مبانی حقوقی رسیدگی فوق العاده از آراء قطعی و بررسی لایحه اصلاح ماده 18 اصلاحی قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی حقوقی رسیدگی فوق العاده از آراء قطعی و بررسی لایحه اصلاح ماده 18 اصلاحی قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حل ريشهاي مشكل در صورت ايجاد نظام قضائي شايسته و بايسته، اجراي حكم قطعي و نااميدي از طرح اعتراضات فوق العاده و در عوض گسترش سازوكارهي نظارتي و انتظامي، دادسرا و دادگاه انتظامي قضات ميباشد. و در اجراي اصل 171 قانون اساسي، در اين موارد، اگر قاضي اشتباه كرده دولت و اگر تقصير كرده، مقصر بايد جبران خسارات ناشي از صدور راي خلاف قانون و شرع را اقدام نمايد و لذا نيازي به پيش بيني رسيدگي فوق العاده نميباشد.

به عبارت ديگر با حذف كليه راه هاي تمسك به رسيدگي فوق العاده نظام قضائي فعلي كشور از ظرفيت هاي فعلي دستگاه قضائي، به نحو شايسته استفاده شود و به فكر اضافه كردن قسمتهاي غير موثر نباشد. در اين نظام مراحل رسيدگي به شرح فعلي بوده و در عوض با تقويت اهميت و نقش دادسرا و دادگاه انتظامي اين مراجع تقويت شوند و امكان اجراي اصل 171 قانون اساسي فراهم شود. يعني در موارد اشتباه قاضي مسئول باشد و به فكر بيمه مسئوليت قضائي در كشور باشيم و در مواردي كه كسي تقصير نكرده به جاي هزينه ايجاد قسمتهاي جديد از محل بودجه عمومي، فقط خسارات وارده جبران شود. در نهايت امكان تزلزل در احكام قطعي از بين رفته و براي حفاظت و صيانت از منافع جامعه به شكل نظام قبلي فقط امكان رسيدگي فوق العاده به درخواست دادستان كل وجود داشته باشد.

12-10) تبصره 4، موارد قطعيت آراء صادره

«تبصره 4- آراي صادر شده از شعبه هاي تشخيص جز در مواردي كه رييس قوه قضائيه آنها را خلاف بين شرع بداند و به شعبه هم عرض ارجاع كند، قطعي و لازم الاجرا ميباشد.»

حسب ظاهر اين تبصره حتي اگر شعبه تشخيص رايي صادر كرد باز رئيس قوه قضائيه ميتواند آنرا خلاف شرع بداند و لكن رسيدگي بار بعدي در شعبه ديگر و هم عرض صورت ميگيرد. بر اين تبصره اشكالات متعددي متصور است.

ايجاد وضعيتي كه امكان صدور يك حكم قطعيحتي به صورت نظري وجود نداشته باشد، شايسته سيسم قضائي نيست. زيرا با قيد و استثناء به شرح «آراء ... جز در مواردي ... قطعي و لازم الاجراء ميباشد»، اين مفهوم قضائي را در ذهن تداعي مينمايد كه لابد تمامي آراء صادره براي فعليت قضائي، و امكان داشتن وصف قطعي و از همه مهمتر براي شروع عمليات اجرائي،نياز دارند كه از نظر رئيس قوه قضائيه خلاف بين شرع نباشد!. اعم از آنكه آراء اوليه بوده و يا احكام كه تمامي مراحل دادرسي را طي كرده است! لذا اين تبصره از اين حيث، مغاير مباني نظري بحث حكم قطعي و امكان اجراي اين احكام ميباشد.

اگر منظور اين است كه بعد از درخواست نقض توسط رئيس قوه قضائيه، و عدم پذيرش نقض توسط شعبه تشخيص، رئيس قوه قضائيه بتواند بارها و مكرر در مكرر، درخواست نقض به علت خلاف بين شرع بدهد، چنين ديدگاهي فاقد وجاهت قضائي بوده و قابل دفاع عقلائي نيست.

/ 44