انتساب عبدالله بن وهب به سبا - تهاجم نو با شبهه کهنه علیه تشیع نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تهاجم نو با شبهه کهنه علیه تشیع - نسخه متنی

علی اکبر ذاکری‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

انتساب عبدالله بن وهب به سبا

سبا نام قبيله اى است در يمن كه نسبت مردم يمن به آن مى رسد و ابن وهب نيز نسب از همين قبيله مى برد.

(فرزندان سبا عبارتند از: حمير شداد كهلان صيفى بشر نصر افلح زيدان عود رُهما عبدالله نعمان يشجب ربيعه مالك و زيد. به تمام فرزند سبا سبئيون مى گويند.)(93)

بيش تر قبيله هايى كه از قحطان و سبا نسب مى برند عبارتند از: حمير اوزاع قضاعة تُبع خزاعه كهلان بن سبا ازد خزرج اوس بارقا هجن همدان كنده مذجح طيّ اشعر لخم جذامه عامله و خولان.(94)

زمانى كه شخصى از رسول خدا درباره سبا كه در سوره سبا آمده مى پرسد: نام محلى است يا زنى؟ پيامبر نام ده قبيله را مى برد كه از اين قوم ريشه گرفته اند: اشعر ازد حمير مذجح انمار و كنده لخم جذام غسان و عامله كه چهار تيره آخر به شمال سفر كردند و بقيه به جنوب يمن.(95)

در (عقدالفريد) آن گاه كه تيره هاى (ازد) را مى شمارد درباره (بنوراسب) كه ابن وهب به آن نسب مى برد مى نويسد:

(بنوراسب فرزند مالك فرزند ميدعان فرزند مالك بن نصر بن ازد كه از آنان است: عبدالله بن وهب ذوثفينات رئيس خوارج كه على بن ابى طالب عليه السلام او را در جنگ نهروان كشت.)(96)

ازد بن غوث نيز با پنج واسطه به سبا مى رسد.(97)

قبيله همدان نيز نسب به سبا مى برد: (همدان بن مالك بن زيد بن اوسلة بن ربيعة بن خبار بن مالك بن زيد بن كهلان بن سبا.)(98)

از اين روى مى توان عبدالله بن وهب راسبى هَمْدانى راسبائى يا ابن سبا دانست؛ زيرا نسب از قوم سبا مى برد. همان گونه كه چهار نفر ديگرى كه به عنوان پرسش گر در آغاز نامه نام آنان آمده نسب به قوم سبا مى برند؛ زيرا خزاعه كنده بجيله(99) و همدان از تيره هاى قوم سبايند.

بيش تر مردم يمن طرفدار على عليه السلام بودند و در اين ميان مردم همدان از همه بيش تر به على عليه السلام عشق مى ورزيدند و كسى از قبيله آنان درجنگ صفين با معاويه نبود.(100) زياد بن ابيه هنگامى كه حجر بن عدى را به شام فرستاد در نامه اى به معاويه از او با عنوان: رئيس ترابيه و سبائيه(101) ياد كرد؛ يعنى او رئيس شيعيان يمنى هوادار على است. از آن جا كه بيش تر شيعيان كوفه را يمنيها تشكيل مى دادند سفاح نخستين خليفه عباسى در سخنرانى خود مى گويد:

(سبائيه گمراه تصور كرده اند كه غير ما شايسته ترند براى رياست و سياست و خلافت.)(102)

منظور وى كسانى بوده كه در سال 132هـ.ق با محمد بن عبدالله بن حسن بيعت كرده اند(103) و ابن هبيره در كوفه بر آن بود او را به خلافت بر گمارد.(104) اما سفاح زودتر قدرت را به دست گرفت. يا منظور وى كسانى بوده اند كه امامت را از آن امام صادق عليه السلام مى دانسته اند و در اين زمينه نامه هايى براى حضرت ارسال داشته اند و امام صادق عليه السلام پيشنهاد آنها را براى رهبرى نپذيرفته است.(105) اكنون كه با بخشى از مضمون نامه على عليه السلام آشنا شديم و دانستيم كه پرسش گران شيعيانِ يمنى على عليه السلام بوده اند ببينيم آيا ديگرانى هم از اين نامه آگاه شده اند و اين نامه در چه منابعى نقل شده است.

/ 25