سیره شهید بهشتی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیره شهید بهشتی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

محكم بايستيد

متن اوليه اساسنامه هيئت مؤتلفه توسط آقاي شفيق و صادق اسلامي نوشته و نظريات ديگران هم گرفته شد و آقاي بهشتي آن را تكميل كردند آموزشي كه ايشان در اين باره به ما دادند اين بود كه بايد حرف را به گونه اي بزنيم كه اگر اين متن به دست ساواك بيفتد رژيم نتواند از آن بهانه اي به دست بياورد .

مثلاً بنويسيم مي خواهيم يك جامعه نمونه اسلامي بسازيم و اسلام را بهتر به جامعه بشناسانيم ايشان مي گفت در اين صورت ساواك از اين مسائل هيچ بهانه اي نمي تواند به دست بياورد در تأييد اين روش مي گفتند وقتي دراصفهان سخنراني كردم و ساواك مرا احضار كرد خيلي محكم و باصلابت وارد بحث با آنها شدم البته آنها قدري با خشونت صحبت كردند و گفتند شما چرا در اين شهر آشوب به پا مي كنيد ؟ ولي من به آنها گفتم دو بحث داريم يا شما مي خواهيد دستوري را از بالا ابلاغ كنيد و مرا محكوم كنيد يا اينكه مرا خواسته ايد كه بنشينيد با من حرف بزنيد كدام يك از اينهاست ؟ گفتند دعوت كرده ايم كه با هم حرف بزنيم گفتم پس شرط آن اين است كه من محمد بهشتي هستم و شما هم رئيس ساواك هستيد ولي مثل دو انسان با هم صحبت مي كنيم بعد گفتند اگر در برابر اين افراد انسان از خود ضعف نشان بدهد آنها بر انسان برتري پيدا مي كنند چون خوي سلطه گري ماهيت كار آنان است ولي اگر نشان بدهيد انسان محكمي هستيد روي شما حساب مي كنند كه البته محكم بودن هم دو گونه است محكم احساسي يا محكم منطقي و استدلالي و من هر وقت از اين روش استفاده كرده ام نتيجه گرفته ام و آنها هم نتوانستند بهانه اي بياورند .

با همه اينها ارتباط دارم

يك بار آقاي بهشتي از ماجراي بازداشت خود توسط ساواك براي ما صحبت كردند گفتند در بازجويي پرسيدند شما با بازرگان ارتباط داريد ؟ گفتم بله پرسيدند با آقاي مطهري چطور ؟ گفتم بله كسان ديگري را ذكر كردند جواب دادم و خلاصه به تمام نقاط روشن و حساسي كه ساواك مد نظر داشت با صراحت جواب مثبت دادم .

ايشان مي گفت من مي دانستم هرچه مي گفتم آنها پيگري مي كردند تا به جواب برسند لذا با صراحت جواب دادم و گفتم من در كارهاي اسلامي با اينها تماس داشته و بايد داشته باشم و اتفاقاً همين امر خيلي به من كمك كرد تا آنها احساس كنند همه چيز را فهميده اند و مرا آزاد كنند حال آن كه اين گونه نبود .

/ 514