيين‌و پاسخ‌ آن‌ در موضوع‌ اين‌ نوشتار
نمي‌گنجد و نويسنده‌ در موضع‌ ديگر به‌تفصيل‌ بدان‌ پرداخته‌ است‌.

بر اين‌ اساس‌ نفس‌ حكم‌راني‌ و حكومت‌ در اسلام‌ نخست‌ يك‌ حق‌ الهي‌است‌ كه‌ خداوند آن‌
را بر عهده‌ انسان‌هاي‌ شايسته‌ (پيامبران‌ و امامان‌) واگذاركرده‌ است‌ و آنان‌ از اين‌ منظر
در عرصه‌‌ حكومت‌ صاحب‌ حق‌اند و مردم‌ نيزمكلف‌ به‌ اداي‌ تكليف‌ خود هستند. در عصر غيبت‌
اين‌ حق‌ الهي‌ به‌ عالمان‌واجد شرايط‌ ـ بنا به‌ مبناي‌ مشهور ـ منتقل‌ شده‌ است‌. با اين‌
وجود مردم‌ مكلف‌محض‌ نيستند بلكه‌ از منظر ديگر صاحب‌ حق‌اند كه‌ توضيحش‌ گذشت‌.


2. وفاداري‌ به‌ بيعت‌

چنان‌ كه‌ گذشت‌، حكومت‌ ديني‌ و شخص‌ حاكم‌ با رضايت‌ و پذيرش‌ مردم‌قدرت‌ مي‌يابد. در صدر
اسلام‌، مردم‌ مسلمان‌ رهبر و حاكم‌ ديني‌ را با بيعت‌برمي‌گزيدند. بيعت‌ امري‌ مقدس‌ و تعهد
و تسليم‌ قطعي‌ و قلبي‌ و اظهار آمادگي‌براي‌ تشكيل‌ و استمرار حكومت‌ است‌. اين‌ واژه‌ از
ماده‌‌ بيع‌ به‌ معناي‌ فروختن‌است‌. گويا بيعت‌ كننده‌ با بيعت‌ خود وجدان‌ و تسليم‌
پذيري‌اش‌ را به‌ حكومت‌و حاكم‌ واگذار مي‌كند. حاكم‌، با مشاهده‌‌ بيعت‌ و عزم‌ راسخ‌
مردم‌ بر حمايت‌ ازحكومت‌، به‌ عرصه‌‌ سياست‌ و حكومت‌ گام‌ مي‌نهد. بيعت‌ در صدر اسلام‌
وزمان‌ حكومت‌ امام‌(ع) رايج‌ بود. مردم‌ آن‌ عصر خود را به‌ پايبندي‌ به‌ بيعت‌خود ملتزم‌
مي‌دانستند و تخلف‌ از آن‌ را جرم‌ به‌ شمار مي‌آورند.

در سده‌هاي‌ اخير، بيعت‌ جاي‌ خود را به‌ انتخابات‌ و رفراندوم‌ داده‌ است‌.از آن‌ جا كه‌
تشكيل‌ حكومت‌ ديني‌ و حمايت‌ از آن‌ و مقابله‌ با مخالفان‌ يكي‌ ازوظايف‌ مردم‌ مسلمان‌
است‌، از نظر قانوني‌ و ديني‌، مردم‌ نمي‌توانند بعد ازشركت‌ در بيعت‌ و انتخابات‌ پيمان‌ خود
را نقض‌ كنند؛ مگر اين‌ كه‌ حكومت‌ وشخص‌ حاكم‌ از مفاد و اصول‌ بيعت‌ و ميثاق‌ عدول‌ كند.

حضرت‌ علي‌(ع)اولين‌ حق‌ حكومت‌ بر مردم‌ را وفا به‌ بيعت‌ ذكر مي‌كند:

اما حق‌ من‌ بر شما وفاداري‌ به‌ بيعت‌ است‌.

همانا مردم‌، پيش‌ از بيعت‌، آزادند كه‌ بيعت‌ نكنند؛ اما بعد از بيعت‌ حق‌بازگشت‌ ندارند.

ناگفته‌ پيدا است‌، وجوب‌ اطاعت‌ از حكومت‌ ديني‌ در چهار چوب‌ اصول‌انساني‌ و ديني‌ تحقق‌
مي‌يابد. اگر حكومت‌ بر خلاف‌ انسانيت‌ و دين‌ فرماني‌صادر كند، پيروي‌ از آن‌ گناه‌ شمرده‌

/ 24