3. معناي‌ حقوق و تكليف‌ - حقوق متقابل مردم و حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حقوق متقابل مردم و حکومت - نسخه متنی

محمد حسن قدردان قراملکی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جمعي‌اندك‌ به‌ نام‌ حكومت‌ بر اكثريت‌ حكم‌ رانند، موجب‌ سلب‌ ياتقييد حقوق فردي‌ يا
اجتماعي‌ آنان‌ گردند و در مواردي‌ به‌ اعمال‌ فشار نيزدست‌ يازنند، به‌ دليل‌ و توجيه‌ نياز
دارد.

فلاسفه‌‌ سياسي‌ اين‌ بحث‌ را مسأله‌ «مشروعيت‌» ـ كه‌ به‌ معناي‌ قانونيت‌ وحقانيت‌ است‌ ـ
مي‌خوانند. اگر حكومت‌ و حاكم‌، براي‌ توجيه‌ قدرت‌ وحاكميت‌ خود، نظريه‌اي‌ عقلاني‌ و قانع‌
كننده‌ عرضه‌ كند حكومت‌ داراي‌مشروعيت‌ و اقتدار شناخته‌ مي‌شود. در مقابل‌ مشروعيت‌، غصب‌
قرار داردكه‌ براي‌ اشاره‌ به‌ حكومت‌ فاقد پارامترهاي‌ مشروعيت‌ به‌ كار مي‌رود.

3. معناي‌ حقوق و تكليف‌

از آن‌ جا كه‌ موضوع‌ و محور كتاب‌ حقوق متقابل‌ مردم‌ و حكومت‌ است‌،براي‌ شفاف‌تر شدن‌
موضوع‌ تبيين‌ معناي‌ «حق‌» و «تكليف‌» ضروري‌ مي‌نمايد.حق‌ در لغت‌ به‌ معناي‌ ثبوت‌ و ضد
باطل‌ است‌؛ اما در اصطلاح‌ در مواردمختلف‌ به‌ كار مي‌رود:

1. واقعيت‌

وقتي‌ گفته‌ مي‌شود، مرگ‌ حق‌ است‌؛ يعني‌ واقعيتي‌انكارناپذير است‌.

2. صدق

(مطابقت‌ قضايا و گزاره‌ها با عالم‌ واقع‌): گزاره‌‌ «پيامبر اسلام‌خاتم‌ پيامبران‌
است‌» حق‌ است‌؛ يعني‌ قضيه‌اي‌ صادق و مطابق‌ واقع‌ است‌.

3. عدالت‌

وقتي‌، در قضاوت‌ بين‌ دو نفر گفته‌ مي‌شود: «حق‌ اين‌ است‌»؛يعني‌ عدالت‌ چنين‌
اقتضائي‌ را دارد.

4. درستي‌، مشروعيت‌ و معقوليت‌

دفاع‌ از مظلوم‌ و سرزمين‌ حق‌ است‌؛يعني‌ كرداري‌ درست‌،
عاقلانه‌ و مشروع‌ است‌.

5. اجازه‌ و رخصت‌

(اختيار شخصي‌ و عدم‌ تحميل‌ و اكراه‌): انسان‌ ازحق‌ انتخاب‌ شغل‌ و محل‌
زندگي‌ برخوردار است‌؛ يعني‌ اجازه‌‌ انتخاب‌ دارد.رهاورد اين‌ حق‌ مكلف‌ بودن‌ ديگران‌ به‌
عدم‌ سلب‌ آن‌ است‌.

6. طلب‌، امتياز و استحقاق

اين‌ معنا معنايي‌ تقريباً جامع‌ و فراگير است‌،براي‌ مثال‌ حق‌ پدر
بر فرزند، حق‌ طرف‌ مغبون‌ در فسخ‌ معامله‌، مجازات‌ مجرم‌و تشويق‌ خادم‌، به‌ معناي‌ امتياز
و استحقاق صاحب‌ حق‌ است‌. حق‌ در معناي‌فوق متعدي‌ است‌ و به‌ غير و مكلّفي‌ نياز دارد كه‌
آن‌ را بپردازد؛ چنان‌ كه‌ستمگر مكلف‌ است‌ حقوق (امتياز و طلب‌) مظلوم‌ را پرداخت‌ كند.

مقصود از حقوق در عنوان‌ «حقوق متقابل‌ حكومت‌ و مردم‌» مي‌توانديكي‌ از سه‌ معناي‌ اخير باشد؛
زيرا چنان‌ كه‌ مثال‌هايش‌ گذشت‌، حقوق انسان‌هانسبت‌ به‌ ديگران‌ مي‌تواند مختلف‌ باشد و
حكومت‌ نمي‌تواند حقوق سه‌گانه‌اخير را به‌ صورت‌ مطلق‌ سلب‌ يا تحديد كند  وقتي‌ سخن‌ از
حقوق متقابل‌حكومت‌ و مردم‌ به‌ ميان‌ مي‌آيد، مي‌توان‌ معناي‌ اخير را ـ كه‌ عام‌ است‌
ـملحوظ‌ كرد.

بنابراين‌، مقصود از حقوق مردم‌ بر حاكم‌، مجموعه‌اي‌ از خواسته‌ها،طلب‌ها، امتيازها و
نيازهاي‌ به‌ حق‌ و مشروع‌ جامعه‌ است‌ كه‌ حكومت‌ مكلف‌است‌ آن‌ها را رعايت‌ و تأمين‌ كند.

در صورت‌ قصور از انجام‌ آن‌، حاكم‌، به‌عنوان‌ تجاوز كننده‌ به‌ حقوق شهروندان‌، مستحق‌
نكوهش‌ و كيفر خواهد شد؛چنان‌ كه‌ اگر مردم‌ حقوق حكومت‌ را ادا نكنند، حكومت‌ از حق‌
پيگردمتخلف‌ يا متخلفان‌ برخوردار است‌.

پس‌ از تعريف‌ معناي‌ حق‌، معناي‌ «تكليف‌» نيز روشن‌ مي‌شود. مراد ازتكليف‌ وظايف‌ و
مسؤوليت‌هايي‌ است‌ كه‌ شخصي‌ مكلف‌، در برابر صاحب‌حق‌، ملزم‌ به‌ انجام‌ آن‌ها است‌؛ به‌
ديگر سخن‌، تكليف‌ يعني‌ احترام‌ به‌ حقوقديگران‌ و رعايت‌ آن‌.

4. حقوق متقابل‌ يا يك‌ جانبه‌

درباره‌‌ رابطه‌‌ حكومت‌ و مردم‌ و وجود يا عدم‌ حقوق متقابل‌ و دوجانبه‌ بين‌آن‌ دو،

/ 24