كه گشتيد خود موجب اين بلا
بگرديد برامتحان مبتلا
بگرديد برامتحان مبتلا
بگرديد برامتحان مبتلا
تدبر و تفكر
قوم صالح گفتند، ما تو و آن جماعتى كه بهتو ايمان آوردند را بهفال بد گرفتهايم زيرا كه ما بهسبب شما بهگرسنگى شديد و بهقحطى غلات گرفتار شدهايم صالحع گفت، فال بد شما از جانب خداست و حق تعالى شما را بهسبب كفر بهاين بلا گرفتار كرده83بهعبارت ديگر، چون ساليان چند در سرزمين آنها باران نيامده بود گفتند اى صالح بهوجود تو و مؤمنين تو و دين تازه كه آوردهاى ما فال بد زديم زيرا بعد از آمدن شما و دين تازه شما بركت از ما برداشته شده باران نمىآيد صالح گفت رسيدن خير و شر بهشما نزد خداست، خداى تعالى بخواهد بهشما باران فرستاده روزى مىدهد و اگر بخواهد باران را قطع و روزى نمىدهد از وجود من بهشما ضررى نمىرسد، بلكه شما جماعتى هستيد كه شيطان نفس اماره شما را وسوسه كرده و بهفتنه انداخته كه بهدين خداوند فال بد مىزنيد خلاصه و تأويل 1- پيشآمدها و مشيت الهى را نبايد تعبير بهفال نمود 2- در دين اسلام فال بد و خوب وجود ندارد، كارهاى خير را بايد با توكل برخدا انجام داد و از كارهاى بد در كل اجتناب نمود، فال گرفتن دلالت برسستى ايمان دارد، بايد در هركارى بهخدا توكل نمود84
7فريبخورده
بل انتم قوم تفتنون85ترجمه بلكه شما گروهى فريبخورده هستيد
تدبر و تفكر
در خصوص معناى، تفتنون اختلاف نظر است، ابنعباس مىگويد يعنى شما مردم بهنيك و بد امتحان مىشويد محمدبن كعب مىگويد يعنى بهسبب اعمال زشتتان گرفتار كيفر مىشويد، برخى گفتهاند يعنى بهطاعت و معصيت خدا امتحان مىشويد86 و نيز گفتهاند شما گروهى آزموده شدهايد يعنى شما را مىآزمايند بهتعاقب دولت و نكبت و سختى و آسانى87 و نيز گفتهاند «قوم تفتنون» يعنى شيطان شما را بهوسوسه خود مفتون ساخته است88 مرعوب ساخته استو بعضى گفتهاند، فتنه دو معنا دارد كه هردو معنا در اين جمله صادق است، يكى بهمعناى فساد است، يعنى شما قومى هستيد كه بسيار فساد مىكنيد، و ديگر بهمعناى افتتان و اختبار و امتحان است يعنى خداوند شما را امتحان مىكند89
8قومى فاسد
و كان فى المدينة تسعة رهط يفسدون فى الارض و لايصلحون90ترجمه و در آن شهر، نُه گروهك بودند كه در زمين فساد مىكردند و اصلاح نمىكردند
ترجمه منظوم
در آن شهر بودند خود نُه گروه
كه همواره راندند ظلم و فساد
نه گامى نهادند در راه داد
كه از شرشان خلق بُد در ستوه
نه گامى نهادند در راه داد
نه گامى نهادند در راه داد
تدبر و تفكر
در خصوص معناى «رهط» اختلاف شده است عدهاى بهمعناى نفر گرفتهاند و مىگويند در قوم ثمود 9 نفر بودند كه در زمين فساد مىكردند و عدهاى مىگويند، نه گروهك بودند كه فساد مىكردند و بعضى مىگويند، نه نفر بودند، اما چون اين افراد از سران قوم بودند هركدام عدهاى را بههمراه خود داشتند پس هركدام بهاستعداد يك گروهك بودند و بعضى معناى رهط را گروه، سه تا 10 نفر دانستهاند و بعضى رهط را بهمعناى جمعيتى كمتر از ده يا كمتر از چهل دانستهاند بههرحال مىگويند در آن شهر نه گروهك بودند كه فساد در زمين مىكردند و اصلاح نمىكردند، اين نه دسته اگرچه هريك براى خود خطى داشتند اما در انجام فساد نقطه اشتراك داشتند، و جمله «لايصلحون» تأكيدى است براينكه اين قوم مفسد از آنهايى نبودند كه بعد از فساد پشيمان شوند و از فساد دست بردارند بلكه دائماً بهفساد ادامه مىدادند و هرگز درصدد اصلاح نبودند، اين دوام در فساد از كلمه «يفسدون» هم استفاده مىشود چون فعل مضارع دلالت براستمرار دارد و نشان مىدهد كه اين كار هميشگى آنها بود و هريك از اين گروهها رئيس و رهبرى داشتند كه احتمالاً منتسب بهقبيلهاى بودند91و نيز گفتهاند، آنها نه دسته از اشراف و اكابر بودند كه رئيس آنها فردى است بهنام «قدادبن سالف» كه در پى كردن ناقه صالح بيشتر از ديگران جديت مىنمود، كه از پيامبر اسلامص حديث آمده كه فرمود شقىترين پيشينيان، قداد است كه ناقه صالحع را پى نمود و شقىترين مردم در امت من، كشنده علىبن ابىطالبع است اين نه نفر كه شريرترين مردم بودند در محل تبليغ رسالت صالحع فساد مىنمودند92 البته در آيه ديگرى قوم ثمود از فساد از روى زمين نهى شدهاند، بدين بيان كه مىفرمايد
و لاتعثوا فى الارض مفسدين93
ترجمه و در زمين بهفساد نپردازيد
اما مفسدين هيچ يك از توصيهها و سفارشهاى حضرت صالحع را عمل نكردند و بهراه باطل خود ادامه دادند
9مكّار و حيلهگر
قالوا تقاسموا بالله لنبيّتنّه و اهله ثم لنقولنّ لوليّه ما شهدنا مهلكاهله و انّا لصادقون و مكروا مكراً و مكرنا مكراً و هم لايشعرون فانظر كيف كان عاقبة مكرهم انّا دمّرناهم و قومهم اجمعين94ترجمه آنها گفتند «بياييد قسم ياد كنيد بهخدا كه براو [= صالح] و خانوادهاش شبيخون مىزنيم و آنها را بهقتل مىرسانيم سپس بهولىّ دم او مىگوييم ما هرگز از هلاكت خانواده او خبر نداشتيم و در اين گفتار خود صادق هستيم آنها نقشه مهمى كشيدند، و ما هم نقشه مهمى؛ در حالى كه آنها درك نمىكردند بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد؛ كه ما آنها و قومشان را همگى نابود كرديم
ترجمه منظوم
رئيسان مفسد ز قوم ثمود
كه سوگند با هم بهجا آوريد
كه پيمان ببنديد با هم كنون
ببستند تدبير قتلش چه سهل
ببستند تدبير قتلش چه سهل
بدينگونه كردند گفت و شنود
شبانگه بهصالح شبيخون بريد
يكى شب ز صالح بريزيد خون
ببستند تدبير قتلش چه سهل