سیره شهید بهشتی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیره شهید بهشتی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در را ه صحبت مي كرديم

خيلي اتفاق مي افتاد با آقاي بهشتي از جلسات مشتركي كه داشتيم در يك اتومبيل سوار ميشديم واز وقت بين راه براي مشورت درمسائل فراوان انقلاب استفاده ميكرديم ودر دوراهي قلهك كه نقطه افتراق بود ماشين عوض ميكرديم.

مرا از مرگ مي ترسانيد؟

هفته تا هفته ايشان در مسافرتها واين طرف وآن طرف بود به خاطر سخنراني ها وبه خاطر حل وفصل مسائل مردم اما با وجود اين وقتي من به ايشان ميگفتم بيشتر مواظب خودتان باشيد ،ميگفت خانم ما يك جان بيشتر نداريم كه اين بالاخره بايد در راه خدا باشد ، شما مرا از مرگ مي ترسانيد ؟ ميگفتم نه والله من نميترسم ،مردم مرتب تلفن ميزنند به من ميگويند آقا راحفظ كنيد ،اگر يك وقت يك حادثه اي براي آقا پيش بيايد كه خارش توي چشم ما برود شما مسئوليد .

چند دقيقه پس از تحويل سال ازمنزل رفت

درساعت نخستين نوروز سال 58 كه همه دلها مسرور از دستيابي به پيروزي بود كه به يمن خون شهيدان دهها هزار معلول انقلاب به دست آمده بود ونخستين بهارآزادي را بعد از سالها اسارت به يكديگر تبريك مي گفتند در حالي كه چند دقيقه اي بيشتر از تحويل سال نگذشته بود لباس برتن كرد وما را وداع گفت چرا كه وظيفه اورا فرا ميخواند وعوامل بيگانه بانقابي پرفريب چنگ ها را براي فروبردن در كردستان اين پاره پيكر جمهوري اسلامي آماده كرده بودند وقرار بود هيأتي از طرف شوراي انقلاب به آنجا برود .

/ 514